| کد مطلب: ۲۱۸۲۸
پارادوکس‌های کارزار اسرائیل علیه حزب‌الله

پارادوکس‌های کارزار اسرائیل علیه حزب‌الله

اسرائیل دو تیپ ذخیره را برای حمله زمینی احتمالی به جنوب لبنان فراخوانده است. احتمالاً این چیزی نیست که با توجه به جنگ ۲۰ ساله اسرائیل در جنوب لبنان که از ۱۹۸۲ آغاز شد، اسرائیل تمایلی به آن داشته‌باشد. اما این چیزی است که حزب‌الله قطعاً از آن استقبال می‌کند، چراکه این گروه در جنگ‌های چریکی تجربه بسیار بیشتری دارد. اشغال جنوب لبنان، به حزب‌الله اجازه می‌دهد که بار دیگر جایگاه خود را به عنوان یک گروه مقاومت بهبود دهد. پارادوکسی که به صورت ذاتی در عملیات تهاجمی هوایی اسرائیل وجود دارد این است که هرچند این حمله می‌تواند ضعف‌های اساسی ایران را نمایان کند که در غیاب این حملات توفیق زیادی داشت، در عین حال باعث می‌شود محیط راهبردی اسرائیل تضعیف شود.

آنچه در این یادداشت می‌خوانید، دیدگاه‌های رسانه‌‌های خارجی است که صرفا جهت اطلاع‌رسانی منتشر می‌شود و این دیدگاه‌ها موضع روزنامه «هم‌میهن» نیست.

در طول روزهای گذشته نیروی هوایی اسرائیل صدها حمله علیه مواضع حزب‌الله در لبنان انجام داده ‌است. صدها لبنانی از جمله ده‌ها زن و کودک کشته‌شده‌اند. فقط روز ۲۳ سپتامبر ۲۰۰۰ نفر مجروح شدند و ده‌ها هزار نفر آواره شدند. این اقدام نظامی درست پس از آن اتفاق افتاد که اسرائیل از طریق یک عملیات اطلاعاتی هزاران پیجر و بیسیم نیروهای حزب‌الله را منفجر کرد. بر اثر این حمله ۴۰ نفر کشته‌شدند و بیش از ۳۰۰۰ نفر مجروح شدند.

تا همین چندی پیش احساس می‌شد که اسرائیل از همه سو تحت حمله قرار دارد. از زمان آغاز حمله به غزه در اکتبر سال گذشته، اسرائیل از سوی حزب‌الله در لبنان، حوثی‌ها در یمن و شبه‌نظامیان شیعه در سوریه و عراق تحت حمله قرار گرفته‌است. این حملات باعث شد تا اسرائیلی‌ها تصور کنند حمله ۷ اکتبر فقط بخشی از یک نقشه وسیع از سوی ایران برای حمله به اسرائیل بود. با این حال اسرائیل تمایلی به توسعه حملات نشان نمی‌داد.

حزب‌الله، قدرتمندترین متحد عرب ایران، که به لحاظ جغرافیایی بسیار به اسرائیل نزدیک است، مهم‌ترین چالش محسوب می‌شد. حملات این گروه که از ۸ اکتبر آغاز شد، باعث آواره شدن ۶۰ هزار اسرائیلی از خانه‌های‌شان در مناطق شمالی شد. اسرائیلی‌ها گهگاه به این حملات پاسخ می‌دادند، اما تمرکز اصلی بر غزه بود. این نگرانی وجود داشت که اگر اسرائیل حمله گسترده‌ای به لبنان انجام دهد، نتیجه‌اش واکنش نظامی ایران باشد. در نتیجه استراتژی اسرائیل این بود که با هدف قرار دادن برخی از فرماندهان حزب‌الله این گروه را در حالت بی‌ثباتی نگه دارد.

همزمان اسرائیل راهبرد مشابهی را در مقابل ایران در پیش گرفت و تلاش کرد تاسیسات فرماندهی و کنترل نیروهای قدس سپاه ایران را هدف قرار دهد. اسرائیل تصور می‌کرد که هدف قرار دادن پدرخوانده، یک اقدام پیش‌گیرانه محسوب شود. این رویکرد باعث شد تا اسرائیل به مجموعه دیپلماتیک ایران در دمشق حمله کند که باعث کشته‌شدن چندین فرمانده نیروی قدس شد. این حمله باعث شد ایران مستقیماً وارد عمل شود، اقدامی که ایران تمایلی به انجام آن نداشت، چراکه ممکن بود محدودیت‌های نظامی‌اش را آشکار کند.

زمانی که روز ۱۳ آوریل ایران 300 موشک و پهپاد علیه اسرائیل شلیک کرد و آسیب ناچیزی به بار آورد، این محدودیت‌ها آشکار شد. این واقعه باعث شد تا بسیاری از نگرانی‌های اسرائیل از یک جنگ تمام‌عیار منطقه‌ای با ایران برطرف شود، چراکه ثابت شد توانمندی‌های متعارف ایران چندان قدرتمند نیست. (درست به همین انگیزه است که ایران اساساً از نیروهای نیابتی منطقه‌ای استفاده می‌کند.)

اسرائیل دو تیپ ذخیره را برای حمله زمینی احتمالی به جنوب لبنان فراخوانده است. احتمالاً این چیزی نیست که با توجه به جنگ ۲۰ ساله اسرائیل در جنوب لبنان که از ۱۹۸۲ آغاز شد، اسرائیل تمایلی به آن داشته‌باشد. (فراموش نکنیم که در جنگ ۲۰۰۶ هم اسرائیل نتوانست حزب‌الله را شکست دهد.) اما این چیزی است که حزب‌الله قطعاً از آن استقبال می‌کند، چراکه این گروه در جنگ‌های چریکی تجربه بسیار بیشتری دارد. اشغال جنوب لبنان، به حزب‌الله اجازه می‌دهد که بار دیگر جایگاه خود را به عنوان یک گروه مقاومت بهبود دهد.

پارادوکسی که به صورت ذاتی در عملیات تهاجمی هوایی اسرائیل وجود دارد این است که هرچند این حمله می‌تواند ضعف‌های اساسی ایران را نمایان کند که در غیاب این حملات توفیق زیادی داشت، در عین حال باعث می‌شود محیط راهبردی اسرائیل تضعیف شود. این وضعیت با فشار هر چه بیشتر جامعه بین‌الملل بر اسرائیل برای توقف خصومت‌ها بدتر هم خواهد شد.

ممکن است که ایران و حزب‌الله به دلیل پیچیدگی‌های فنی حمله پیجری اسرائیل غافل‌گیر شده‌باشند، اما آنها از گذشته‌های دور با توانایی‌ها آتشبار اسرائیل آشنایی داشتند و هیچ‌یک از آنها تمایلی به عقب‌نشینی نشان نمی‌دهند.

این موضوع نشان می‌دهد که تصور ایران و حزب‌الله این است که می‌توانند در مقابل حملات انتقامی اسرائیل تا زمانی که جامعه بین‌المللی اسرائیل را وادار به توقف کند، دوام بیاورند. سوال اینجاست که آیا اسرائیل می‌تواند کاری کند که ایران و حزب‌الله را پیش از تشدید بیشتر تنش‌، وادار به عقب‌نشینی کند؟

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
یادداشت
آخرین اخبار