نخستین رویاروییهای ایران و روسیه تزاری از پیمان سنپترزبورگ تا پیمان رشت و گنجه
آغاز توسعهطلبی روسی
متنی معروف وجود دارد که به غلط بهعنوان وصیتنامه پتر کبیر شناخته میشود و در آن آمده است: «بر شما لازم است که بیدرنگ کشور گرجستان و سرزمین قفقاز را بگیرید و پادشاه ایران را دستنشانده و فرمانبردار خود کنید. پس از آن باید آهنگ هندوستان کرد، زیرا که کشوری بسیار بزرگ و بهترین بازار تجارت است و هرگاه بدانجا دست یافتید هر قدر پول که به وسیله انگلستان بهدست میآید میتوان مستقیماً از هندوستان فراهم کرد.»
ایران تا فرارسیدن قرون جدید کمتر از مرزهای شمالی خود که با موانع طبیعی چون صحرای ترکستان و دریای مازندران و کوههای قفقاز محصور شده، احساس خطر کرده بود. به جز حضور قوم خزر در شمال غربی دریای مازندران که در دوران ساسانی و اوایل قرون اسلامی مرزهای شمال غربی ایران را آماج حملات خود کردند قدرت بزرگی در سرزمینهای شمالی که تهدیدی برای ایران باشد وجود نداشت. حتی پس از شکلگیری اردوی زرین در قلمرو روسیه کنونی نیز این مغولان به برادرزادگان خود در حکومت ایلخانی ایران به چشم دوستی نگریستند. اما زمانی که از دل اردوی زرین گروهی از اسلاوهای شرقی شروع به قدرت گرفتن کردند، جرقههای آتشی که دامان ایران را نیز گرفت، زده شد.
برخاستن خرس
روسها که از کییف شروع به گسترش قلمرو خود کردند با قدرتگیری ایوان کبیر در پایان قرن پانزدهم استقلال خود از مغولان را آغاز کردند و بهزودی توانستند قلمرو خود را گسترش داده و بر بخش بزرگی از اوراسیا حاکم شوند. در قرن شانزدهم ایوان چهارم مشهور به ایوان مخوف این قدرت را تثبیت کرد و با تصرف غازان و آستراخان و سیبری و به انقیاد درآوردن تاتارهای این منطقه قلمرو خود را به امپراطوری چندنژادی تبدیل کرد. روابط ایران و روسیه نیز از همین زمان بهویژه بهخاطر وجود دشمن مشترک یعنی ترکان عثمانی در دوره شاه تهماسب آغاز شد و در دوره سلطان محمد خدابنده ادامه یافت و در دوره شاهعباس صفوی ثمر داد و به روابط و همکاریهای نظامی و سیاسی علیه عثمانی بدل شد.
شاه عباس با پس گرفتن قفقاز از امپراطوری عثمانی با روسیه تزاری هممرز شد و روابط تجاری با روسیه گسترش یافت. اما در دوره تزار الکسیس هیئتی از جانب او به ایران آمد که با استقبال سردی از سوی شاهعباس روبهرو شد و همین امر زمینه نخستین حمله روسها به ایران را فراهم کرد و قزاقهای تحت فرمان روسیه به مازندران حمله کرده و فرحآباد مرکز مازندران را به آتش کشیدند و جزیره آشوراده را مدتی در تصرف داشتند.
پس از مدتی آشوب و هرج و مرج با روی کارآمدن سلسله رومانوفها در ابتدای قرن هفدهم که تا انقلاب اکتبر 1917 قدرت روسیه تزاری را در اختیار داشتند، دوران باثبات و افزایش قدرت روسیه آغاز شد و نقطه اوج آن با حکومت پتر کبیر و کاترین کبیر بود. پتر موفق شد روسیه را به بزرگترین حکومت جهان بدل کند که قلمروش از شرق اروپا تا کنار اقیانوس آرام در شرق آسیا کشیده شده بود.
پتر عمیقاً تحت تأثیر فناوری، تولید تسلیحات و سیاستگذاریهای پیشرفته غرب قرار گرفته بود. او به مطالعه تاکتیکها و استحکامات غربی پرداخت و ارتشی به استعداد ۳۰۰۰۰۰نفر براساس اهداف خود تشکیل داد که به صورت مادامالعمر آنها را به خدمت فراخواند. او در سال 1698–۱۶۹۷ اولین حاکم روسی بود که تاکنون از غرب دیدار نموده بود که درآنجا او و ملازمینش عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفتند. در جشن بزرگداشت فتوحاتش، او علاوه بر تزار خود را امپراطور خواند و مسکوی روسیه در سال ۱۷۲۱ رسماً به امپراطوری روسیه تبدیل شد.
تجاوز به قلمرو ایران و پیمان سنپترزبورگ
گسترش قلمرو روسیه موجب شد تا این حکومت با قدرتهای همسایه خود از جمله ایران و عثمانی وارد جنگ شود و تلاش کند که قلمرو خود را در همسایگی این دو قدرت سنتی آسیا گسترش دهد. طرفه آنکه قدرتگیری پتر در روسیه با ضعف و سقوط حکومت صفوی در اصفهان همزمان شد و پتر نیز با استفاده از این فرصت در سال 1722 به قلمرو ایران صفوی حمله کرد و توانست علاوه بر قفقاز شمالی و جنوبی ولایات گیلان و شیروان و مازندران و گرگان را به تصرف خود دربیاورد. در شرایطی که اصفهان توسط افغانها سقوط کرده بود و ایران فاقد حکومت مرکزی مقتدری بود پتر با شنیدن خبر شکست سپاه صفوی در جنگ گلونآباد در افغانها نیروهای خود را فراخواند و به بهانه مجازات لزگیهای متجاوز قفقاز لشکرکشی خود را آغاز کرد. پتر کبیر در ۱۵ ژوئن ۱۷۲۲ در این لشکرکشی اعلام کرد قصد هیچگونه توسعه ارضی ندارد و هدفش از این لشکرکشی تنها حفظ منافع و جان اتباع روسیه و سرکوب اشرار و متجاوزین به حقوق اتباع روس بهویژه طوایف لزگی است.
سپاه پتر در سوم سپتامبر ۱۷۲۲ پادگان ایرانی داغستان را در هم کوبید و دربند را تصرف کرد. پس از سقوط اصفهان، گروهی افغان به فرماندهی زبردستخان در ژانویه ۱۷۲۳ رشت را محاصره کرد و حاکم گیلان که سخت از افغانها ترسیده بود نمایندهای نزد پتر کبیر به قفقاز فرستاد و پیشنهاد کرد او قوایی را به گیلان بفرستد تا از اهالی آن شهر در مقابل افغانها حمایت کند. تزار به سیمون آوراموف کنسول روسیه در رشت مأموریت داد به اصفهان برود و نزد محمود افغان نسبت به شورش طوایف لزگی داغستان که منجر به خسارات جانی و مالی به اتباع روسیه شده بود و همچنین غارت یک کاروان روسی توسط خان خیوه اعتراض و مطالبه غرامت کند.
فرمانده روسی نیز در قفقاز به قتل رسید و شاهزادگان گرجی، که مدتها خواهان حمایت روسیه مسیحی از آنها علیه ایران بودند، توجه پتر کبیر را به خود جلب کردند. محمود در پاسخ به اعتراضات آوراموف اظهار داشت بر طوایف لزگی داغستان و خان خیوه و به طور کلی مرزهای شمالی ایران تسلطی ندارد و بهتر است تزار روسیه حمایت اتباع خود در قفقاز و ترکستان را شخصاً به عهده بگیرد. این مطلوبترین پاسخ برای روسها بود و آوراموف با عجله به قفقاز رفت و تزار را تشویق به حمله به ایران کرد. در ژوئیه ۱۷۲۳ قشون روسیه به فرماندهی کلنل شیپوف با چند کشتی جنگی وارد بندر انزلی شدند و رشت و سایر نقاط مهم گیلان را اشغال کردند. سپاهِ دیگر روسی به فرماندهی ماژور مانیوشکین نیز بادکوبه را تصرف کرد و به این ترتیب قسمت مهمی از ایالات شمالی ایران به دست روسها افتاد و با تصرف مازندران و استرآباد در عمل دریای مازندران به دریایی روسی بدل شد که پیرامون آن بهطور کامل در اختیار روسها بود.
متنی معروف وجود دارد که به غلط بهعنوان وصیتنامه پترکبیر شناخته میشود و در آن آمده است: «بر شما لازم است که بیدرنگ کشور گرجستان و سرزمین قفقاز را بگیرید و پادشاه ایران را دستنشانده و فرمانبردار خود کنید. پس از آن باید آهنگ هندوستان کرد، زیرا که کشوری بسیار بزرگ و بهترین بازار تجارت است و هرگاه بدانجا دست یافتید هر قدر پول که به وسیله انگلستان بهدست میآید میتوان مستقیماً از هندوستان فراهم کرد.
کلید هندوستان هم سرزمین ترکستان است، تا میتوانید باید بهسوی بیابانهای قرقیزستان و خیوه و بخارا پیش بروید تا به مقصود نزدیکتر شوید و اما تأمل و تأنی را نباید از دست داد و باید از شتابکاری خودداری کرد.» با وجود آنکه این متن تا سالها به عنوان وصیتنامه پترکبیر برای دستیابی به آبهای گرم خلیجفارس شناخته میشد اما این سند را مهاجران لهستانی در سال ۱۷۹۵ میلادی جعل کردند تا افکار عمومی فرانسویها و سایر اروپاییها را علیه امپراطوری روسیه برانگیزند. با این حال اصول درجشده در این متن در سیاست خارجی روسیه تزاری ساری و جاری بود و در واقع متن جعلی با تفسیر سیاست عملی روسها نوشته شده بود.
همزمان با اقدامات پترکبیر ترکان عثمانی هم فرصت را غنیمت شمرده و به بهانه اینکه عدهای سنیمذهب در شیروان به دست مأمورین دولت ایران به قتل رسیدهاند آماده حمله به ایران شدند. شیخالاسلام استانبول فتوایی صادر کرد که کلیه مؤمنین مسلمان مکلفند شیعیان رافضی را نابود کنند و عثمانیها به تصور اینکه اگر در تسخیر ایران بر روسها پیشدستی کنند راه پیشرفت روسیه را به طرف جنوب خواهند بست در ژوئن ۱۷۲۳ به شاه تهماسب دوم که پس از سقوط اصفهان و حضور افغانها تسلط چندانی بر مملکت نداشت اعلان جنگ دادند و به آسانی شماخی و تفلیس را تصرف کردند. پس از این فتوحات دولت عثمانی سفیری نزد پتر کبیر فرستاد و اخطار کرد که اگر قوای روسیه از دربند به طرف جنوب تجاوز کند به منزله اعلان جنگ به دولت عثمانی خواهد بود.
پتر کبیر هم که مایل نبود با عثمانی وارد جنگ شود یک پادگان سههزار نفری در دربند به جای گذاشت و به سنپترزبورگ مراجعت کرد. عثمانی و روسیه که با سوءاستفاده از عدم وجود دولت مرکزی در ایران توانسته بودند بخشهای مهمی از شمال ایران را به تصرف خود دربیاورند، خشنود از این امر تنها به دلیل نگرانی از واکنش دیگری پیشروی خود را متوقف کردند وگرنه قدرت مرکزی در ایران برای مقابله با پیشروی هر یک از آنها وجود نداشت.
شاه تهماسب دوم نیز که در قزوین مستقر بود نه توان نظامی مقابله با افغانهای مستقر در اصفهان را داشت و نه از کفایت رویارویی با توسعهطلبی ترکان عثمانی و روسیه تزاری بهرهمند بود. این وضعیت برای عثمانی و روسیه بسیار مطلوب بود و روسیه سفیری را نزد شاه تهماسب اعزام کرد و زمینه پیمان سنپترزبورگ را فراهم کرد. روسیه به شاه تهماسب وعده داد که در مقابل افغانها از او حمایت کند به شرطی که قلمرو متصرفی در قفقاز و گیلان و مازندران و استرآباد به روسیه واگذار شود.
شاه تهماسب دوم اسماعیل بیک اعتمادالدوله وزیر خود را به سفارتِ دربار روسیه فرستاد. روسها اعطای کمک خود را مشروط به الحاق ایالات ایرانی که تصرف کرده بودند به انضمام مازندران و استرآباد نمودند. اسماعیل بیک این شرایط را قبول کرد و در ۲۳ سپتامبر ۱۷۲۳ قراردادی با آندری استرمن وزیر امور خارجه روسیه امضا کرد که به موجب آن دربند، بادکوبه، شیروان، داغستان، گیلان، مازندران و استرآباد به قلمرو روسیه واگذار میشد و در مقابل روسها متعهد میشدند افغانها را از ایران بیرون نموده و شاه تهماسب دوم را پادشاه قانونی ایران بشناسند. اسماعیل بیک که خودسرانه این قرارداد را امضا کرده بود از ترس جرأت نکرد به ایران مراجعت کند و در آستراخان مقیم شد. پتر کبیر برای آنکه قرارداد را به تصویب شاه تهماسب برساند در اکتبر ۱۷۲۳ پرنس بوریس مچرسکی را به ایران فرستاد. مقارن این احوال حسن پاشا فرمانده سپاه عثمانی پس از تصرف کرمانشاه و همدان به سوی تبریز روی آورد. شاه تهماسب به تهران گریخت و چون در این شهر با قوایی که اشرف افغان بهدنبال او فرستاده بود روبهرو شد ناچار به مازندران فرار کرد سفیر روسیه در فرحآباد مازندران به حضور شاه رسید و اصرار کرد وی قرارداد را تصویب کند ولی شاه زیر بار نرفت و وی را با دست خالی به روسیه روانه کرد. با این حال این مناطق همچنان تا 9 سال بعد در اشغال روسیه تزاری ماند تا زمانی که نادرقلیخان توانست آن را از روسها پس بگیرد.
پیمان استانبول میان روسیه و عثمانی
در همین شرایط شاه تهماسب دوم سفیری به نام مرتضی قلیبیک را به استانبول فرستاد و از دولت عثمانی تقاضا کرد در این موقعیت خطرناک از جنگ با ایران خودداری کند. عثمانیها پاسخ دادند روسیه دربند و بادکوبه را گرفته و افغانها اصفهان را قبضه کردهاند و آنها نیز قصد دارند ایروان و تبریز را هم قبل از اینکه به دست دشمنان ایران بیفتد تصرف کنند ولی در صورتی که شاه تهماسب حاضر شود گرجستان و ارمنستان و آذربایجان را به عثمانی واگذار نماید آنها به او کمک خواهند کرد.
سفیر ایران پس از دریافت این شرایط غیرقابل قبول راه مراجعت را در پیش گرفت. در اکتبر ۱۷۲۳ نیروهای عثمانی از تفلیس حرکت نموده و گنجه را در محاصره گرفتند. قوای روسی پیشدستی کرده زودتر موفق به تصرف آن شهر شدند. نپلویف سفیر روسیه در استانبول دولت عثمانی را تهدید به جنگ کرد. سلطان احمد سوم از گستاخی وی خشمگین شد و دستور داد او را زندانی کنند. با وساطت مارکی دوبوناک سفیر فرانسه در استانبول سفیر روس آزاد شد و روسیه در ۲۴ ژوئن ۱۷۲۴ قراردادی در مورد تقسیم ایالات ایران با داماد ابراهیم پاشا صدراعظم عثمانی امضا کرد.
به موجب این قرارداد دولت عثمانی تعلق ایالات اشغالشده از طرف قشون روسیه را به انضمام مازندران و استرآباد به آن دولت که در پیمان سنپترزبورگ نیز به امضای اسماعیلبیک رسیده بود به رسمیت شناخت و خط سرحدی جدیدی بین متصرفات دو کشور از محل تلاقی رودخانههای ارس و کورا تا اردبیل ترسیم شد و تبریز و همدان و کرمانشاه و کلیه نقاط واقع در غرب این خط مرزی متعلق به عثمانیها شناخته شد. ضمناً دو دولت موافقت کردند در صورتی که شاه تهماسب دوم این تغییرات اراضی را به رسمیت بشناسد به او کمک نمایند تا سلطنت خود را در باقی خاک ایران به دست آورد ولی اگر سرسختی نشان داد و مخالفت کرد، دو دولت برای اینکه از جانب ایران فراغت خاطر داشته باشند هر کسی را که شایستهتر دیدند به سلطنت ایران انتخاب کنند.
پس از امضای این قرارداد که مترادف با تجزیه خاک ایران بود، عثمانیها در صدد برآمدند سهمیه خود را تصرف کنند لذا ارتش عثمانی به طرف همدان عزیمت نمود و پس از محاصره کوتاهی آن شهر را در اوت ۱۷۲۴ تصرف کرد. یک سپاه دیگر عثمانی قلعه ایروان را در محاصره گرفت و پس از سه ماه این قلعه را هم با دادن تلفات زیاد تسخیر کرد و آنگاه ارتش فاتح به سوی تبریز روانه شد. پادگان تبریز شجاعانه در مقابل نیروی مهاجم مقاومت کرد و ترکها ناچار در سپتامبر ۱۷۲۴ از محاصره آن شهر دست برداشتند. در تابستان ۱۷۲۵ یک سپاه عظیم هفتاد هزار نفری عثمانی مجدداً تبریز را محاصره کرد. دفاع شهر قهرمانانه بود و ایرانیها سی هزار و ترکها بیست هزار نفر تلفات دادند تا اینکه عاقبت نیروی عثمانی موفق به تصرف تبریز شد.
در پایان تابستان ۱۷۲۵ ترکان عثمانی کلیه ایالات غربی ایران را تصرف کرده و نقشه تقسیم ایران را در مورد خودشان عملی کردند. روسها نیز درصدد تصرف نقاطی که به موجب عهدنامه حق خود میدانستند برآمدند. در دسامبر ۱۷۲۴ ماژور مانیوشکین با قشون امدادی از بادکوبه با کشتی وارد گیلان شد و در فوریه ۱۷۲۵ سپاه ایران را که تعدادش در حدود پانزده هزار نفر بود و به امر شاه تهماسب برای پس گرفتن رشت جمع شده بودند، شکست سختی داد. در ژوئن آن سال لاهیجان به تصرف روسها درآمد اما دیگر پیشتر از این نرفتند و آن هم به علت مرگ پتر کبیر در ۸ فوریه ۱۷۲۵ بود که نقشههای تهاجمی روسها را برای تصرف مازندران و استرآباد بینتیجه کرد.
این پیمان برای روسیه و عثمانی سودی در پی نداشت چراکه ایران بار دیگر سرداری بزرگ چون نادرشاه افشار را پرورانده بود که توانست قوای روسیه و عثمانی را وادار به عقبنشینی کند و روسیه در پیمان رشت در سال ۱۷۳۲ و پیمان گنجه در سال ۱۷۳۵ تمام سرزمینهای گرفتهشده را به ایران برگرداند.
پیمان رشت و گنجه و بازگشت قلمرو ایران
روسها که به دلیل مقاومت نیروهای ایرانی و همچنین شیوع وبا تلفات سنگینی در گیلان متحمل شده بودند و همچنین با شنیدن بازسازی قوای نظامی ایران توسط نادرقلیخان در ماه اکتبر ۱۷۳۰ نامهای به شاه تهماسب دوم نوشتند و شرایط تخلیه نیروهای روس از گیلان را بیان کردند، اندکی بعد بارون شافیروف سفیر روسیه وارد رشت شد تا همراه با ژنرال لواشوف قراردادی با ایران منعقد کند که بهخاطر لشکرکشی شاه تهماسب دوم برعلیه عثمانی مدتی مذاکرات قطع شد و درنهایت درسال ۱۷۳۲ میلادی قرارداد ایران و روسیه در رشت منعقد شد. طبق آن قرارداد روسیه متعهد شد در ظرف پنج ماه کلیه نواحی متصرفی خود را در ایران که از زمان پتر یکم تصرف شده بود خالی کند و به شمال رود و عقبنشینی کند.
روسیه متعهد شد بعد از خروج عثمانی از نواحی گرجستان و ارمنستان این مناطق را نیز تخلیه کند. به موجب این پیمان به بازرگانان روسیه در ایران و تجار ایران در روسیه آزادی تجارت داده شد و هر یک از این دو کشور در کشور دیگر یک نمایندگی سیاسی ایجاد کردند. دربند، گنجه و غیره نیز سه سال بعد طی پیمان گنجه به ایران بازگشت داده شدند. همچنین در پیمان گنجه بار دیگر بر مفاد پیمان رشت تأکید شد. روسیه تزاری که از پیشروی عثمانی در غرب و شمالغرب ایران ناخرسند بود تمایل داشت به نادرقلیخان برای اخراج عثمانی کمک کند به همین دلیل نمایندگانی از روسیه به دیدارِ نادر آمدند تا او را بر جنگ با عثمانی تحریک کنند و وعده تخلیه قلعههای روسی در ساحلِ خزر را دادند. نادر به روسها ظنین بود و با بیمیلی، اتحادِ غیررسمی با روسها را ادامه داد. به نماینده روسیه، شاهزاده گولیتسین قولِ اتحادِ متقابل علیه عثمانی داده شد و او نادر را در نبردِ بعدیاش همراهی کرد.
نادر در ۳ نوامبر ۱۷۳۴ م، برای محاصره گنجه به آنجا رسید و با کمکِ مهندسان و توپخانه روسی گنجه را محاصره کرد. در ۱۷۳۵ م، روسها در گنجه با نادر پیمان بستند تا رود سولاک را بهعنوان مرزِ ایران و روسیه قرار دهند و طی دو ماه همه سربازانِ روسی از خاکِ ایران بیرون بروند. نادر به موجبِ آن، با اتحادِ دفاعی موافقت کرد و آنا، امپراتریس روسیه، متعهد شد دربند و باکو را به ایران بازگرداند. دو طرف پذیرفتند بدون رضایتِ طرفِ دیگر، واردِ صلحی جداگانه با عثمانی نشوند. این پیمان به شکلگیری اتحادی دفاعی بین ایران و امپراطوری روسیه در برابر امپراطوری عثمانی که به تازگی در جنگ با ایران دچار شکست شده بود انجامید. این پیمان منجر به برتری دیپلماتیک روسیه در جنگ با عثمانی شد و برای نادر، فرمانروای ایران در مرزهای شمالی امپراطوری خود یک آسودگی نظامی به وجود آورد. ایران همچنین توانست در جنگ ایران و عثمانی از ۱۷۳۰ تا 1735 همه سرزمینهای اشغالشده توسط عثمانی را باز پس بگیرد.
این دوران اشغالگری روسیه و عثمانی علیه ایران هرچند با ظهور نابغه نظامی ایران نادرشاه افشار ناکام ماند اما سیاست توسعهطلبانه روسیه در کمتر از صدسال دیگر به تصرف قفقاز در دوره قاجار منجر شد. این توسعهطلبی روسها که از سوی حاکمان ایران امری موقت قلمداد میشد برای روسها امری قطعی و غیرقابل گذشت بود و در ادامه سیاستهای آنان در دوره زندیه و قاجار پیگری شد. درحالیکه روسیه تزاری با اصلاحات پترکبیر در مسیر مدرن شدن قرار گرفته بود، حکومتداری در ایران سنتی همچنان بر همان مدار پیشین بود و همین امر نیز به شکستهای بعدی ایران در قفقاز منجر شد.