حزبالله و جنگ در دو جبهه
درحالیکه خبر شامگاه جمعه مبنی بر «شلیک بیش از ۵۰ موشک از جنوب لبنان بهسمت شمال فلسطین اشغالی» این گمانه را در فضای رسانهای ایجاد کرد که عملیات واکنش تهران به حمله اسرائیل به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق، با محوریت حزبالله لبنان آغاز شده است، گمان میرفت که این همان بزنگاهی است که اصلیترین رکن محور مقاومت در زمان تقابل مستقیم ایران و اسرائیل وارد عمل خواهد شد. پایان این عملیات گسترده اما هیچ نشانهای از اقدام تنبیهی که رهبر انقلاب از آن سخن گفته بود نداشت و در بیانیه حزبالله لبنان نیز تشریح شد که «این موشکباران در پاسخ به تجاوزات دشمن صورت گرفته است که در آخرین تجاوزاتش، به شهرکهای الطیبه و عیتاالشعب در جنوب لبنان حمله کرده بود.»
ایران در پایان روز شنبه و بامداد یکشنبه در عملیاتی با عنوان «وعده صادق» که آن را «پاسخ متقابل جمهوری اسلامی ایران به سلسلهاقدامات رژیم صهیونیستی علیه اتباع و منافع کشورمان» نامید، نسبت به حمله اول آوریل در سوریه واکنش نشان داد اما ترجیح داد تا عملیات خود را رأساً و بدون نقشآفرینی بیش از آنچه از ۷ اکتبر وجود داشت از سوی محور مقاومت و بهویژه حزبالله لبنان، صورت دهد.
راهبرد تهران در اجرای وعده صادق اما این واقعیت را تحتالشعاع قرار نمیدهد که حزبالله بهعنوان اصلیترین رکن محور مقاومت که در میان سایر گروهها، مستقیماً توسط انقلابیون ایرانی تاسیس شد و هیچگاه در طول تاریخ ۴۲ ساله فعالیت، وابستگی، قرابت و همپیمانیاش را با جمهوری اسلامی ایران کتمان نکرده، همچنان همان آخرین و اصلیترین تیر در خشاب تهران برای مقابله با هرگونه تعرض به منافع جمهوری اسلامی ایران است.
حزبالله لبنان از بدو تأسیس و بهخصوص پس از پایان جنگ داخلی، مسیر پرفرازونشیبی را در عرصه داخلی لبنان طی کرد تا امروز از یک گروه شبهنظامی صرف به یک حزب سیاسی با تمامی مشخصات و مؤلفههای آن به معنای واقعی کلمه تبدیل شود که در این سیر چنددههای نیز چالشهای متعددی را از سر گذرانده است. ساختار منحصربهفرد، پیچیده و طایفهای لبنان، تاریخ پرتحولی را برای این کشور رقم زده که در نزدیک به بیش از ۲۰ سال اخیر آن، حزبالله نقش تأثیرگذاری در آن بازی کرده است.
حضور احزاب شاخص مارونی، سنی، دروزی و احزاب ایدئولوژیک یکی از مهمترین چالشهای حزبالله نهتنها در عرصه سیاست داخلی که در عرصه بازیگری منطقهای این حزب هستند. با آغاز تحولات جدید خاورمیانه از ۷ اکتبر و ورود حزبالله به عرصه میدان نبرد و تبادل آتش با اسرائیل در مرزهای جنوبی لبنان، بار دیگر صحنه داخلی و تحولات برخی احزاب مارونی، چالش جدیدی را برای این گروه محور مقاومت ایجاد کرده است.
حامی دیروز، منتقد امروز
جریان ملی آزاد، حزبی که رهبر پیشیناش، میشل عون، آخرین ساکن کاخ بعبدا پیش از ورود مجدد لبنان به خلأ سیاسی در سال ۲۰۲۲بود و پس از تصدی این پست، رهبری حزب را به دامادش، جبران باسیل سپرد، یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین احزاب مارونی لبنان است که از سال ۲۰۰۶ در جریان «توافق مار میخائیل» با حزبالله، در صف متحدان و حامیان این حزب و احزابی همچون امل و المرده، دیگر حزب شاخص مارونی قرار گرفت.
هرچند در سالهای ریاستجمهوری میشل عون، اختلافات متعددی میان این حزب و شخص جبران باسیل که در مقطعی سمت وزیر امور خارجه را بر عهده داشت، بروز کرد و تلاش شد تا در گفتوگوهای درونجریانی به آن پرداخته شود اما نقطهعطف این اختلافات زمانی بروز کرد که در ماههای پایانی ریاستجمهوری میشل عون مشخص شد که خیز باسیل برای جانشینی پدر همسرش در کاخ ریاستجمهوری با حمایت همپیمانانش در جریان ۸ مارس همراه نخواهد بود و حزبالله و امل برای حمایت از سلیمان فرنجیه، رهبر جریان المرده اتفاقنظر دارند.
در همین راستا نیز جریان ملی آزاد در ۸ فوریه ۲۰۲۱ و پیش از پایان رسمی دوران ریاستجمهوری میشل عون اعلام کرد که این حزب خواستار تجدیدنظر در اتحاد با حزبالله است چراکه «این توافق پس از ۱۵ سال در ساختن لبنان و حاکمیت قانون موفق نبوده است».
این اختلافات تا جایی پیش رفت که در جریان مهمترین رایگیری در پارلمان این کشور برای انتخاب رئیسجمهور در تاریخ ۱۴ ژوئن ۲۰۲۳، باسیل در جبهه احزابی مانند قوات و کتائب قرار گرفت و اعلام کرد به جهاد ازعور، نامزد مورد حمایت ۱۴ مارس رای خواهد داد که با رای وی و اعضای حزب متبوعش در پارلمان، ازعور موفق به کسب ۵۹ رای در مقابل ۵۱ رای فرنجیه شود؛ هرچند نمایندگان حزبالله و امل، پس از انداختن رای خود از مجلس خارج شدند و به این ترتیب دور دوم رایگیری انجام نشد.
با ورود حزبالله به میدان نبردی که از ۷ اکتبر در غزه آغاز شده بود، بسیاری از نگاهها متوجه این حزب مهم شد؛ جبران باسیل در ۲۹ اکتبر در مصاحبهای گفت: «ما میخواهیم در حالت دفاع از خود باشیم، نه حمله. مزارع شبعا در خاک لبنان اشغال شده است. حزبالله از طریق عملیات خود، حق لبنان برای بازپسگیری سرزمینش را تایید کرده است». رهبر FPM همچنین به افرادی همچون سمیر جعجع، رهبر قوات تاخت و گفت: «وقتی کسی در این مرحله از آنچه شبهنظامیان میخوانند میخواهد که عقبنشینی کند، گویی از اسرائیل میخواهد که به لبنان حمله کند.»
مواضع باسیل اما تقریباً در نیمه دوم ۶ ماه اخیر چرخش محسوسی پیدا کرد و خواستار پایان جنگ و خروج مقاومت لبنان از میدان نبرد شد. رهبر جریان ملی آزاد هفته گذشته در سخنانی گفت: «مجبور نیستیم درگیر جنگ غزه بمانیم، نه میدانیم چه زمانی پایان مییابد و نه میزان تأثیر و عواقب آن را بر لبنان میدانیم. نمیدانیم که آیا سیصد شهید، سه هزار میشود یا نه. هفتصد خانه کاملاً ویرانشده، هفت هزار میشود و آیا پنج هزار خانه نیمهویرانشده، پنجاه هزار میشود! پس منتظر چه هستیم؟
آیا منتظر تایید جنایات نتانیاهو هستیم یا معادله قدرت و بازدارندگی را حفظ و آن را تقویت میکنیم؟ آیا ما با درگیریهایی که متعلق به ما نیست و هزینههای زیادی برای ما تحمیل کرده، باقی میمانیم و آن را طولانی میکنیم؟ آن را برای چه کسی تمدید میکنیم؟ به نفع چه کسی؟» وی همچنین افزود: «هیچ لبنانیای خواهان جنگ در کشور نیست. یک نفر به من بگوید که جنگ میخواهد! آمریکا و ایران خواهان جنگ در لبنان نیستند! این نتانیاهوست که جنگ میخواهد. آیا باید به او فرصت بدهیم تا بیشتر بکشد و نابود کند؟ یا سیاستی اتخاذ کنیم که لبنان را از غزه جدا کرده و خواستار آتشبس در لبنان است.»
آتش زیر خاکستر دشمنی قوات
جریان ملی آزاد درحالی بهعنوان حامی سنتی مارونی جریان مقاومت در لبنان خواهان پایان تبادل آتش در جنوب این کشور شده است که در جبهه دیگر جریان مارونی که آن هم بهصورت سنتی در مقابل طایفه شیعه، حزبالله و مقاومت قرار دارد، مخالفت با نقشآفرینی حزبالله در جنگ غزه از روزهای ابتدایی پس از آغاز جنگ، با کمپینهای متعدد رسانهای و تبلیغاتی آغاز شد.
سمیر جعجع، رهبر قوات و از چهرههای رادیکال سیاسی در لبنان از همان روزهای نخست پس از ۷ اکتبر بارها در سخنرانیهایش حزبالله را به جنگطلبی و به خطر انداختن منافع لبنان متهم کرده است تا اینکه از هفته گذشته و با یک تحول جدید در عرصه داخلی، این حملات افزایش یافته و ابعاد گستردهتری از جمله تاختن مجدد به مسئله مهاجرین سوری پیدا کرده است و با حمله به منازل و مغازههای سوریها، عرصه را برای آنچه بهعنوان تقابل خیابانی در تاریخ معاصر لبنان بارها رخ داده، مهیا کرده است.
هزاران لبنانی روز جمعه هفته گذشته برای تشییع پیکر یکی از مقامات حزب قوات لبنان که توسط یک باند آدمربایی و سرقت کشته شده بود، گردهم آمدند و درحالیکه هیچ سندی مبنی بر نقشآفرینی حزبالله در این عملیات وجود ندارد، انگشت اتهام را به سمت این گروه گرفتند.
روز یکشنبه هفته گذشته، حوالی ساعت ۶ بعدازظهر، پاسکال سلیمان در حومه شهر خربد، در منطقه جبیل، درحالیکه از مراسم تشییع جنازه یکی از بستگانش به خانه بازمیگشت، ماشینش از جاده خارج شد. چهار مرد که سوار ماشین دیگری بودند، راه او را بستند و او را مجبور به توقف کردند. به گفته بسام مولوی وزیر کشور، این چهار مرد در خودرویی بودند که چند روز قبل در ربیعه در منطقه متن دزدیده بودند. این خودرو بعداً در شمال لبنان، نهچندان دور از طرابلس کشف شد.
در بیانیهای که شامگاه دوشنبه توسط ارتش لبنان منتشر شد، اینگونه تشریح شد که سلیمان در حالی کشته شد که این افراد در تلاش بودند تا خودروی او را بدزدند. یک منبع نظامی گفت: او در برابر حمله اولیه مقاومت کرده بود. بنابراین گزارش، این افراد با قنداق هفت تیر خود به صورت و سر او ضربه زدند و او را در صندوق عقب ماشین شخصی خود قرار دادند. خودروی سرقتشده از ربیعه در نزدیکی طرابلس رها شده است، درحالیکه خودروی قربانی در خاک سوریه پیدا شد و در نهایت توسط مقامات سوریه به لبنان بازگردانده شده است.
جسد پاسکال سلیمان نیز عصر دوشنبه در سوریه در استان حمص، جایی که قوات مدعی است حزبالله نفوذ قابلتوجهی دارد، پیدا شد و حدود ساعت ۴ بعدازظهر روز سهشنبه به مقامات لبنانی تحویل داده شد. در نهایت نیز هفت سوری مظنون به دست داشتن در این قتل دستگیر و به مقامات لبنانی تحویل داده شدند اما قوات اعلام کرده است که این قتل برای این حزب «تا اطلاع ثانوی سیاسی است».
حزب نیروهای لبنانی (LF) و حامیانش سخنان ارتش را رد کرده و خواهان برخورد با پناهجویان سوری هستند و حزبالله را نیز به حمایت از این اقدام متهم میکنند. قوات همچنین حزبالله را به کشتن یکی دیگر از مقامات خود به نام الیاس حسرونی در ماه اوت در جنوب لبنان متهم کرده است.
چارلز جابور، یکی از مقامات قوات، مطرح میکند که حتی اگر حزبالله سلیمان را نکشته باشد، باز هم مسئول قتل اوست چراکه این حزب بر مناطق مرزی با سوریه تسلط دارد و مسئول عدم کنترل دولت لبنان بر خشونت است. تاریخ تنش در روابط حزبالله و قواتالبنانیه یا همان نیروهای لبنانی LF، حکایت تنها چند ماه اخیر نیست؛ هر دو این احزاب بهعنوان شبهنظامی در طول جنگ داخلی ۱۵ ساله لبنان از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ حضور داشتند؛ قوات بهعنوان بخشی از یک جبهه گستردهتر راست مسیحی که با نیروهای چپ فلسطینی، مسلمان و سکولار مبارزه میکرد، ظهور کرد. پس از آن، شبهنظامیان با اسرائیل متحد شدند که در سال ۱۹۸۲به لبنان حمله کرد و بخشهایی از آن را اشغال و در نهایت توسط حزبالله در سال ۲۰۰۰ مجبور به ترک این کشور شد. نیروهای تحت امر سمیر جعجع همچنین متهم به دست داشتن در ربودن چهار دیپلمات ایرانی در لبنان هستند.
اوضاع بعد از جنگ داخلی تغییر کرد؛ سمیر جعجع، رهبر نیروهای لبنانی به دلیل جنایات جنگی به زندان افتاد اما در سال ۲۰۰۵ و با فرمان عفو از زندان آزاد شد و در جبهه مخالفین حضور سوریه در لبنان و البته حزبالله قرار گرفت. آغاز جنگ در سوریه در سال ۲۰۱۱ و حمایت حزبالله از بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، تنشها را بین طرفین تشدید کرد. سپس بحران اقتصادی فاجعهبار لبنان از سال ۲۰۱۹ آغاز شد. قوات که از روابط نزدیک با کشورهای غربی برخوردار است، حزبالله و حامیانش را به فروپاشی اقتصادی لبنان متهم میکند.
پس از انفجار بندر بیروت در اوت ۲۰۲۰، قطبی شدن سیاسی در جامعه لبنان به اوج خود رسید. این انفجار بیش از ۲۰۰ کشته بر جای گذاشت و مناطق وسیعی از پایتخت، از جمله مناطقی با اکثریت مسیحی را که LF در آن کنترل دارد، ویران کرد. اختلافات قوات و حزبالله در خصوص پرونده انفجار بندر بیروت حتی در اکتبر ۲۰۲۱ به درگیری مسلحانه خیابانی کشید که در جریان آن تعدادی کشته و زخمی شدند.
عکس: GettyImages