| کد مطلب: ۱۳۶۷۱
دیپلمات امریکوفیل

دیپلمات امریکوفیل

حسین علاء بیش از همه به‌عنوان وزیر دربار محمدرضاشاه پهلوی و دو دوره نخست‌وزیری‌اش شهرت دارد اما او بیش از هر چیزی یک دیپلمات بود. او در طول‌ عمر هشتادوچند‌ساله‌اش‌، هـفت‌ بار به وزارت رسید؛ یک بار وکیل مجلس شورای ملی شد و در اواخر عمرش، به‌عنوان سناتور انتصابی در مجلس سنا، حضور یافت؛ همچنین به‌عنوان‌‌ وزیرمختار ایران به کشورهای آمریکا، انگلستان و فرانسه رفـت. یک بار نیز سفیرکبیر ایران در واشنگتن شد؛ دو بار در دو برهه حساس سیاسی کشور سمت‌ نخست‌‌وزیری را به عهده‌ گرفت‌: نخست در سال 1329 ش، که بسیاری از تحلیل‌گران، از دولت او به کابینه محلل یاد کرده‌اند؛ و بار دوم در سال 1334 ش، پس از بـرکناری سـپهبد فضل‌اللّه زاهدی، که این‌بار تا آستانه قتل به دست‌ فدائیان اسلام پیش رفت. او که در ماموریت‌های دیپلماتیک پدرش زاده شد و در ماموریت بیست‌ساله پدرش در سفارت لندن رشد کرد، باقی عمرش را نیز به کارهای دیپلماتیک مشغول بود. اما برخلاف پدر که آنگلوفیلی مقهور قدرت بریتانیا بود با تجربه تحقیر ایران در عرصه بین‌الملل به شدت از بریتانیا منزجر و متنفر بود و با روس‌ها نیز سر سازگاری نداشت؛ تنفر و ناسازگاری‌ای که در گزارش‌های دیپلماتیک مامورین بریتانیایی نیز بازتاب یافته است. او راه را در یافتن متحدی جز روسیه و بریتانیا یافته بود؛ راهی که بسیاری از رجال میهن‌دوست دوره قاجار و پهلوی به‌دنبال آن بودند و علاء نیروی سوم را در قدرت نوظهور آن سوی دریاها یافت: اوتانازی یا ایالات متحده آمریکا.

از تفلیس تا لندن

حسین علاء در سال ۱۲۶۲ در تفلیس از محمدعلی‌خان علاءالسلطنه‌(پرنس) و هما خانم عظمه‌الدوله دختر مجدالملک سینکی متولد شد؛ زمانی که پدرش برای ماموریت در تفلیس بود. همین تفلیس مقدمات ارتقاء پدرش را فراهم کرد؛ زمانی که در سفر سوم ناصرالدین شاه به اروپا استقبالی در خور از شاه ترتیب داد و توانست سفارت مهم لندن را از آن خود کند. در لندن نیز استقبال و مهمان‌نوازی از مظفرالدین شاه بود که علاءالسلطنه را به مقام وزارت رساند. او به هنگام ماموریت پدر در انگلستان تحصیل خود را آغاز کرد و در مدرسه معروف «وست مینستر» مشغول به تحصیل شد. او در سال ۱۲۸۰ به دانشکده حقوق لندن پا نهاد و سرانجام در سال ۱۲۸۴ فارغ‌التحصیل شد. حسین‌خان در هفده‌سـالگی به استخدام وزارت امور خـارجه ایـران درآمد و با سمت آتاشه‌ (وابـسته‌) سـفارت ایران در لندن، در کنار پدرش مشغول به کار شد. پس از مدتی نایب سوم و بعد نایب دوم‌ آن سـفارت شد.  زمانی که میرزانصر‌الله‌خان‌ مشیرالدوله، نخستین رئیس‌الوزرای مشروطه، محمدعلی‌خـان‌ عـلاءالسلطنه را از وزیرمختاری‌ ایران در لندن به تـهران فـراخواند و وزارت امور خـارجه را بـه او واگـذار کرد، حسین نیز همراه پدر به تهران آمد. برادر بزرگش، مهدی‌‌خان‌ معین‌الوزرا که بعدها‌ لقب‌ مشیرالملکی گرفت، به جای پدر در لندن کار سفارت را برعهده گرفت. حسین‌خان در تـهران ریاست دفتر وزیر امور خارجه را برعهده گرفت و لقب معین‌الوزرا که پیش‌تر، از آنِ مهدی‌خان بود به حسین‌خان رسید و او مـلقب بـه «حـسین‌خان معین‌الوزرا» شد. عبدالله مستوفی در توصیف موقعیت میرزاحسین‌خان معین‌الوزرا در دفتر وزارت امور خارجه می‌نویسد: «فارغ‌التحصیلان‌ مدرسه علوم سـیاسی، نـقطه اتـکای دیگری در وزارت‌خانه [امور خارجه] داشتند و آن‌ معین‌الوزرا‌، رئیـس‌ کـابینه وزیـر بـود کـه الحـق جوان‌ها را زیر پر خود گرفته و خود علاءالسلطنه، وزیر امور خارجه هم به واسطه آقای علاء  [معین‌الوزرا] نسبت به آنها از حمیّت دریغ‌ نمی‌کرد‌.» در همین سمت بود که از سوی دولت ایران مأموریت یافت به موجب‌ پذیرش اولتیماتوم دولت روس، حکم عزل مورگان شوستر‌ آمریکایی‌ را از‌ سمت مستشار مالی‌ ایران، به وی ابلاغ کند. این نخستین ارتباط جدی با آمریکایی‌ها و البته مورگان شوستر بود. حسین‌خان در هنگام ابلاغ حکم اخراج به شوستر بی‌شک مانند اکثر رجال میهن‌دوست آن عصر با شوستر همراه و همدل بود و همین پایه دوستی میان این دو شد که بعدها نیز به کار آمد. حسین‌خان نیز مانند پسرخاله‌اش احمد قوام به شوستر علاقه‌مند بود و او را مردی ایران‌دوست و خادم ایران می‌شناخت. با شروع جنگ جهانی اول که ایران عرصه تاخت‌وتاز قدرت‌های درگیر شد، حـسین‌خان معین‌الوزرا که ریاست کابینه وزارت امور خارجه را بر عهده داشت، نقش حساسی در مذاکرات سیاسی بین نمایندگان ایران و خارجی ایفا می‌کرد‌.

معین‌الوزرا برای نخستین بار در کابینه میرزاحسن‌خان مستوفی‌الممالک به‌عنوان وزیر فوائد عامه تعیین و به‌ مجلس شورای ملی معرفی کرد. در آغـاز، نام وزارت‌خانه را به‌ وزارت‌ فلاحت و تجارت تغییر داد و اقدامات مؤثری را رقم زد. وزارت فلاحت و تجارت از جهت مسائل اقتصادی اهمیت فوق‌العاده‌ای داشت. در مدت هشت ماهی که علاء در این سمت قرار داشت، ابتدا از وزارت خارجه خواست که اطلاعات جامعی درباره تجار ایرانی و خارجی که با ایران داد و ستد دارند را به اطلاع آن وزارتخانه برسانند و همچنین کنسول‌ها و نمایندگان دولت ایران درباره مسائل فلاحتی و تجارتی اطلاعات مفید را از سراسر جهان جمع‌آوری کنند و گزارش دهند. از فرانسه نیز دو نسخه از اوراق و فهرست راجع به اداره استاتیس تیک جمهوری فرانسه و بلدیه شهر پاریس تقاضا کرد؛ از کلکته نقشه و مجلاتی که در هند درباره اوضاع اقتصاد و تجارت ایران و هندوستان طبع شده باشد و از انگلستان به‌خصوص علاوه بر اطلاعات فوق، راپرت عملیات سالیانه بانک شاهنشاهی و ادارات کمپانی، سیم تلگراف هند و اروپا و گزارش‌های شرکت‌های انگلیس و ایران را خواست. همچنین قوانین مربوط به مسائل را نیز ارسال کنند و در فکر استخدام چند متخصص فلاحت و تجارت از کشورهای هلند، دانمارک و سوئیس باشند. در ضمن او درصدد بود تا مدرسه‌ای برای پیشرفت امور تجارت و فلاحت تاسیس کند و معلمینی از این سه کشور برای این مدرسه استخدام نماید. علاء برای دیدار با مورگان شوستر به نیویورک رفت تا از کمک او برای توسعه صنایع ایران بهره‌مند شود. هرچند شوستر مایل بود باز به ایران بازگردد اما در نهایت پیشنهاد می‌دهد که در آمریکا برای جذب سرمایه‌گذار و صاحبان صنایع به علاء کمک کند. علاء می‌نویسد: «بنده هم پیشنهاد او را به جهات عدیده مغتنم شمرده و تصور کردم که در دست داشتن او بهتر است، چه اولاً کاملاً طرف اعتماد و ایران‌خواه است، ثانیاً به واسطه زرنگی و برشی که در کار دارد، ممکن است از وجودش استفاده نمود.»

 

از ورسای تا واشنگتن

اقدامات علاء در وزارت تجارت با نخست‌وزیری میرزاحسن‌خان‌ وثوق‌الدوله‌‌ پسرخاله دیگرش نیمه‌کاره ماند. وثوق‌الدوله که درصدد بود با امضای قرارداد 1919 در ازای تحت‌الحمایگی ایران همه امتیازات تجاری و معادن و امور صنعتی و عمرانی را به بریتانیا واگذار کند، صلاح را در این دید که برخی از کسانی را که ممکن بود در جریان عقد قرارداد موی دماغ شوند به بهانه‌ای از ایران دور کند و هیئتی به ریاست وزیر امور خارجه، علیقلی‌خان مشاور‌‌الممالک‌ انصاری با عضویت محمدعلی فروغی ذکاءالملک، سیدابوالقاسم‌خان انتظام‌الملک، رئیس کابینه وزارت خارجه، میرزا‌حسین‌خان معین‌الوزرا را عازم کنفرانس صلح ورسای کرد و آنان را بدون دستورالعمل و مواجب در پاریس رها کرد و خود در تهران مشغول مذاکرات مخفی قرارداد 1919 شد. تلاش‌ این هیئت‌ برای‌ تعیین‌ میزان خسارت‌ واردآمده‌ بر ایران از جنگ جهانی اول، به جایی نـرسید و هیئت ایرانی تا پشت در اتـاق‌ کـنفرانس بیشتر‌ موفق‌ نشدند‌ خود را برسانند و آنان بدون اینکه‌ به‌ توفیقی‌ دست‌ یابند‌، به‌ ایران‌ بازگشتند. در این کنفرانس بار دیگر آمریکا از هیئت ایرانی حمایت کرد ولی بریتانیا که اعزام این هیئت را برخلاف مذاکرات در جریان قرارداد 1919 می‌دانست، اجازه حضور به آنان نداد. همدلی آمریکا با هیئت ایرانی بار دیگر بر روح حسین علاء جوان تاثیر گذاشت و او را به حسن‌نیت آمریکایی‌ها نسبت به ایران امیدوار کرد. پس از همین سفر بود که میرزاحسین‌خان معین‌الوزرا در دولت پسرخاله‌اش احمد قوام‌السلطنه در اردیـبهشت 1302، به‌ وزیرمختاری ایران در واشنگتن مـنصوب و عـازم آمـریکا شد. او که در این ماموریت به پشتیبانی احمد قوام مستحضر بود، تلاش زیادی کرد تا پای آمریکایی‌ها را به ایران‌ باز‌ کند‌. او با پشتیبانی قوام براساس قراردادی بـا کـمپانی اسـتاندارد اویل امتیاز پنج‌ساله استخراج‌ نفت شـمال ایـران را به این شرکت واگذار کرد. مورگان شوستر واسطه این قرارداد بود و براساس‌ آن، کمپانی استاندارد اویل بنا بود در مقابل استخراج نفت منطقه شمال ایران مـوجباتی را فراهم آورد تا وامی ده میلیون دلاری به‌ دولت‌ ایران پرداخت شود. با‌ وجـود‌ هـمه گفت‌وگوهای انجام‌شده، قرارداد مزبور سر نگرفت و علاء موفقیت چندانی نیافت. ولی او توانست گروهی از مستشاران مالی آمـریکا را بـه سـرپرستی آرتور میلسپو، به استخدام‌ دولت ایران‌ درآورد‌ و با این کار مناسبات و روابط آمریکایی‌ها را در ایـران تـوسعه بـخشد.  میلسپو اول آذر۱۳۰۱ در ایران کار خود را آغاز کرد. وظیفه او ریاست تشکیلات مالی مملکت ایران، تنظیم و نظارت بر امتیاز، اجازه عملیات تجارتی و صنعتی بود. حسین علاء در این دوره ارتباطی وثیق و نزدیک با آمریکایی‌ها پیدا کرد و پس از بازگشت به ایران، انجمن دوستی ایران و آمریکا را پایه گذاشت که خود منشی آن بود و رجال مهمی چون محمدعلی فروغی و سیدحسن تقی‌زاده و مستوفی‌الممالک عضو آن بودند و سردار سپه رضاخان نیز در مراسم‌های آن شرکت می‌جست و  سفیر آمریکا در ایران و شخصیت‌های علمی‌ای چون آرتور پوپ با آن مرتبط بودند. علاء در این دوره به مهم‌ترین عامل مرتبط و پیگیر منافع آمریکا در ایران بدل شد و تلاش زیادی برای گسترش روابط دو کشور انجام داد. علاء در برهه تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی نماینده مجلس بود و جزو پنج نفری بود که با این اقدام مخالفت کرد و همراه سیدحسن تقی‌زاده جلسه را ترک کرد و در رای‌گیری شرکت نکرد. در مورد دلیل مخالفت علاء با تغییر سلطنت توضیح روشنی وجود ندارد چون او با رضاخان سردار سپه همراه بود و پس از آغاز سلطنت نیز به مدارج بالا دست یافت. برخی ارتباط نزدیک علاء با تقی‌زاده و تاثیرپذیری از او را مطرح کرده‌اند و برخی دیگر سیاست آمریکا مبنی بر بی‌طرفی و عدم حمایت از شکل‌گیری دیکتاتوری رضاشاه توسط آمریکا را علت این رای دانسته‌اند اما هر چه بود علاء در سال‌های نخست سلطنت‌ رضا شاه، بار دیگر حدود دو ماه وزارت فوائد و تجارت را برعـهده داشـت و در سال 1307 به‌عنوان وزیرمختار ایران در پاریس عازم فرانسه شد. او در این سمت توانست مدارک تحصیلی ایران‌ را کـه تـا آن زمان در کشور فرانسه به رسمیت‌ شناخته نمی‌شد، ارتقا بخشد‌ و با‌ انجام مذاکراتی دولت فـرانسه را اقناع کرد تمام‌ گواهی‌نامه‌های ایرانی را به رسمیت بشناسد. علاء تا سال 1311 در فرانسه ماند. پس از بـازگشت به ایران و در دی هـمان‌ سـال‌ به‌ همراه هیئتی‌ به ژنو رفت تا در مذاکرات مربوط به اختلاف میان دو کشور ایران‌ و انـگلیس‌ بـر‌ سـر لغو قرارداد دارسی در جامعه ملل شرکت کند. پس از‌ مراجعت‌ به تهران، به ریـاست هـیئت‌مدیره بانک ملی ایران منصوب شد.

 

مهمترین ماموریت زندگی

ریاست علاء بـر هـیئت‌مدیره بانک‌ ملی‌ ایران‌ در شهریور 1313 به پایان رسـید و بـه‌جـای‌‌ دوست صمیمی و نزدیکش سیدحسن تقی‌زاده، وزیرمختار ایران در لندن شـد. او سـه سال در این‌ سمت‌ ماند. در سال 1316 در کابینه مـحمود جم به سمت‌ وزیر تجارت منصوب شد. در شهریور 1320‌، که‌ متفقین‌ با اشـغال ایـران‌، باعث‌ برکناری رضاشاه شدند‌ و پسرش‌، محمدرضا به تخت سلطنت نشست، در مـهرماه هـمان سال حسین علاء به‌ ریـاست بـانک‌ مـلی ایران برگزیده شد. در دی‌‌ماه سـال بعد‌، که‌ محمدعلی فروغی وزیر‌ دربـار‌ مـحمد رضـا‌ پهلوی‌‌ درگذشت، علاء جـای‌ او‌ را گرفت و وزیر دربار شد. وزارت او در دربار حدود سه سال طول‌ کشید و در سال 1324‌ سفیرکبیر‌ ایران‌ در واشنگتن شد. او تـلاش زیـادی کرد‌ تا‌ در‌ دوران‌‌ سفارت‌، حمایت‌ دولت آمـریکا را در بـرابر اتـحاد جـماهیر شـوروی، که در شمال ایـران قـدرت و نفوذی یافته بود، جلب کند. حضور علاء در آمریکا با توجه به روابط نزدیک او با سیاستمداران آمریکایی و آشنایی او با دهلیزهای قدرت در واشنگتن، واجد اهمیت بسیار بود و نقش مهمی در تلاش ایران برای پایان اشغال کشور پس از جنگ جهانی دوم داشت. شوروی درصدد بود با روی کار آوردن دولت‌های دست‌نشانده در شمال ایران نفوذ خود را حفظ کند و در چنین شرایطی رجال مهم ایرانی چون سیدحسن تقی‌زاده در لندن و انوشیروان سپهبدی در فرانسه و حسین علاء در آمریکا نمایندگان ایران در میان دول پیروز جنگ بودند که در کنار نخست‌وزیرانی چون ابراهیم حکیمی و احمد قوام، نجات کشتی ایران را برعهده داشتند. آنگونه که علاء در گفت‌وگو با روزنامه اطلاعات گفته است، مهم‌ترین بخش زندگی او نقشی بود که او در غائله آذربایجان ایفا کرد. سال‌ها بعد زمانی که علاء نخست‌وزیر بود، در مصاحبه‌ای در پاسخ به اینکه مهم‌ترین خاطره و بزرگترین افتخار او چیست؟ چنین پاسخ داد: «مهم‌ترین خاطره دوران سیاسی من شکایت به شورای امنیت و واگذاری دفاع از حقوق ایران به من بود. در آن موقع مسئولیت بس خطیر، در یک موقعیت حیاتی به عهده من گذاشته شده بود و من با اطلاع کامل از محذورات دولت مرکزی، مجبور شدم به‌خاطر حفظ استقلال و تمامیت ارضی میهن عزیز از دستورات دولت مرکزی خارج... مشکل را به نفع میهن خود حل کنم و در نتیجه فشار روحی شدید ناشی از این ماموریت تا مدتی مریض و بستری بودم و این خاطره هیچ‌وقت برای من فراموش نخواهد شد و آن را بزرگترین افتخار برای خود و خانواده‌ام می‌دانم.» ایران در دوره نخست‌وزیری ابراهیم حکیمی شکایت از شوروی را در شورای امنیت سازمان ملل مطرح کرد و در نخستین جلسات این شورا در لندن سیدحسن تقی‌زاده مسئول طرح این شکایت شد و ادامه کار پس از انتقال مقر این سازمان به نیویورک به حسین علاء سپرده شد. علاء در‌ روزهای‌ آغازین‌ سال 1325، در جلسه شورای‌ امنیت حاضر شد و یادداشت اعتراض‌آمیزی را علیه شوروی‌ها قرائت کرد. در دومین ‌‌جلسه‌‌ رسیدگی به شکایت ایران، که 5 فروردین 1325 تشکیل یافت‌، آنـدره‌‌ و ویـچ‌ گرومیکو، نماینده شوروی در شورای امنیت، به مذاکرات میان قوام و سفیر مسکو در تهران و امضای موافقت‌نامه‌ای بین دولت‌های‌ ایران و شوروی اشاره کرد که مطابق آن نیروهای شوروی، ظرف پنج تا شش هفته، خاک ایران‌ را‌ تخلیه خواهند کرد. با‌ وجـود‌ ایـن، علاء از امـضای چنین موافقت‌نامه‌ای اظهار بی‌اطلاعی کرد و به پیشنهاد نماینده آمریکا رسیدگی به شکایت ایران، به تعویق افتاد. سـرانجام قوام و سادچیکف، 15 فروردین 1325موافقت‌نامه‌ای را امضا کردند که براساس آن شوروی خاک ایران را ترک کرده و آذربایجان را مسئله داخلی دولت ایران خواهد دانست و در عوض نیز ایران امتیاز نـفت شمال را به شوروی واگذار خواهد کرد. با امضای این موافقت‌نامه، نیروهای سی هزار نفری شوروی شروع به تخلیه خاک ایـران ‌‌کـردند و به تدریج از نقاط‌ شمالی‌ کشور بیرون‌ رفتند. از این‌رو قوام از علاء خواست که شـکایت ایـران را از شـورای امنیت پس بگیرد. اما علاء از اجرای دستور نخست‌وزیر، خودداری کرد و استرداد شکایت را موکول به‌ تخلیه‌ کـامل‌ نیروهای روسی از ایران دانست. وی در جلسه 16 اردیبهشت 1325 در شورای‌ امنیت اظهار داشت که قـطعاً نمی‌تواند اعلام نماید کـه خـاک ایران به کلی از‌ نیروهای‌ خارجی‌ تخلیه شده است. نمایندگان دولت‌های آمریکا و انگلیس نیز با خارج شدن شکایت ایران از دستور کار شورای امنیت مخالفت ‌کردند و از تصمیم‌ علاء و بی‌توجهی او به‌ دستور‌ قـوام‌، حمایت می‌کردند.  علاء در جلسه شورای امنیت تأکید‌ کرد که هنوز ارتش تحت امر پیشه‌وری از ورود قوای‌ دولت ایران به آن استان جلوگیری مـی‌کند. بـه دنبال سخنان‌ وی‌، نماینده‌ آمریکا نیز تقاضا کرد که‌ شکایت ایران همچنان در دستور کار شورای‌ امنیت‌ باقی‌ بماند. در همان جلسه رای‌گیری شد و تقاضای دولت آمریکا هم با اکثریت آرا به‌ تـصویب‌ رسـید‌. قـوام نیز علاء را که به دسـتور او عـمل‌ نـکرده بود، از نمایندگی دولت‌ ایران‌ در شورای امنیت برکنار ساخت. تقی‌زاده در خاطراتش می‌نویسد: «فیروز [معاون نخست‌وزیر] از طرف قوام به علاء تلگراف می‌کرد که کوتاه بیاید و از طرفی علیه علاء به روزنامه‌ها اظهاراتی مخالف می‌کرد... مصلحت‌بینی من این شد که آقای علاء آن تلگراف طهران را ندید بگیرد و فردای آن روز به بحث خود مداومت بکند. او نیز چنین کرد و چنانچه معلوم است عاقبت به تقویت آمریکا و شورای ملل متحد و بیش از همه به وسیله مجاهدت مرحوم علاء، روس‌ها ایران را تخلیه کردند.» علاء اگرچه با پرنسیپ و قانونمند بود اما موفقیت و اثرگذاری او زمانی بود که از دستور قوام - نخست‌وزیر وقت - سرپیچی کرد و خود به راه خویشتن رفت. متن نامه تند قوام آشکارا از کج‌روی علاء پرده بر می‌دارد:

«واشنگتن -  جناب آقای علا، سفیر کبیر ایران

متن نامه جنابعالی به‌عنوان دبیرکل سازمان ملل در دیلی‌نیوز منطبعه طهران منتشر و در روابط ایران و شوروی تاثیر بسیار بد نموده است و جای تعجب است که با تجربه‌ای که باید در امور سیاسی داشته باشید، چرا برخلاف دستور و نظریات وزارت متبوع خود اظهاراتی نموده، دولت و شخص اینجانب را در عسر و حرج می‌گذارید. من به جنابعالی تلگراف کرده بودم که هنوز قضیه آذربایجان خاتمه نیافته و ارتباط مستقیم با مامورین نداریم، هیئتی برای تحقیقات می‌فرستم پس از تحقیق، تخلیه آذربایجان را به جنابعالی اطلاع می‌دهم. جنابعالی هم لازم بود که فقط در زمینه همین دستور به شورای امنیت توضیح دهید. آنچه را علاوه بر دستور گفته یا نوشته باشید، در حکم این است که از طرف اینجانب گفته و مرا در محظور[محذور] بزرگ گذارده‌اید، زیرا اگر بگویم نماینده دولت برخلاف امر دولت اقدام نموده قبول نمی‌کنند و اگر اظهارات جنابعالی را تصدیق کنم، با نظراتی که در حل مشکلات و رفع غائله آذربایجان دارم وفق نمی‌دهد و خود را به خدعه و تزویر معرفی نموده و «دوبل ژو» بازی نموده‌ام و از هدف خود که رفع مشکلات را با صدق گفتار در نظر دارم دور افتاده‌ام. این است که لازم می‌دانم فوری نامه‌ای را که به دبیر سازمان ملل نوشته‌اید پس بگیرید.»

شکایت ایران در شورای امنیت با موفقیت همراه شد و شوروی خاک ایران را تخلیه و غائله آذربایجان به اتمام رسید.

 

وزارت امور خارجه و نخست‌وزیری

علاء نیز پس از بازگشت از واشنگتن 5 اسفند 1328 در دولت محمد ساعد‌ مراغه‌ای‌ به‌جـای عـلی‌اکـبر سیاسی‌، به‌عنوان وزیر امور خارجه معرفی شد. علاء این سـمت را در کـابینه‌ رجبعلی منصور نیز‌ حفظ‌ کرد‌. پس از منصور، حاج علی رزم‌آرا، در تیر‌ 1329‌ نخست‌وزیر شد اما طولی نـکشید کـه در‌ 16‌ اسـفند‌ 1329 رزم‌آرا در مسجد شاه تهران توسط‌ خلیل‌ طهماسبی، از اعضای جمعیت فدائیان اسلام، کـشته شـد و شاه حسین علاء را به‌عنوان نخست‌وزیر معرفی کرد. این دولت علاء که کوتاه‌مدت بود به کابینه محلل معروف شد. مـحمدرضا‌ پهلوی‌ در‌ کتاب مأموریت برای وطنم‌، برای انتصاب علاء به سمت‌ نـخست‌وزیری دلایـلی را بـرشمرده است. به نظر او علاء از‌ جمله ‌«سیاستمداران مورد احترام و دارای سابقه طولانی‌» و «طرفدار‌ راه‌حل‌ مسالمت‌آمیز‌» بود،کـه بـا انـتصاب‌ او‌ بر این سمت‌ می‌توانست «در عین ملی شدن صنعت نفت» پروژه «استخراج و بهره‌برداری» مـنابع نـفتی را‌ با‌ کمک‌ متخصصان خارجی عملی سازد اما علاء به سرعت از حل بحران ملی شدن صنعت نفت ناتوان شد و با استعفا جای خود را به محمد مصدق داد و خود به وزارت دربار بازگشت. او در وزارت دربار رابط دولت‌های خارجی و شاه بود و همین امر مصدق را به مخالف جدی او بدل کرد و در نهایت به عزل علاء منجر شد و علاء در جریان اوج‌گیری نهضت ملی شدن صنعت نفت و در نهایت کودتای 28 مرداد 1332 از کار برکنار شد. هرچند برخی همچون یرواند آبراهامیان علاء را به دست داشتن در کودتا متهم کرده‌اند اما هیچ سندی در این زمینه وجود ندارد. با پیروزی کودتا علاء به وزارت دربار بازگشت و پس از فضل‌الله زاهدی نیز به نخست‌وزیری برگزیده شد و تا زمان مرگش که دوباره در مقام وزارت دربار بود، یکی از نزدیکترین و معتمدترین مشاوران محمدرضاشاه بود و قدرتی بی‌رقیب داشت. او نقش مهمی در گسترش حضور آمریکایی‌ها در سیاست و اقتصاد ایران ایفا کرد. در زمان او ایران به عضویت پیمان سنتو درآمد و به یکی از پایه‌های سیاست غرب و آمریکا در منطقه تبدیل شد.

دوران قدرت او منجر به نفوذ فوق‌العاده آمریکایی‌ها در ایران شد و راهی را که چهار دهه پیش آغاز کرده بود، به ثمر نشست و آمریکا به متحد نخست ایران بدل شد که به زعم علاء منجر به اقتدار ایران می‌شد؛ ایرانی که در عصر جوانی علاء مقهور قدرت روسیه و انگلیس بود، در پیرسالی به پشتیبانی قدرت آمریکا رو به ترقی و پیشرفت نهاد؛ هرچند استقلالش در امور سیاسی را از دست داده بود. این عدم استقلال در جریان عضویت ایران در پیمان سنتو خود را نشان داد. عراق‌ و ترکیه نخستین کشورهایی بودند که در اسفند 1333 این پیمان را در‌ بغداد‌ امضا کردند. سپس در همان‌ سال بریتانیا و پاکستان‌ هم‌ به آن پیمان‌ پیوستند‌. چندی بعد شایع شد که دولت ایران هم به این پیمان خواهد پیوست. اولین بار‌ مدیرکل‌‌ امور خاورمیانه در وزارت امور خارجه‌ انگلیس‌ به‌ این‌ نکته‌ اشاره کرد. اما‌ عـبدالله انـتظام، وزیر امور خارجه کابینه علا، گفته او را تکذیب کرد. با وجود این محمد‌ علی‌ چودری‌(بنگالی)، نخست‌وزیر پاکستان هم اعلام کرد که‌ به‌زودی‌ ایران‌ وارد‌ پیمان‌ بغداد‌ خواهد شد. این‌بار علاء قـدم پیـش نهاد و با تکذیب خبر مزبور گفت که «ایران به پیمان بغداد نخواهد پیوست» ولی پس‌ از مسافرت جلال بایار، رئیس‌جمهور وقت‌ ترکیه در شهریور 1334 به ایران، دولت یکباره‌ اعلام کرد که ایران 12 آبـان 1334 با وجود تکذیب‌ها رسماً به پیمان بغداد ملحق شده است. رجال ایرانی همچون علاء و سهیلی، سفیر ایران در لندن، انتظام وزیر امور خـارجه و سـپهبد هـدایت، وزیر جنگ، همه با الحـاق ایـران بـه این‌ پیمان‌ به بهانه تحریک شوروی مخالف بودند اما فشار آمریکا و انگلیس به محمدرضا پهلوی بـاعث شد دولت‌ ایران‌‌ هم به عضویت آن درآید‌.

حسین علاء را مردی کم‌حرف و شوخ‌طبع توصیف کرده‌اند که قد کوتاهی داشت و سبک‌وزن بود و دفترچه مخصوصی داشت که همه چیز را در آن می‌نوشت. از دستور جلسات تا جملات قصار و حتی دستور طبخ غذا. استاد نوشتن پیمان‌نامه و متون دیپلماتیک بود و جزئی‌ترین امور دیپلماتیک را می‌دانست و رعایت می‌کرد. می‌گویند همیشه این سخن سعدی را تکرار می‌کرد: «دو چیز طیره عقل است: دم فرو بستن به‌وقت گفتن و گفتن به‌وقت خاموشی.» او وقت‌شناس و مبادی آداب بود. مرتب لباس می‌پوشید و عادت داشت همیشه کراوات ببندد.

علاء که تا پایان عمر بلندش اقتداری روزافزون در سیاست ایران داشت در نهایت در سال 1343 درگذشت. او تا مدتی پیش از درگذشت، وزیر دربار بود و تسلط کاملی بر سیاست کشور داشت و در حلقه نزدیکترین مشاوران شاه بر همه امور مسلط بود. او دیپلماتی هوادار سیاست آمریکا بود که در مسیر خواسته خود موفق شد. او علاوه بر سیاست به فرهنگ و تمدن ایران نیز علاقه وافری داشت و تاسیس انجمن آثار ملی از جمله اقداماتی بود که با تاثیر و حضور او به وجود آمد. کتابخانه بزرگ شخصی داشت که بخش زیادی از عمرش را در آن می‌گذراند.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
آخرین اخبار