| کد مطلب: ۱۲۴۰۳
بحران عدم انسجام میان ایران و گروه‌‏های مقاومت عراق

محمد خواجویی مدیر گروه لبنان پژوهشگاه مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گفت‌وگو با هم‌میهن تشریح کرد:

بحران عدم انسجام میان ایران و گروه‌‏های مقاومت عراق

در اقدامی تازه و غیرمنتظره، گروه کتائب حزب‌الله عراق که از زمان تحولات پسا ۷ اکتبر در خاورمیانه، در مسیری متفاوت از سایر گروه‌های مقاومت در مبارزه با اسرائیل، مواضع و پایگاه‌های ایالات متحده را در منطقه هدف قرار داده بود و پنتاگون نیز اعلام کرده است که واشنگتن معتقد است حمله‌ای که منجر به کشته شدن سه سرباز آمریکایی در مرز اردن و سوریه شد، ردپای این گروه را دارد، در بیانیه‌ای از تعلیق عملیات نظامی علیه نیروهای آمریکایی تا اطلاع ثانوی خبر داد. دبیرکل کتائب حزب‌الله در این بیانیه‌ گفت: «با اعلام تعلیق عملیات نظامی و امنیتی علیه نیروهای اشغالگر – به‌منظور جلوگیری از شرمساری دولت عراق - به دفاع از مردم خود در غزه به روش‌های دیگر ادامه می‌دهیم». در بخش مهم این بیانیه از جمهوری اسلامی ایران نام برده شده و آمده است: «برادران ما در محور مقاومت به‌ویژه در ایران نمی‌دانند ما چگونه جهاد می‌کنیم و بارها به تشدید تنش‌های ما اعتراض کرده‌اند». ایران پس از عملیات صورت‌گرفته در پایگاه موسوم به برج ۲۲ در نزدیکی مرز سوریه و اردن، به‌عنوان رکن اصلی و حامی گروه‌های مقاومت مورد حمله جناح‌های مختلف در ایالات متحده قرار گرفت و برخی افراد شاخص در واشنگتن، خواستار حمله نظامی به ایران برای پاسخ به کشته شدن سه نظامی این کشور در حمله گروه‌های عراقی شدند. بیانیه کتائب حزب‌الله عراق نشان می‌دهد، سیاست ایران در عدم تمایل برای رویارویی مستقیم نظامی با آمریکا موجب شده است تا فشارهایی از سوی تهران، این گروه را مجاب به اعلام علنی تعلیق حملات خود کند. کتائب حزب‌الله که پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ تأسیس شد، در سال ۲۰۰۷ و همزمان با ظهور داعش در عراق، فعالیت‌هایش را به‌صورت رسمی و علنی آغاز کرد. کتائب حزب‌الله یکی از گروه‌های مسلح عراقی است که نزدیک‌ترین نیرو به ایران محسوب می‌شود. این گروه، قدرتمندترین جناح مسلح در مقاومت اسلامی در عراق است که از زمان آغاز جنگ غزه تاکنون بیش از ۱۶۰ حمله به نیروهای آمریکایی در منطقه را بر عهده گرفته‌اند. ایالات متحده در سال ۲۰۰۹ این گروه را به‌عنوان یک سازمان تروریستی معرفی کرده است. محمد خواجویی، تحلیلگر مسائل خاورمیانه و مدیر گروه لبنان پژوهشگاه مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گفت‌وگو با هم‌میهن می‌گوید: «نسبت ایران با گروه‌های مقاومت از نظر تشکیلات دچار نوعی بحران عدم انسجام شده است و این به شدت می‌تواند برای ایران هزینه داشته باشد». این کارشناس جهان عرب افزود: «پس از ترور سردار سلیمانی احساس می‌کنیم که آن هماهنگی اولیه که در ابتدا تصور می‌شد میان گروه‌های عراقی و مجموعه سپاه قدس بود، دیگر وجود ندارد». خواجویی تاکید کرد: «تجربه ماه‌های اخیر در نهایت ایران را به سمت بازتعریف روابط خود با این گروه‌ها سوق می‌دهد.»

 

 

در ابتدای تشکیل گروه‌های مقاومت عراقی، با توجه به شیعه بودن این گروه‌ها، اینطور تصور می‌شد که احزابی همچون کتائب حزب‌الله با رهبری ابومهدی المهندس، در مسیری مشابه با حزب‌الله قدم خواهد گذاشت و از همان الگو نیز در روابط با جمهوری اسلامی ایران تبعیت می‌کند؛ به مرور اما با تحولات داخلی عراق به‌خصوص پس از شکست داعش، این باور دچار خدشه شد و بیانیه روز گذشته نیز بر این امر صحه گذاشت؛ اساساً مشخصه بارز این گروه‌های مقاومت، به‌ویژه کتائب حزب‌الله و تفاوت آن با حزب‌الله لبنان چیست؟

مهمترین ویژگی گروه‌های مقاومت عراقی، تکثر آنهاست؛ این تکثر از همان ابتدای شکل‌گیری این گروه‌ها و حضورشان در مجموعه حشدالشعبی وجود داشت اما به دلیل اینکه در آن دوره تشکیل گروه‌های مردمی، هدف مشخص مبارزه با داعش وجود داشت، این تکثر چندان به چشم نمی‌آمد و نوعی وحدت و انسجام در آن مجموعه شکل گرفته بود اما پس از حل مسئله داعش و بیرون راندن این گروه، شکاف‌ها به مرور در این مجموعه بروز پیدا کرد. این شکاف‌ها انبوهی از مسائل از جمله سیاست داخلی، نوع سیاست این گروه‌ها در قبال قدرت‌های منطقه از جمله ایران و عربستان و همچنین سیاست این گروه‌ها در قبال نیروهای آمریکایی را دربرمی‌گیرد. نگاه‌های این‌ها در حوزه‌هایی با هم متفاوت است و همین عوامل باعث شد که هرچه گذشت، این گروه‌ها به سمت نوعی پراکندگی حرکت کردند و گروه‌هایی که به نظر می‌رسید طبیعتاً باید از نظر ایدئولوژیک، یکسان باشند اما برای مثال گروه کتائب حزب‌الله و عصائب اهل‌حق که در ظاهر از نظر ایدئولوژیک خیلی با یکدیگر همسان هستند، به دلیل تفاوت نگاه‌شان به برخی موضوعات و همینطور رقابت‌هایی که برای رهبری این جریان، با یکدیگر دارند، موجب شده تا به سمت شکاف حرکت کنند. این شکاف زمانی شکل گرفت که افراد مؤثری همچون سردار سلیمانی و ابومهدی‌المهندس ترور شدند و نبود آن‌ها به‌ویژه نبود سردار سلیمانی این شکاف را بسیار روشن و آشکارتر کرد. پیش از این به دلیل روابط تنگاتنگ فرمانده پیشین سپاه قدس با این گروه‌ها و تاثیرش در میان گروه‌های مقاومت عراقی باعث می‌شد که این شکاف‌ها معمولاً در عرصه بیرونی نمود پیدا نکنند اما واقعیت این است که پس از ترور سردار سلیمانی احساس می‌کنیم که آن هماهنگی اولیه که در ابتدا تصور می‌شد میان این گروه‌ها و مجموعه سپاه قدس بود، دیگر وجود ندارد و اگرچه در برخی موضوعات ایدئولوژیک با ایران همراه هستند اما در برخی موارد کاملاً روشن بود که این‌ها مسیر خودشان را طی می‌کنند. من در یادداشتی که پیش‌تر برای هم‌میهن نوشتم، به این واقعیت اشاره کردم که برعکس تصوری که برخی دارند، رابطه ایران با گروه‌های متحدش در منطقه، الزاماً یک رابطه از بالا به پایین و رئیس و مرئوسی نیست که هرچه رئیس می‌گوید، اجرا شود. ما شاهد نوعی استقلال در بین این گروه‌ها هم هستیم چراکه هرکدام براساس مقتضیات خود تصمیم می‌گیرند و بعضاً نیز ممکن است حرکت‌هایی انجام دهند که عنصر اصلی محور مقاومت یعنی ایران، با آن رویکرد همراه نباشد. در جریان تحولات منطقه پس از جنگ در غزه، ما دقیقاً این وضعیت را درک کردیم که در شرایطی که ایران دست‌کم در تلاش است تا ستیز جدی و گسترده‌ای با آمریکا، آن هم به شکلی که به سمت هدف قرار دادن نیروهای آمریکایی برود، نداشته باشد؛ به یک‌باره حمله به نیروهای آمریکایی صورت می‌گیرد که در جریان آن سه نظامی این کشور کشته می‌شوند که کاملاً روشن است اقدامی برخلاف استراتژی اصلی محور مقاومت و مشخصاً ایران صورت گرفته است. در این شرایط برخی اقدام کتائب حزب‌الله را تاکتیکی ارزیابی کرده‌اند درحالی‌که بنده به این امر باور ندارم و معتقدم ما شاهد نوعی آنارشی و عدم هماهنگی در گروه‌های عراقی هستیم. یک مجموعه‌ای از محور مقاومت یک اقدامی را انجام داده و قطعاً این اقدام هم براساس دستور ایران نبوده چراکه اگر چنین بود، به این سرعت از سوی تهران تکذیب نمی‌شد. این تحول نشان می‌دهد یک اقدامی صورت گرفته و بعد هم مواضعی از طرف ایران گرفته شده و فشارهایی آوردند که هرچند قرار است فشارهایی به آمریکا و اسرائیل در منطقه وارد شود اما این بازی قرار است یک بازی مدیریت‌شده باشد و تنش‌ها باید گام به گام افزایش پیدا کند و سیاست بر این نیست که نیروهای آمریکایی هدف قرار بگیرند. بنابراین به نظر می‌رسد تحت تاثیر این فشارها، کتائب حزب‌الله در بیانیه خود به این موضوع اشاره می‌کند که ما در این ارتباط تحت فشار ایران هم بودیم.

اگر به سوال ابتدایی برگردیم، این بیانیه موجب شد تا به وضوح تفاوت میان گروهی همچون حزب‌الله لبنان و کتائب حزب‌الله به‌‌رغم ایدئولوژی یکسان، مشخص شود چراکه حزب‌الله هیچ‌گاه در جریان اختلاف‌نظرهایی که حتی گاهی سال‌ها بعد مشخص شده است، ایران را مورد شماتت قرار نداده و سیاست اتحاد خود با جمهوری اسلامی ایران را حفظ کرده است. وجه تمایز این دو گروه چیست و آیا ریشه در کیفیت شکل‌گیری آن‌ها دارد؟

این گروه‌ها در حوزه‌هایی با جمهوری اسلامی ایران اشتراک‌نظر داشتند و در عین حال از همان ابتدا هم نشان دادند که در سطوحی دارای اختلاف رویکرد هستند. برای مثال در خصوص سیاست داخلی هم بعضاً این گروه‌ها منتقد برخی سیاست‌های ایران در عراق بوده و هستند و این امر موجب شد تا از تهران فاصله بگیرند. آنچه در عراق شاهد هستیم تعدد گروه‌های مقاومت است که عمدتاً نیز ساختار محفلی دارند و شاهد ساختار مشخص حزبی تعریف‌شده‌ای نیستیم. در این گروه‌ها عمدتاً افراد که در رأس آن محافل قرار دارند، بسیار تاثیرگذار هستند در حالی که در مورد لبنان، ما یک حزب قدرتمندی را شاهد هستیم که مجموعه تشکیلاتی چندوجهی و شوراهای متعددی دارد اما در عراق شاهد این مسئله نیستیم و به‌جای اینکه یک یا دو حزب مشخص داشته باشند، این‌ها مجموعه‌های پراکنده از یکدیگر هستند و به دلیل نبود انسجام تشکیلاتی، هرکدام از این گروه‌ها متناسب با تمایلات و باورهای خودشان رفتار می‌کنند و به همین دلیل هم می‌بینیم هرکدام از این گروه‌ها، بر سربزنگاه‌ها، رفتارهای متفاوتی را از خود نشان می‌دهند و کتائب حزب‌الله یک مسیر را در پیش می‌گیرد، النجباء‌ به یک سمت می‌رود و عصائب اهل حق تصمیم دیگری می‌گیرد درحالی‌که این‌ها در ظاهر اشتراکات زیادی با هم دارند و الان شاهد هستیم که نسبت ایران با گروه‌های مقاومت از نظر تشکیلات دچار نوعی بحران عدم انسجام شده است و این به شدت می‌تواند برای ایران هزینه داشته باشد. به هر حال این گروه‌ها به‌عنوان متحدین ایران شناخته می‌شوند اما ثابت شده بر سربزنگاه‌ها و در خصوص تصمیم‌های مهم منطقه‌ای، الزاماً هماهنگ با ایران عمل نمی‌کنند و اقداماتی را انجام می‌دهند که تنها هزینه آن متوجه جمهوری اسلامی ایران می‌شود و به نظر می‌رسد این وضعیت در نهایت ایران را به سمت بازتعریف روابط تشکیلاتی خود با گروه‌های مقاومت سوق بدهد و این تکثر و تعدد در نهایت باید به سمت نوعی وحدت تشکیلاتی حرکت کند. در حال حاضر وضعیت گروه‌های عراقی و نسبت آن‌ها با ایران را مناسب نمی‌دانم و بیشتر از آنکه این گروه‌ها به نفع ایران و در راستای منافع آن قدم بردارند، هزینه‌های خود را بر دوش جمهوری اسلامی بار می‌کنند و عدم پختگی لازم در رفتارها هم کاملاً در گروه‌ها و شخصیت‌های عراقی به چشم می‌خورد. حال این رفتارها را با حزب‌الله لبنان مقایسه کنید که به میزانی از پختگی رسیده که حتی در برخی موضوعات منطقه و داخل لبنان، این حزب‌الله است که به جمهوری اسلامی ایران مشورت می‌دهد و رویکردهای مدنظر خود را با ایران مطرح می‌کند و رفتار ایران تحت تاثیر ملاحظات این گروه قرار می‌گیرد اما در خصوص مسائل عراق شاهد هستیم که هر روز اتفاقی در گوشه‌ای از این کشور رخ می‌دهد و هیچ انسجامی هم وجود ندارد. معتقدم این وضعیت به‌ویژه تجربه ماه‌های اخیر هم در نهایت ایران را به سمت بازتعریف روابط خود با این گروه‌ها سوق می‌دهد. احتمالا در ماه‌های آینده شاهد یک تغییراتی در نوع رفتار و تعاملات ایران با این گروه‌ها باشیم و شاید به سمت نوعی پالایش حرکت کنیم که در بزنگاه‌ها، هزینه این‌ها بر دوش ایران نیاید که در این مورد این هزینه به حدی بالا رفته است که در یکی، دو روز اخیر صحبت از حمله نظامی به ایران مطرح شده است و در جایی که ایران به‌طور مستقیم وارد نشده بود اما هزینه آن متوجه ایران شد و عنوان شد احتمال دارد آمریکا در تلافی حمله به پایگاه خود به خاک ایران حمله کند که نشان داد ما وارد وضعیت خطرناکی شده‌ایم و حالا کاملاً مشخص شده که ایران در این برهه تمایل ندارد تنش خود را با آمریکا به حدی برساند که بخواهد سربازان آمریکایی را هدف قرار دهد. استراتژی ایران در ماه‌های اخیر، فشار علیه اسرائیل و آمریکا بوده اما این فشار علیه آمریکا، فشاری کاملاً کنترل‌شده بود چراکه تهران می‌داند واشنگتن هم تمایلی به افزایش تنش ندارد و نباید به سمتی حرکت کند که آمریکا را به سمت رویارویی نظامی پیش ببرد که هدف مدنظر نتانیاهو است و بنابراین آنچه در مرز سوریه و اردن رخ داد، اتفاقی کاملاً غافلگیرکننده برای ایران بود و در روزهای اخیر تلاش شد تا این موضوع رفع و رجوع نشود و این بیانیه نیز نشان از فشار گسترده ایران دارد.

اگر به تحولات پس از ۷ اکتبر بپردازیم، درحالی‌که سایر گروه‌های مقاومت از جمله حزب‌الله لبنان و انصارالله یمن، اسرائیل را به عنوان هدف اصلی اقدامات خود اعلام کردند و اما گروه‌های عراقی و مشخصاً کتائب حزب‌الله از همان ابتدا پایگاه‌ها و مواضع ایالات متحده در این کشور را هدف قرار داد؛ هدف این گروه از این اقدامات چه بود و جز مؤلفه جنگ در غزه و مسئله فلسطین، چه مؤلفه‌هایی در این حملات نقش داشت؟

یک سوی این رفتارها را باید از بُعد سیاست داخلی در عراق تحلیل کنیم که خب این گروه‌ها از این طریق و با هدف قرار دادن آمریکا در تلاش هستند تا وزن خودشان را در مقابل گروه‌های دیگر، اتفاقاً در میان گروه‌های شیعه ارتقا دهند و به‌نوعی بتوانند مسیر سیاست را در این کشور در چارچوب مدنظر خودشان پیش ببرند. معتقدم بخشی از این مسئله را باید براساس ملاحظات در عراق جست‌وجو کنیم. این گروه‌ها طبیعتاً به دنبال این هستند که آن استراتژی خروج فوری نیروهای آمریکایی را در پیش بگیرند و از این طریق و از این خلأ برای بالا بردن وزن خودشان استفاده کنند. ما می‌دانیم حتی در خصوص حضور نیروهای آمریکایی نیز در میان گروه‌های شیعه عراقی اختلاف‌نظر وجود دارد به این معنا که بسیاری از این گروه‌ها در عمل نشان دادند که تمایلی به خروج کامل نیروهای آمریکایی ندارند چراکه این برداشت وجود دارد که طبیعتاً این خروج ممکن است یک خلأ را در عراق شکل دهد و در خلأ، گروه‌هایی از این شرایط استفاده کنند و فضای سیاسی عراق را به سمت خودشان بکشانند و وضعیت داخلی این کشور به سمت هرج و مرج بیشتری حرکت کند. به باور من بخشی از این مسئله در راستای همین موضوع است که گروه‌هایی همچون کتائب حزب‌الله این استراتژی را دنبال می‌کنند که از این فضا برای افزایش نقش خودشان در فضای داخلی عراق استفاده کنند و طبیعتاً بحران غزه فرصت بیشتری را برای این‌ها فراهم کرده است. فراموش نکنیم که رقابت اصلی که امروز در عراق وجود دارد، رقابت بین گروه‌های شیعه در عراق است به این معنا که بسیاری از این تحولات کاملاً در چارچوب رقابت‌های درونی احزاب شیعه است که چه کسی راهبری اصلی سیاست در این جریان را در دست داشته باشد.

به اقدامات احتمالی ایران در روزها و هفته‌های آینده اشاره کردید که احتمالاً با هدف پالایش در میان نیروهای عراقی صورت خواهد گرفت اما با توجه به اینکه در حال حاضر روابط تهران و بغداد نیز در پی حملات موشکی ایران به اربیل عراق دچار تنش شده است و به نظر می‌رسد شاید همین موضوع بر کیفیت حضور و فعالیت نیروی قدس سپاه در این کشور نیز تاثیرگذاشته باشد، این موضوع چه تاثیری بر اقدامات آتی جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت؟

ایران در حال حاضر در عراق دچار نوعی تناقض بزرگ است و این تناقض بزرگ به شدت برای تهران هزینه‌زا شده است؛ از یک طرف سیاست ایران مبتنی بر نزدیکی به دولت عراق و حمایت از دولت مرکزی بوده که شیعیان هم در آن وزن بالایی دارند و در این سیاست تلاش شده تا مناسبات اقتصادی و سیاسی دو کشور افزایش پیدا کند اما در سوی دیگر روابطی که به‌صورت غیررسمی میان ایران و گروه‌های شبه‌نظامی وجود دارد در بزنگاه‌هایی این حمایت، با آن رویکرد اول یعنی حمایت از دولت مرکزی و روند دولت‌سازی در عراق دچار برخورد و تناقض می‌شود؛ در مواردی بوده که دولت مرکزی در عراق از نوع رفتارهای ایران و نوع مناسباتش با گروه‌های عراقی انتقاد داشته و این تناقض به نظر برای ایران چالش‌برانگیز شده است و تهران باید تصمیم بگیرد در موضوع عراق آیا قرار است سمت گسترش مناسبات رسمی حرکت کنیم یا اینکه سیاست ما مبتنی بر گروه‌های شبه‌نظامی خارج از دولت باشد. به نظر می‌رسد اگر این سیاست با این مدل پیش گرفته شود شاهد اتفاقاتی خواهیم بود که در نهایت باعث افزایش تنش بین دو کشور شود و این می‌تواند برای ایران هزینه‌زا باشد؛ آن هم در جایی که تصور می‌شد عراق کشوری است که ایران در آن نفوذ بالایی دارد اما در سال‌های اخیر شاهد روندهایی هستیم که بعضاً ضد ایران در عراق شکل گرفته و این زنگ خطری برای جمهوری اسلامی ایران است و باید تهران را به سمت اصلاح برخی روندها در عراق پیش ببرد و در نهایت باور من این است که نفع ما در این است که در درجه اول از روند دولت‌سازی در عراق حمایت کنیم و طبیعتاً نزدیکی با گروه‌های عراقی و احزاب عراقی سیاست درستی است اما در نهایت این باید در راستای تقویت روند دولت‌سازی و نه علیه آن باشد چراکه وقتی روابط با این گروه‌ها نزدیک باشد، این گروه‌ها و احزاب زمانی که در روندهای سیاسی مشارکت می‌کنند، آن نفوذ ایران نیز تامین میشود اما اگر تحولات به سمتی برود که این روابط به شکل موازی وجود داشته باشد و دولت مرکزی در عراق نیز از این روابط خشنود نباشد، طبیعتاً این ارتباط برای ایران هزینه ایجاد خواهد کرد و ما هیچ منفعتی را در عراق نخواهیم داشت. عراق کشور بسیار پیچیده‌ای است و وضعیت شیعیان این کشور قابل مقایسه با هیج کشور دیگری نیست. ما باید این پیچیدگی را درک کنیم و با توجه به قاعده همسایگی و ابعاد امنیتی، موضوع اصلی ما باید تقویت روابط با دولت عراق باشد.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار