گفتارهایی از محمد درویش، سیدمحمد بهشتی، فرشاد مومنی و حمید طراوتی درباره محیط زیست و پایداری آن/ ۷۰ سال خشونت علیه طبیعت ایران
کتاب «پایداری ایرانی؛ محیطزیست بهمثابه زندگی» که بهتازگی منتشر شده، با استقبال زیادی روبهرو شده و نویسندگان آن، آن را نشانی از امید به دستیابی به پایداری ایرانی میدانند؛ همین هم دستمایه برگزاری نشستی با موضوع «محیطزیست و پایداری ایران» در کافه کتاب مشهد شد. محمد بهشتی، رئیس پیشین سازمان میراث فرهنگی، فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، محمد درویش، فعال محیطزیست و حمید طراوتی، پزشک و فعال محیطزیست سخنرانان این نشست بودند.
کتاب «پایداری ایرانی؛ محیطزیست بهمثابه زندگی» که بهتازگی منتشر شده، با استقبال زیادی روبهرو شده و نویسندگان آن، آن را نشانی از امید به دستیابی به پایداری ایرانی میدانند؛ همین هم دستمایه برگزاری نشستی با موضوع «محیطزیست و پایداری ایران» در کافه کتاب مشهد شد. محمد بهشتی، رئیس پیشین سازمان میراث فرهنگی، فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، محمد درویش، فعال محیطزیست و حمید طراوتی، پزشک و فعال محیطزیست سخنرانان این نشست بودند.
از نگاه بهشتی، ما باید از «شکارگر» به «پرستار» بازگردیم. از دید مؤمنی، بدون عدالت و توزیع قدرت، هیچ پایداریای ممکن نیست. از نظر طراوتی، بدون گفتوگو و مشارکت علمی، فهم جمعی شکل نمیگیرد و درویش، با ایمان و امید، همه را به دیدن نشانههای زندگی دعوت کرد.
شکارگرزدگی بهمثابه یک بیماری
محمد درویش، فعال محیطزیست، در نشست «محیطزیست و پایداری ایران» که در کافه کتاب مشهد برگزار شد، از اهمیت دانش بینرشتهای در حفظ ایران گفت و اعتقاد داشت که استقبال از کتاب «پایداری ایرانی؛ محیطزیست بهمثابه زندگی»، نشانی از امید به دستیابی به پایداری ایرانی است. او ابتدای این نشست تاکید کرد ایران برای پایداری خود نیاز به گفتوگو و بهرسمیت شناختن همه تخصصها دارد و اگر به آن دست پیدا کنیم، دوباره میتوانیم به معنی واقعی کلمه پایداری ایرانی برسیم: «استقبال از این کتاب در ماه اول انتشار آن، بسیار برای من نویدبخش است؛ آن هم در زمانهای که میانگین مطالعه کتاب در حال کاهش است و ناشران با ورشکستگی و مشکلات زیادی روبهرو هستند، اما الان هزار نسخه از چاپ اول تمام شده و بیش از نیمی از چاپ دوم پیشخرید شده و این روند امیدبخش است و نشان میدهد دوباره میتوانیم ایران را تابآور کنیم، «ژینایی» را به آن برگردانیم و به پایداری درخشانی که سزاوار آن است، برسیم.»
درویش از تجربههای واقعی امیدبخش گفت: «از احداث نیروگاههای خورشیدی در خراسان، از توقف ورود پساب به خلیجفارس و از بازگشت نگاه خردمندانه به توسعه. تولید یک کیلووات برق از خورشید، حالا یکسوم نیروگاه حرارتی هزینه دارد. ما در مسیر درستی هستیم، اگر آن را ببینیم و مطالبه کنیم.»
او خواستار حکومتی شد که به فهم مردم احترام بگذارد، اینترنت آزاد دهد و عفو عمومی اعلام کند تا همه ایرانیان بتوانند آزادانه به کشورشان خدمت کنند: «پایداری ایرانی از احترام به تکثر میآید. اگر ایرانی احساس کند صدایش شنیده میشود، از هر کجای جهان بازمیگردد.»
شروع رفتار تهاجمی با محیطزیست از 1335
در ادامه این نشست محمد بهشتی، رئیس پیشین سازمان میراث فرهنگی، از تفاوت میان مواجهه جامعه ایرانی، اروپایی و آسیای جنوبشرقی گفت و توضیح داد که چطور این جهانبینی، مواجهه تمدنهای مختلف با طبیعت را تعریف میکند. او اعتقاد داشت که مدنیت در ایران بهسرعت و عمق زیاد در حال گسترش است.
بهشتی توضیح داد که چطور نوع مواجهه تمدنهای مختلف با طبیعت متفاوت است و این نگاه، روی شرایط محیطزیست آنها تاثیرگذار بوده است: «در بعضی موارد مثل مواجهه آنها با پدیده باغ میتوان این نسبت را تشخیص داد. باغ، طبیعتی مصنوعی است که انسانها ایجاد میکنند و آنجا میتوان نسبت آنها را با طبیعت فهمید. همه باغهایی را که در طول تاریخ بشر ساخته شدهاند، میتوان به سه گروه تقسیم کرد: گروه اول باغهای شمال مدیترانه است. ویژگیهای باغهای کشورهای اروپایی این است که طبیعت باید تحت تصرف و سلطه انسان قرار گیرد. اگر تصاویر باغ
ورسای را نگاه کنید، میبینید که طبیعت به مفهوم بکر آن، کنار زده شده و کاملاً سلطه انسان بر آن دیده میشود. فقط طبیعتی وارد حریم باغ میشود که سلطه انسان را بپذیرد.»
رئیس پیشین سازمان میراث فرهنگی از الگوی دوم گفت که در آسیای جنوبشرقی و چین وجود داشت و در آن باغها ماکتی از طبیعت بود و همهچیز در آن بهشکلی کوچکتر از نسخه واقعی ساخته میشد؛ روندیکه تصرف طبیعت در آن فیزیکی است و در ماهیت آن دخالتی نمیکند: «در این الگو آنها میخواهند طبیعت را به محضر خود بیاورند. در تمدن آسیای جنوبشرقی، طبیعت فقط زمانی که به محضر انسان بیاید بهرسمیت شناخته میشود؛ بههمیندلیل پدیده گلدان ابداع چینیهاست چون گلدان، گل با ریشه است اما تحت فرمان ما قرار دارد. در تمدن اروپایی میبینید هرجا که تمدن رفت، پیش از همهچیز جنگلها تراشیده شد. یکی از سیاحانی که مطالب زیادی درباره ایران نوشته، شاردن است. وقتی اصفهان را میبیند شگفتزده میشود و میگوید، اصفهان مانند یک جنگل است و در هر خانه و معبری درخت است. چرا اینقدر شگفتزده است؟ چون در روزگار شاردن، داخل هیچ شهر اروپاییای درختی وجود نداشت. از قرون وسطی که تمدن اروپایی از سواحل مدیترانه به سمت شمال اروپا پیشروی میکند، گام اول آن جنگلتراشی است که بهنوعی امر مقدس برایشان تلقی میشود.»
از نگاه او، الگوی سوم مواجهه تمدنهای مختلف با طبیعت «پرستار» است؛ الگویی که در حوزه فرهنگ ایرانی و نوع تصرف آن جوهری است: «ما طبیعت بیجان را درک نمیکردیم. باغ ایرانی طبیعت از قوه به فعل درآمده است. اگر به نحوه ساخت باغ شازده کرمان توجه کنید، این مفهوم را میبینید و متوجه میشوید که این باغ فقط در این نقطه امکان وجود داشت. انگار که این باغ زیر حجابی از خاک بود و این پردهها کنار زده شد و باغ آشکار شده است و به آن تصرف جوهری میگویند؛ یعنی گوهر پنهان هرچیزی را پیدا میکنیم. ما در نقشههای گیاهی خود اسلیمی و ختایی داریم؛ نقشههایی که محصول تصرف جوهری در گیاه و حقیقت آن است، نه وجه مادی آن. ریشه نداشتن اسلیمی محصول کشتهنشدن گیاه نیست، بلکه محصول حقیقت و گوهر گیاه یا بهعبارتی ملکوت آن است.»
از نگاه محمد بهشتی، نحوه برخورد با درختان کهنسال هم نوع این مواجهه را نشان میدهد؛ در سرزمینهایی که در گروه اول قرار دارند و باغ محصول تصرف جبری آنها بود، این درختان دور از دسترس بشر وجود دارند، مثل آسیای جنوبشرقی، با این تفاوت که در این منطقه حتماً نوعی تقدس کیهانی دارد.
بهشتی از روند آغاز آسیب به محیطزیست در ایران گفت که از حدود 70 سال پیش آغاز شده و راه جلوگیری از ادامه آسیب به محیطزیست، بازگشت به الگوی «پرستار» است: «ما امروز شاهد هستیم محیطزیست بهشدت تهدید شده و آسیب دیده، سوال این است که همیشه بههمینشکل بوده است؟ رفتار تهاجمی ما با محیطزیست از سال 1335 شروع شد؛ چون به مفهوم عمومی شکارگرزده شدهایم. اروپاییها و غربیها وقتی این میزان خسارت به جهان وارد کردند، مدتی است که در بحثهای توسعه پایدار از مراعات محیطزیست و حفاظت از آن میگویند که باز هم در جهت توسعه خودشان است، اما اصولاً اقتصادی که در دست آنهاست، زیر بار این ادعا میرود؟ حداکثر کاری که انجام میدهد این است که زبالههایش را به خانه همسایه میریزد و پرچم توسعه پایدار را در دست گرفته و مدعی آن است. ما در ایران باید به طبع خودمان در مواجهه با محیطزیست رجوع کنیم؛ یعنی شکارگرزدگی را بهمثابه یک بیماری نگاه کنیم. دچار اخلال در اهلیت شدهایم که این میزان آسیب به طبیعت وارد میکنیم و باید این اهلیت را دوباره تعریف کنیم، اما نه با کیفیتی که از آن پارک و باغوحش بیرون بیاید. راهحل شکارگر در محیط پرستار پاسخ نمیدهد. محیط ما مستعد، بیقرار و بسیار حساس است. با خشونتی که طی این 70 سال نسبت به طبیعت انجام دادیم، طبیعی است که شرایط فعلی پیش میآید. ما به راهحلهای اختصاصی خودمان نیاز داریم که به طبع خودمان یعنی تصرف جوهری و مدل پرستار نزدیک باشد.»
بیداد فقر
فرشاد مومنی، اقتصاددان و استاد اقتصاد دانشگاه علامهطباطبایی، یکی دیگر از سخنرانان این نشست بود. او ابتدای سخنانش گفت، ما باید بفهمیم که دقیقاً چه موضوعاتی به چه موضوعاتی مربوط است و چه چیزهایی به چه چیزهایی مربوط نیست. به گفته مومنی، بازی جمعی در مناسبات رانتی، بازی پنهانکارانه و فریبکارانه است: «در واقعیت دست میبرند و ما را درباره اینکه چه چیزی به چه چیزی مربوط است و چه چیزی به چه چیزی مربوط نیست، گیج میکنند. ماجرای پایداری، ماجرای عدالت است. پایداری فقط در چارچوب یک بستر عادلانه موضوعیت پیدا میکند. ما از جنبه معرفتی از نقطهعطف انتشار کتاب گفتار در روش دکارت به سمت این رفتیم که هرچیزی را که میخواهیم بشناسیم از جوهره خودش جدا و تجزیه کنیم و از طریق تجزیه امور به شناخت عمیق دست پیدا کنیم. حاصل این تجزیهگری این شده که همه عرصههای حیاتجمعی دچار بحران است.»
او معتقد است که اندیشه پایداری میخواهد دوباره پیوندزداییها را به پیوند تبدیل کند: «اگر محمد درویش ۱۰ کتاب دیگر درباره پایداری ایرانی منتشر کند، من از ۱۰ زاویه متفاوت با او همکاری میکنم و با کمال میل راجع به ابعاد مسئله پایداری و عدالت صحبت میکنم. آنچه گوهر قضیه عدالت محسوب میشود، از جنبه اندیشهای، محل اختلافنظرهای بسیار جدی است اما همه کسانی که با هر رویکردی به مسئله عدالت نگاه کردند روی یک موضوع توافق دارند و آن هم این است که نقطه عزیمت حرکت بهسمت عدالت این است که جلوههای عریان فقر زدوده شود. همه این موضوع را قبول دارند که جلوههای عریان فقر نباید باشد. بههمینخاطر است که ادبیات توسعه پایدار را که نگاه میکنید، میبینید زمانیکه اروپاییها تحت عنوان توسعه پایدار موجودیت خودشان را در خطر دیدند، فشارهایی را به کشورهای درحال توسعه تحت این عنوان وارد کردند. اولین کسی که بهعنوان سخنگوی جهان سوم در برابر این فشارها ایستادگی کرد، خانم ایندیرا گاندی بود؛ او گفت اگر برای جهان پایداری محیطزیستی میخواهید، هیچ عنصری بهاندازه فقر در همه عرصههای حیاتجمعی، آلودگی ایجاد نمیکند. کتاب اینگلهارت بهنام تحول فرهنگی در جوامع صنعتی، چندهزار سال تاریخ بشر را بررسی کرده و میگوید، متعالیترین جلوههای تمدنی انسان از نظر رفتاری در نقاطی ظاهر شده که سطوحی از امنیت اقتصادی پدیدار شده است و جایی انسانها از زندهماندن خودشان مطمئن شدند.»
مومنی معتقد است در ایران امروز در ابعاد بیسابقهای در 100سال گذشته فقر بیداد میکند: «گزارشهای رسمی و اصلی درباره فقر طبقهبندی میشود. واکنشهایی که جامعه درباره فقر نشان میدهد هم طبقهبندی میشود. بنابراین ما باید راهی پیدا کنیم تا قادر شویم حساسیت جدی راجع به فقر را تبدیل به دغدغه فراگیر کنیم. در دو دهه گذشته، چهار نفر بهدلیل کار روی فقر جایزه نوبل اقتصاد گرفتند و ویژگی مشترک صحبتهای هر چهار نفر آنها این است که مسئله فقر، مسئله جامعه است و زیان فقر برای بقا و پایداری جامعه بسیار پرهزینهتر از زیان فقر برای افراد فقیر است. این موضوع ابعادی دارد که باید در جای خودش به آن رسیدگی شود. گزارشهایی که بهصورت غیرمحرمانه منتشر میشود، میگوید در ایران هفت میلیون نفر در وضعیت فقر شدید قرار دارند.
این وضعیت به شبهقحطیزدگی تشبیه میشود؛ یعنی فرد از کل امکانات مادیاش برای رفع گرسنگی نمیتواند استفاده کند. من فکر میکنم دادههایی که منتشرشده، نشان میدهد ابعاد فقر، غیرعادی گسترش پیدا کرده است. ما نیازمند این هستیم که به رویکردی متعلق به خودمان برای مواجهه با فقر دست پیدا کنیم. رویکردی که از دل مناسبات رانتی بیرون آمده باشد چون رویکرد صدقهای و سفلهپرورانه به مسئله فقر، ایران را نجات نمیدهد. ما نیازمند رویکردی به فقر هستیم که رفع فقر با اتکا به عزتنفس افراد و با مشارکت فعال خودشان در رفع فقر حاصل شود. ما برای اینکه چنین رویکردی را پدیدار کنیم نیازمند آنیم که حساسیت و غیرت نسبت به جامعه و عزت آن را گسترش دهیم. این امر محقق نمیشود مگر اینکه مطالبه اصلی ما توزیع عادلانه قدرت باشد.»
مومنی در ادامه گفت که شاید برای شما تکاندهنده باشد اما گزارشهای داخلی و بینالمللی نشان میدهد که هر زمان در ایران توزیع قدرت نامتعادلتر و نابرابرتر شده و باب مشارکت فعال مردم در ساختن سرنوشت سیاسی، اجتماعی و اقتصادیشان بستهتر شده، دو واکنش شدید بهسرعت ظاهر شده است: «یکی گستردهشدن فساد و دیگری شدتگرفتن تخریب محیطزیست است. در گزارشهای داخلی و بینالمللی نشان میدهد تا پایان ۱۳۸۴ ایران از نظر شاخص عملکرد محیطزیستی رتبه ۵۳ را داشته که رتبه آبرومندی است اما در سال ۱۳۸۵ رتبه کیفیت محیطزیستی ایران به ۱۱۴ تنزل پیدا میکند. مانند همین موضوع در شدت فقر هم مشاهده میشود. در سال ۱۳۹۲ توزیع قدرت، کمی اوضاع بهتری پیدا کرده.
در سال ۲۰۲۰ رتبه ایران از نظر عملکرد محیطزیستی ۶۷ است و در سال ۱۴۰۱ به رتبه ۱۳۳ تنزل پیدا کرده است. عین این پدیده درباره فساد هم رخ داده است. هر زمانیکه در ایران باب مشارکت موثر مردم با عزتنفس در سرنوشتشان مسدود میشود، هم فساد گسترش پیدا میکند، هم محیطزیست با سرعت و شتاب غیرمتعارفی تخریب میشود. این ایدهها و یافتهها میتواند مددکار باشند که ما از انبوه آدرسهای غلطی که حسب منافع خاص گروههایی در داخل یا خارج به ما داده میشود گیج نشویم. این ایدهها کمککار هستند.»
او ادامه داد: «مسئله محیطزیست به کل نظام حیات جمعی برمیگردد و همانقدر فرهنگی است که اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. من در دوره لیسانس جلسات پایانی را به بحث توسعه پایدار اختصاص میدهم. در یکی از جلسات احساسات غلیان پیدا کردند؛ آخرین جلسه ترم بود و قرار بود با دانشجویانم خداحافظی کنم، به آنها گفتم اقتصاد، مادیترین عرصه معرفت انسانی و اجتماعی است اما حتی از طریق اقتصاد وقتی با مسئله پایداری و توسعه پایدار مواجه میشوید، آوای توحید به گوش شما میرسد. این عالم حسابوکتابهایی دارد. من چند مثال برای دانشجویانم زدم و از آنها خداحافظی کردم. یکی از دانشجویان دختر پس از آن به اتاق آمد و گفت، از زمان شروع ترم شما با تسبیح در کلاس ظاهر شدید، من از اینکه یک فرد دانشگاهی با تسبیح سر کلاس میآید عصبانی بودم اما حرفهای شما را که شنیدم، فهمیدم از سر عادت تسبیح بهدست دارید. این گفتوگو سرآغاز کار کردن ۱۸ ماهه با آن دانشجو شد و عهد بستیم که اگر هرکداممان به حقیقتی برخورد کردیم در برابر آن مقاومت نکنیم.»
مرکز ایران، در حال خالیشدن
حمید طراوتی، پزشک و فعال محیطزیست، یکی دیگر از سخنرانان این نشست بود؛ او نگاه عملیتری به موضوع داشت و تأکید کرد که یکی از مشکلات اصلی ما نبودِ فرهنگ گفتوگوست: «ما عادت به بحث نداریم. در تاریخمان، گفتوگو جای خود را به مجادله داده است. درحالیکه اروپا پس از رنسانس از همین راه رشد کرد.» او پیشنهاد کرد برای جبران این خلأ، شبکههای آنلاین علمی و مدنی ایجاد شود تا متخصصان و مردم دربارهی موضوعات زیستمحیطی و جمعیتی بحث کنند. بهباور او، این شبکهها با مدیریت الگوریتمی میتوانند اندیشه جمعی ایرانیان را سامان دهند. طراوتی سپس به بحرانهای عینی محیطزیست پرداخت: «خشکشدن تالابها، کوچ جمعیت به شمال، تخریب خوزستان و مصرف بیرویه آب و برق در صنایع سنگین.» به گفته او، فولاد مبارکه بهاندازهی اصفهان و خراسان ـ با هم ـ برق مصرف میکند. معادن ایران را ویران کردهاند. باید اولویت سرمایهگذاری را تغییر دهیم. طراوتی هشدار داد که ادامه سیاستهای فعلی، آیندهای تیره برای کشور رقم میزند: «اگر زایندهرود خشک شود و اصفهان از بین برود، ایران بخشی از هویت خود را از دست خواهد داد. باید به خودمان تکیه کنیم و ایران را جدی بگیریم.»
حمید طراوتی که یکی از ۱۷ نویسنده کتاب پایداری ایرانی است، در ادامه گفت که تهیه کتاب کار بزرگی بوده و محمد درویش بهدلیل اعتبار و محبوبیتی که دارد، توانسته ۱۷ نفر را دور هم جمع کند که درباره توسعه پایدار در ایران صحبت کنند: «همه آنها از دیدگاه خودشان این موضوع را مطرح کردند که گاهی هم تفاوتهایی بین نگاه آنها وجود دارد. اما این کتاب یک نقطهعطف است چون در ایران به نسبت اروپاییان بحث کمتر داریم و عادت به بحث نداریم.»
او بر اینباور است که تاریخ ما اجازه این کار را به ما نمیدهد و ما دراینزمینه کمبود داریم: «جلال شنگور که متفکر ترکیه است، میگوید عقبافتادگی آسیا از اروپا به دو دلیل است؛ یکی حمله مغول و دیگری انقلاب روسیه. او معتقد است، مغول همهچیز را از بین برد و انقلاب روسیه هم تفکر مستقل را از روشنفکران گرفت و ملیون متاثر از این تفکر شدند.»
بااینحال طراوتی معتقد است، کمبود دیالوگ و گفتوگوست که به ما لطمه زده است: «در اروپا بعد از رنسانس این سنت وجود داشته و روشنفکران با هم صحبت میکردند و با محک تعقل همه گفتهها را میسنجیدند. آنها هرچیزی را قبول نمیکردند و بسیاری از مسائلی که ما داریم تابهحال درباره آن صحبت نشده، هیچکس نظری درباره آنها نداده و بهطور پراکنده روی آنها کار شده درحالیکه آنها درباره تمام موضوعات جامعهشان بحث میکردند.»
طراوتی در ادامه درباره دیدگاه پیشین غربیها به طبیعت میگوید: «مونتسکیو که برای همه محترم بود، معتقد بود که طبیعت را فقط انسان باید مهار کند. انسان باید طبیعت را بهنفع خودش دستکاری کند. بوفن، گیاهشناس مشهور میگوید عاشق تبری است که جنگلهای آمریکا را تبدیل به باغ کرده و آنها را ساخته است. آلکسی توکویل که در سالهای بعد آمد هم میگوید، تبر را ستایش میکند. جنگلهای زوزهکش را هیچکس جز تبر نمیتواند تبدیل به باغهای متوازن کند. اما در نتیجه همین بحثها بود که هامبورگ، بنیانگذار محیطزیست شد، تفکر و علم محیطزیست را شکل داد و با آنها مخالفت کرد و گفت انسان، طبیعت را نابود میکند و ما باید طبیعت را حفظ کنیم.»
طراوتی همه این موارد را دلایلی دانست که نشان میدهد، بحث نیاز است و ما آن را نداریم: «این کتاب ازایننظر قابل تجلیل است که ۱۷ نفر در آن نظر دادند و ما چه این نظرات را قبول داشته باشیم یا نه، یک مجموعه گرد هم آمده که میتوان به آن واکنش نشان داد و از دل همین واکنشها، واکنشهای دیگری به وجود آید.» به گفته او درحالحاضر با آیتی و هوش مصنوعی امکاناتی ایجاد شده که پیشتر نبود: «شبکه، مهمترین تکنولوژی قرن بیستم است. کامپیوتر سرعت را زیاد میکند اما از طریق شبکه است که میتوان متصل شد و با نقاط مختلف دنیا ارتباط گرفت. شبکههای آنلاین مرکز پرورش علم و شناخت جمعی هستند. ما میتوانیم مسائل مهم کشوری که درباره آنها در زمینه محیطزیست صحبت نشده است را با کمک افرادی مانند محمد درویش پیش ببریم. ما میتوانیم برای آنها شبکهسازی کنیم. افرادی که طرفدار و علاقهمند به موضوع هستند، میتوانند در این شبکه شرکت کنند و با مدیریت الگوریتمیک بر شبکه میتوان به علم سرعت داد. ما میتوانیم بر سر موضوعات بحث کنیم و در کشور کمبود بحث داریم. نظرات مختلفی بارها گفته شده و مشخص نیست کدام درست است.»
طراوتی گفت، یکی از کارهای مهمی که باید انجام شود این است که کتاب بهعنوان یک نقطهعطف قرار گیرد و در شبکههای مختلف درباره موضوعات مختلف بحث شود: «مباحثی مانند مهاجران، باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد و میتوان به نیروی کار افغانستان و پاکستان ویزای کار داد و از نیروی کار آنها استفاده کرد، بهجای اینکه فشار بر جامعه برای فرزندآوری انجام شود. این موارد نیاز به گفتوگو و بحث دارد و شبکهها بهترین وسیله برای این کار است. ما نمیدانیم با سگهای ولگرد باید چهکار کنیم. مباحث بسیاری وجود دارد که نیازمند بحث است. سازمان محیطزیست هم کادر محدودی دارد و نمیتواند همه موارد را سامان دهد. متفکران ما هم پراکنده هستند و هرکس برای خودش کتاب و مقالهای منتشر میکند و دراینمیان یکی مانند محمد درویش وجود دارد که محبوبیت دارد و میتوان از این موقعیت استفاده کرد.»
او در ادامه صحبتهایش به علت نوشتن مقالهاش در کتاب میپردازد: «علت نوشتن آن این بود که مسئله محیطزیست در ایران جدی گرفته نشده و هنوز هم ما همان کارهای قدیم را میکنیم. ما وضعیت محیطزیست فاجعهباری داریم. جمعیت ایران ۹۱ میلیون نفر شده است. از هشتگرد تا دماوند حدود ۳۰ میلیوننفر زندگی میکنند. بسیاری از مردم از اصفهان به رشت کوچ کردند، زمین و برنجزارها را خریدند و ساختمان ساختند. بلوچها به ماسال و زابلیها به مازندران رفتند. مرکز ایران در حال خالیشدن است و جنوب ایران جمعیت کمی دارد. تالابهای ما خشکشده و دریاچه ارومیه، پریشان، بختگان و جازموریان از بین رفتند. تالاب مرکز جوشش حیات و زندگی است و اطرافش آب و رطوبت وجود دارد و براساس آن تمدن شکل میگیرد. ما تالابهایمان را از دست دادیم و این مصیبت کمی نیست.»
طراوتی درباره تخلیه مناطقی از جنوب خراسان و زابل گفت: «آنها تقریباً تخلیه شده و هامون ازبینرفته است. اینها ثروت و دارایی ماست که ازبینرفته است. هفته گذشته اعلام کردند در بستر رودخانهها هر کاری آزاد است. درحالیکه بستر رودخانه متعلق به همه کشور است و کسی اجازه ندارد هر کاری میخواهد انجام دهد. ما باید این مسائل را جدی بگیریم چون آینده منتظر ما نخواهد بود.»
طراوتی به بررسیهای زیستمحیطی انجامشده پیش از انقلاب اشاره کرد و درباره یکی از نمونههای آن مانند خوزستان گفت: «پیش از انقلاب، یک تیم خوزستان را بررسی و ارزیابی میکنند و در ارزیابی میگویند، خوزستان از نادرترین جاهای دنیاست. هم کوهستانهای بلند دارد، هم دشت است و آب فراوانی دارد و خاکاش حاصلخیز است و میتواند یکی از مراکز اصلی تولید جهان باشد. خوزستان الان پر از ریزگرد است و ترکیه راه آب را بر ما بسته و هورالعظیم که عظمتاش در ناماش پیداست، خشکشده است. همه اینها مصیبت است و ما با اینها روبهروییم و باید با آن برخورد کنیم. همه قبول داریم این موارد وجود دارد، اما برخورد ما این است که امیدواریم درست شود.»