| کد مطلب: ۳۷۱۵۳

دلایل و زمینه‌های خودکشی دانش‌آموزان

من به جامعه آموزشی کشور و خانواده‌ها توصیه می‌کنم که باید این موضوع را به رسمیت بشناسیم: « تحصیل به هر قیمتی» سیاستی ویرانگر است. مدارس باید از مسیر صرفاً نمره‌محور فاصله بگیرند و جایی برای نفس کشیدن دانش‌آموزان بگذارند. آموزش مهارت‌های زندگی، گفت‌وگوی منظم مشاوران با دانش‌آموزان، و تربیت معلمانی که گوش شنوا داشته باشند، مدیرانی که باید از پس آزمون‌های لازم برای احراز صلاحیت حرفه‌ای برآمده باشند و... جز واجبات است.

دلایل و زمینه‌های خودکشی دانش‌آموزان

در سال‌های اخیر، صدای زنگ خطری بسیار محسوس در مدارس ما شنیده می‌شود؛ صدایی که گاه در هیاهوی موفقیت‌ها و رتبه‌ها گم می‌شود. به‌عنوان مشاور و روان‌شناسی که سال‌ها در بطن سیستم آموزشی کار کرده‌ام، با اندوهی عمیق شاهد افزایش پدیده‌ای هستم که کمتر کسی درباره‌اش با صراحت حرف می‌زند. آمار رسمی خودکشی در سال ۱۴۰۱ بنا به گفته  رییس مرکز مشاوره دانشگاه علوم پزشکی ایران بیش از شش هزار مورد است. این عدد به‌ به اندازه کافی می‌تواند هر کسی را نگران کند، اما بخش تاریک‌تر ماجرا سهم فزاینده‌ی نوجوانان در میان این آمار است؛ نوجوانانی که باید دوران شور و شعف کشف و مکاشفه زندگی را تجربه کنند اما امروز در تاریکیِ اضطراب، فشار و ناامیدی گم می‌شوند.

تعداد خودکشی منجر به فوت در سال ۱۴۰۰ از سوی نیروی انتظامی پنج هزار و 85 نفر اعلام شد که در سال ۱۴۰۱ حداقل ۱۸ درصد رشد داشته است. اگر سال ۹۵ را برای مقایسه در نظر بگیریم، تعداد خودکشی منجر به مرگ در ایران حدود ۵۹ درصد رشد داشته است؛ در نتیجه اگر بخواهیم هر سال ۱۸ درصد رشد در خودکشی را    پیشبینی کنیم، می‌توان حدس زد که در سال ۱۴۰۴ آمار خودکشی به رقمی معادله 9 هزار نفر خواهد رسید.

البته باید در نظر گرفت ما در مورد آمارهای رسمی که برخی از سازمان‌ها منتشر می‌کنند صحبت می‌کنیم و بدیهی است که آمار غیر رسمی می‌تواند ارقام بسیار بالاتر از آن را به ما گزارش دهد.

بر اساس این آمار طبقه‌بندی گروه‌های در معرض خطر خودکشی به این ترتیب خواهد بود:  رتبه اول متعلق به زنان خانه‌دار با 8.32 درصد، رتبه دوم مربوط به کارگران با 8.18درصد و رتبه سوم متعلق به دانش‌آموزان و دانشجویان با 2.15 درصد است. در سال‌های اخیر موارد متعددی از خودکشی یا اقدام به خودکشی در میان دانش‌آموزان مدارس خاص گزارش شده است؛ مدارسی که زمانی نماد افتخار بودند اما امروز در برخی موارد، به محل مسابقه‌ای بی‌پایان برای «بهترین بودن» تبدیل شده‌اند. تنها در دبیرستان‌های مشهور  تهران دو مورد خودکشی در بازه‌ی زمانی کوتاهی در ماه‌های اخیر اتفاق افتاده اما بنا به ملاحظاتی این موضوع رسانه ای نشد. این اتفاقات زنگ خطری است که باید ما را از خواب بیدار کنند.

در واقع یکی از اصلی‌ترین عوامل خودکشی بین دانش‌آموزان و نوجوانان فشار تحصیلی است. این فشار نه تنها از طرف مدارس بلکه از سوی خانواده‌ها و جامعه نیز وارد می‌شود. در مدارس خاص، رقابت شدیدی برای قرار گرفتن در صدر فهرست نمرات و موفقیت در کنکور وجود دارد که اغلب بدون توجه به وضعیت روحی و روانی دانش‌آموزان به آنها وارد می‌شود. در این مدارس حتی یک اشتباه کوچک یا نرسیدن به هدف ممکن است به احساس شکست و ناتوانی منجر شود. این احساسات می‌توانند به افسردگی و اضطراب شدید منجر شوند. از طرف دیگر در این مدارس بسیاری از دانش‌آموزان حمایت‌های روان‌شناختی لازم را دریافت نمی‌کنند و این مسأله به بحران‌های روانی آنها دامن می‌زند.

در حال حاضر خودکشی در بین نوجوانان، یکی از مهم‌ترین چالش‌های بهداشت روانی در جهان معاصر است. بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۱۹ خودکشی دومین علت مرگ‌و‌میر در میان نوجوانان و جوانان محسوب می‌شود. این پدیده، به‌ویژه در کشورهایی با ساختارهای آموزشی پر فشار، به شدت در حال گسترش است. در بسیاری از موارد عامل خودکشی در میان نوجوانان، به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به فشارهای اجتماعی، خانوادگی و آموزشی بازمی‌گردد.

در ایران، این پدیده هنوز به اندازه کافی در سطح جامعه و رسانه‌ها مورد توجه قرار نگرفته است. در بسیاری از مدارس، به‌ویژه مدارس خاص و برتر، فشار رقابت و کسب نمرات بالا به قدری است که دانش‌آموزان احساس می‌کنند اگر نتوانند در این مسیر موفق شوند، تمام ارزش خود را از دست داده‌اند. این فشار روانی می‌تواند زمینه‌ساز اضطراب، افسردگی، و در نهایت خودکشی شود. این فقط بخشی از ماجراست و ما شاهد آن هستیم که مدیران برخی مدارس به این موضوع دامن می‌زنند و تنها برای بالا بردن رتبه آموزشی دبیرستان خود، دانش‌آموزان را به قدری تحت فشار قرار می‌دهند که دانش‌آموز گریز و گزیری جز خودکشی پیدا نمی‌کند. نمونه آن همانطور که در ابتدای این یادداشت اشاره شد در ماه‌های اخیر اتفاق افتاد.

بر اساس تحقیقات مختلف مدارس با فشار رقابتی بالا مانند مدارس تیزهوشان و مدارس خاص، بدون ارائه حمایت‌های روان‌شناختی مناسب می‌توانند محیط‌هایی بسیار آسیب‌زا برای سلامت روان نوجوانان باشند. تحقیقات نشان می‌دهند که نوجوانانی که در این مدارس تحصیل می‌کنند، با افزایش خطر اختلالات روان‌شناختی مواجه‌اند؛ چون فشار تحصیلی می‌تواند به سرعت به بحران‌های روان‌شناختی تبدیل شود. زمانی که نوجوانان احساس کنند باید خود را به دیگران ثابت کنند، به‌ویژه در محیط‌های پر رقابت،  ممکن است قادر به مدیریت این فشارها نباشند و آنجاست که راهی جز خودکشی پیدا نمی‌کنند.

یکی از دلایلی که خودکشی در نوجوانان در سال‌های اخیر به شدت افزایش یافته، قادرنبود به کنار آمدن با انتظارات جامعه است. نوجوانانی که در مدارس خاص قرار دارند، اغلب خود را تنها می‌بینند و احساس می‌کنند هیچ راهی برای خروج از این فشارها ندارند. برای مقابله با این بحران باید یک تغییر بنیادی در سیستم آموزشی ایجاد شود. اگر نظام آموزشی به گونه‌ای اصلاح شود که نه تنها بر اساس نمره‌محوری بلکه بر اساس حمایت‌های روان‌شناختی و اجتماعی نیز عمل کند، احتمال وقوع چنین بحران‌هایی به‌شدت کاهش خواهد یافت. مدارس باید مکانی باشند که دانش‌آموزان در آن بتوانند علاوه بر یادگیری علمی، مهارت‌های زندگی و روان‌شناسی را نیز فراگیرند.

خودکشی در میان نوجوانان، پدیده‌ای پیچیده است که به سادگی نمی‌توان آن را تنها به یکی از عوامل نسبت داد. این پدیده نتیجه‌ای است از تعاملات پیچیده‌ای که در آن فشارهای آموزشی، اجتماعی، خانوادگی و حتی فرهنگی نقش دارند. به‌ویژه در مدارس خاص، جایی که رقابت و تلاش برای موفقیت در صدر اولویت‌ها قرار دارد، این فشارها می‌توانند زمینه‌ساز مشکلات جدی روان‌شناختی شوند. آموزش و پرورش تمهیدی بیندیشد تا مدیران خود را برای مقابله با این موضوع آماده کند نه آنکه مدیران خودشان به ابزاری برای سوق دادن دانش آموزان به سوی خودکشی باشند.

به شخصه در مدت زمانی که به عنوان  مشاور در مدارس مشغول به کار بودم، شاهد آن بودم که بسیاری از مدیران، دانش آموزان را با طبقه بندی‌های نابجا در شرایطی قرار می‌دادند که انواع اختلالات روانی را به آنها تحمیل می‌کردند.

برخی از این مدیران از روش‌های قرون وسطایی برای تحت فشار قرار دادن دانش‌آموزان استفاده می‌کنند که پذیرش آن برای جامعه امروزی سخت است.  به‌طور مثال دانش آموزان را به گروه احمق‌ها و باهوش‌ها طبقه‌بندی کرده‌اند. این مدیران متأسفانه بدون بررسی صلاحیت‌های حرفه‌ای و فقط به‌دلیل روابط با مدیران ارشد سازمانی و بدون سابقه زیاد در امر آموزش‌وپرورش در برخی مدارس به کار گرفته شده‌اند.

تصور کنید دانش آموزان در این طبقه‌بندی قرار بگیرند! چه احساسی نسبت به خود و هویت خود خواهند داشت؟ دانش آموزانی که به خاطر افت نمرات درسی احتمال اخراج از مدرسه را دارند، چه فشار روانی را تجربه خواهند کرد؟

من به جامعه آموزشی کشور و خانواده‌ها توصیه می‌کنم که باید این موضوع را به رسمیت بشناسیم: « تحصیل به هر قیمتی» سیاستی ویرانگر است. مدارس باید از مسیر صرفاً نمره‌محور فاصله بگیرند و جایی برای نفس کشیدن دانش‌آموزان بگذارند. آموزش مهارت‌های زندگی، گفت‌وگوی منظم مشاوران با دانش‌آموزان، و تربیت معلمانی که گوش شنوا داشته باشند، مدیرانی که باید از پس آزمون‌های لازم برای احراز صلاحیت حرفه‌ای برامده باشند و... جز واجبات است.

از طرفی خانواده‌ها باید نگاه‌شان را تغییر دهند و موفقیت فرزندشان را فقط با معدل و رشته دانشگاهی نسنجند. گاهی نوجوان فقط نیاز دارد کسی به حرفش گوش بدهد، بدون نصیحت، بدون مقایسه، بدون فشار.

اما آخرین کلام را باید به دانش‌آموزان بگوییم: تو کافی هستی، حتی اگر گاهی شکست بخوری. هیچ چیز، حتی بدترین نمره‌ها، نمی‌توانند ارزش انسانی‌ات را زیر سؤال ببرند. اگر در سختی هستی، حرف بزن، کمک بخواه. سکوت نکن. زندگی حق توست

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه جامعه
پربازدیدترین
آخرین اخبار