| کد مطلب: ۲۴۱۲۹

صلح، قربانی دوران گذار بین‏‌المللی

حیدرعلی مسعودی، استاد روابط بین‌‏الملل دانشگاه شهیدبهشتی

صلح، قربانی دوران گذار بین‏‌المللی

درگیری‌های نظامی و جنگ‌های کوچک و بزرگ در عرصه جهانی، پیش‌لرزه‌های جابه‌جایی در عرصه قدرت جهانی منطقه‌ای شدن سیاست بین‌المللی و اولویت سیاست قدرت‌های بزرگ برای بازیگران عمده بین‌المللی است؛ به‌تعبیر دقیق‌تر صلح قربانی اصلی دوران گذار بین‌المللی است.

زمانی که موضوع گفتمان صلح مطرح می‌شود، ما با دو گفتمان روبه‌رو می‌شویم:

یک، گفتمان صلح به‌عنوان کنش مدنی و کنش جمعی فروملی است که برای مجاب کردن تصمیم‌گیران به در نظر گرفتن و ارزیابی هزینه‌ها و آثار مخرب اقتصادی، اجتماعی و روانی درگیری‌های نظامی است. این گفتمان توسط بازیگران اجتماعی و کنشگران مدنی جوامع از طریق رسانه‌های اجتماعی مانند توئیتر و... در سال‌های گذشته امکان‌پذیر بوده و تا حدی اثر گذاشته است؛ چون این کمپین‌ها می‌تواند منجر به شکل‌گیری خواست اجتماعی در سطح ملی شود و درنتیجه آن ملاحظات و محاسبات تصمیم‌گیران و رهبران سیاسی کشورها افزایش پیدا کند؛ متغیرهایی که آنها در تصمیمات خود مدنظر قرار می‌دهند. 

دومین نوع گفتمان صلح هم در میان نخبگان دولتی مطرح می‌شود که تاریخ دانش روابط بین‌الملل چند روش را برای این کار پیشنهاد می‌کند؛ یکی وابستگی متقابل میان کشورهاست که در اتحادیه اروپا مورد آزمون قرار گرفته و تا حدی به نتیجه رسیده است. دیگری، نقش‌آفرینی و ایجاد نوعی ثبات هژمونیک است که به‌دلیل گذار قدرت تا حد زیادی از بین رفته است و درنهایت، توازن تهدید بین بازیگران به‌خصوص منطقه‌ای و در نتیجه بازدارندگی بین این دو کشور رخ می‌دهد.

شاید دو مسیر اول در روابط ایران و اسرائیل تاثیری نداشته باشد و احتمالاً توازن تهدید یا قدرت تنها راه ایجاد یا تقویت گفتمان صلح – به‌معنی صلح حداقلی یعنی نبود جنگ و درگیری نظامی میان دو کشور- است. توازن تهدید به این معناست که مقامات دو کشور بعد از نمایش قدرت امنیتی و نظامی خود در چند دور درگیری مستقیم به این ادراک برسند که در کوتاه‌مدت یا میان‌مدت، چرخه تنش را متوقف کنند؛ چون تصاعد آن منجر به تهدیدات وجودی و هستی‌شناختی برای آنها می‌شود.

از طرف دیگر ما امروز در عرصه جهانی با یک روند کلان، یعنی گذار قدرت در عرصه بین‌المللی روبه‌رو شده‌ایم که هم گذار قدرت از غرب به شرق و تکثر بازیگران در عرصه بین‌المللی است، هم گذار قدرت از بازیگران سنتی و دولتی صرف به‌سمت بازیگران منطقه‌ای است. محصول این دوران گذار قدرت چند ویژگی است؛ ما با جنگ‌های محدود یا گسترده منطقه‌ای مثل اوکراین و سوریه، اسرائیل و حماس، آذربایجان و ارمنستان، اسرائیل و ایران و احتمالاً چین و تایوان روبه‌رو هستیم. 

ویژگی دوم کاهش نقش قدرت‌های جهانی در پویایی منطقه‌ای است؛ یعنی به‌دلیل توزیع قدرت بین‌المللی پویایی منطقه‌ای عملاً به بازیگران منطقه‌ای واگذار شده است.

ویژگی سوم هم کاهش نقش نهادهای بین‌المللی در مسائل منطقه‌ای به‌خصوص در مورد صلح و امنیت است که عملاً ناتوانی شورای امنیت هم در مورد تجاوز روسیه به اوکراین، هم درباره مسائل غزه در یک‌سال گذشته و جنایات اسرائیل ضد مردم غزه و لبنان ایجاد کرد. از سوی دیگر، قطبی‌شدن نهادها و گروه‌های جهانی را می‌بینیم. وضعیتی که امروز در عرصه نهادهای بین‌المللی وجود دارد، نوعی قطبی‌شدن است که نمونه آن شکل‌گیری نهادهایی مانند بریکس و نهادهای مشابه در مقابل گروه‌بندی‌های سنتی متعارف است.  

ویژگی پنجم این دوران گذار هم استفاده روزافزون از درگیری‌ها به‌عنوان عامل مشروعیت نظام سیاسی در داخل است؛ یکی از دلایل تداوم جنگ غزه و گسترش آن به سمت لبنان، تلاش نتانیاهو برای ماندن در عرصه سیاسی است. مسئله ایران و اسرائیل و غزه و لبنان هم یک مصداقی از روند کلی است و احتمالاً این روند ادامه پیدا می‌کند. تا زمانی که در این گذار قدرت قرار داریم و ثباتی نسبی در ساختار نظام بین‌المللی ایجاد نشود، با این درگیری‌های نظامی روزافزون به‌خصوص در سطوح منطقه‌ای روبه‌رو خواهیم بود.

از سوی دیگر تلاش‌هایی که می‌خواهد میان بازیگران و دولت‌ها صلحی نسبی در عرصه بین‌المللی ایجاد کند.  سابقه گفتمان صلح در دوران مدرن به بعد از جنگ جهانی اول برمی‌گردد. بعد از جنگ جهانی دوم دو خرده‌گفتمان صلح مسلح به‌معنای تضمین نابودی متقابل از طریق تسلیحات هسته‌ای و ایجاد بازدارندگی هسته‌ای بین کشورها ایجاد شد که کشورها را مجاب می‌کند از ترس نابودی کامل به اقدامات نظامی بر ضد دیگران دست نزنند. 

گفتمان دوم صلح هم بر اثر همکاری اقتصادی و تسری آن از حوزه مسائل اقتصادی به مسائل امنیتی و نظامی ایجاد شد. درگیری‌های نظامی و جنگ‌های کوچک و بزرگ در عرصه جهانی، پیش‌لرزه‌های جابه‌جایی در عرصه قدرت جهانی منطقه‌ای شدن سیاست بین‌المللی و اولویت سیاست قدرت‌های بزرگ برای بازیگران عمده بین‌المللی است؛ به‌تعبیر دقیق‌تر صلح قربانی اصلی دوران گذار بین‌المللی است؛ چون ساختار توزیع قدرت بین‌المللی موجود دچار تزلزلی جدی شده و بازیگران جدید در عرصه بین‌المللی از منابع قدرت امنیتی، تکنولوژیک و نظامی جدید بهره‌مند شدند و این تکثیر منابع قدرت در میان بازیگران جدید، منجر به قدرت و تکثر درگیری‌های امنیتی و نظامی بین بازیگران منطقه‌ای به‌خصوص در عرصه جهانی شده است. قدرت‌های جهانی هم چندان تمایلی به ایفای نقش ظاهری و ادعایی خود برای برقراری نوعی توازن ندارند. 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی