روی سود اندک قمار نکن/آنچه درباره شایعه تغییر نام خلیجفارس به ترامپ و مشاورانش باید گفت
گزارشها مبنی بر قصد احتمالی برای تغییر نام رسمی «خلیجفارس» در اسناد دولتی ایالات متحده، همزمان با سفر دونالد ترامپ به منطقه، توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. پیش از آنکه او در این قمارِ بالقوه پرهزینه، روی سودی اندک شرطبندی کند، توجه او و کسانی که در این سودا شریکاند را به چند نکته باید جلب کرد.

گزارشها مبنی بر قصد احتمالی برای تغییر نام رسمی «خلیجفارس» در اسناد دولتی ایالات متحده، همزمان با سفر دونالد ترامپ به منطقه، توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. پیش از آنکه او در این قمارِ بالقوه پرهزینه، روی سودی اندک شرطبندی کند، توجه او و کسانی که در این سودا شریکاند را به چند نکته باید جلب کرد:
1- نام «خلیج فارس» صرفاً یک اصطلاح جغرافیایی بر روی نقشهها نیست؛ این نام، شناسنامهای تاریخی است که در تار و پود تمدن بشری و حافظه جمعی جهانیان حک شده است. از کتیبههای باستانی ایران و سنگنبشتههای داریوش بزرگ تا متون کلاسیک یونانی و رومی و اسناد معتبر بینالمللی در قرون متمادی، این پهنه آبی همواره با همین نام شناخته شده و به میراثی فراتر از مرزهای یک کشور، به گنجینهای متعلق به تمام بشریت بدل گشته است. هرگونه تلاش برای تحریف این نام، نهتنها بیاحترامی به یک ملت کهن، که دهنکجی به تاریخ، میراث مشترک انسانی و اسناد مسلم تاریخی است.
همچنان که ملتهای عرب افتخار میزبانی و کلیدداری اماکن مقدسه اسلامی را برعهده دارند و این امر مورد احترام جهانیان است، ایرانیان نیز خود را حافظان تاریخی و میراثداران این پهنه آبی میدانند. عشق به ایران و تمامیت ارضی آن، در نهاد ایرانیان نه یک احساس گذرا، که یک باور ریشهدار و عنصری جداییناپذیر از هویت ملی آنان است؛ باوری که ملت کهن ایران را در گذر از طوفانهای سهمگین تاریخ – از جنگها و تهاجمات بیشمار تا بلایای طبیعی– در کنار یکدیگر نگاه داشته است. برای ایرانی، وطن مفهومی فراتر از جغرافیا دارد؛ وطن، شرف، هویت و دلیل زیستن است و در بزنگاههای حساس، دفاع از آن، بر هر مصلحت دیگری ارجحیت مییابد.
2- شاید در محاسبات برخی مشاوران ترامپ، اختلافات سیاسی داخلی ایران، مجالی برای اعمال فشار و یا تغییر موازنههای ژئوپلیتیک تلقی شود. اما تاریخ معاصر، بهویژه در چند دهه اخیر، گواه است که در لحظات خطیر و هنگامی که ایرانیان کیان ملی و هویت تاریخی خود را در معرض تهدید میبینند، تمامی گرایشهای سیاسی و حتی نارضایتیهای درونی، در برابر منافع عالیه ملی رنگ میبازند و به اتحادی شگفتانگیز و انسجامی پولادین بدل میشوند.
در چنین شرایطی، ایران، فراتر از هر دولت و حاکمیتی، به یگانه محور وحدت بدل میگردد. آن دسته از مشاورانی که با ارائه تصویری ناقص و اغراقآمیز از آسیبپذیریهای مقطعی ایران، ترامپ را به چنین تصمیمات مناقشهبرانگیزی سوق میدهند، در حال تکرار یک خطای استراتژیک تاریخی هستند. هرگونه تعرض به نمادهای هویتی ایران، نهتنها منجر به تضعیف این کشور نخواهد شد، بلکه به نحوی معکوس، به مثابه قویترین عامل همبستگی ملی عمل کرده و تمامی ظرفیتهای بالقوه و بالفعل ایرانیان را در برابر تهدید مشترک، بسیج خواهد کرد.
3- ترامپ که بهعنوان یک مذاکرهکننده و تاجر چیرهدست شهرت دارد، شایسته است نیک بداند که گاهی برای دستیابی به یک «معامله بزرگ» و پایدار، باید از سودهای مقطعی و «معاملات کوچک» چشمپوشی کند. «معامله کوچک» در اینجا، دلجویی نمادین و کوتاهمدت از برخی متحدان منطقهای از طریق تغییر نام خلیجفارس است؛ اقدامی که شاید در نگاه اول یک امتیازدهی نمادین به نظر برسد، اما در عمل، تاثیر چندانی بر معادلات بنیادین قدرت و منافع در منطقه نخواهد داشت و تنها حساسیت عمیق و ریشهدار ملت ایران را برخواهد انگیخت و به اختلاف ایشان با اعراب دامن میزند.
اما «معامله بزرگتری» در افق نمایان است: فرصت تعامل سازنده با ایران بازاری بکر و عظیم با پتانسیلهای اقتصادی فوقالعاده است. موقعیت ژئواستراتژیک منحصربهفرد ایران بهعنوان پل ارتباطی میان شرق و غرب، دسترسی به آبهای آزاد، منابع غنی انرژی (دومین ذخایر گاز و چهارمین ذخایر نفت جهان)، و زیرساختهای صنعتی و انسانی قابلتوجه، این کشور را به یک شریک بالقوه بسیار ارزشمندتر از آنچه تصور میشود، تبدیل کرده است.
در مقابل، برخی کشورهای عربی منطقه، با وجود ثروت نفتی، از نظر جمعیت، عمق استراتژیک، و ظرفیتهای متنوع اقتصادی و انسانی، قابل قیاس با ایران نیستند. سرمایهگذاری در ثبات و توسعه ایران، سرمایهگذاری در ثبات و توسعه کل منطقه است. هرگونه تصمیم در تغییر نام تاریخی خلیجفارس، در وجدان جمعی ملت ایران، تفاوتی با تلاش برای خدشه به تمامیت ارضی این کشور نخواهد داشت و میتواند درهای بالقوه همکاریهای آینده را با کشوری که از نظر تاریخی، فرهنگی و ظرفیتهای انسانی، وزنه قابل توجهی در منطقه است، مسدود یا حداقل بسیار دشوار سازد. آیا یک امتیاز نمادین به متحدانی که شاید در بلندمدت شرکای چندان قابل اتکایی نباشند، ارزش از دست دادن فرصت تعامل سازنده با یک قدرت منطقهای با پتانسیلهای عظیم را دارد؟
4- تاریخ روابط ایران و آمریکا، فراز و نشیبهای بسیاری داشته است، اما تجارب موفقی از مذاکره و دستیابی به توافقات پیچیده نیز در آن به چشم میخورد. برجام، فارغ از سرنوشت نهایی آن، نشان داد که ایران در صورت مشاهده جدیت، احترام متقابل و در نظر گرفتن منافع ملیاش، قادر به انجام مذاکرات دشوار و دستیابی به راهحلهای دیپلماتیک است.
«هنر معامله» واقعی، نه در بر هم زدن میز بازی یا امتیازدهیهای یکطرفه، بلکه در یافتن نقاط مشترک و ساختن پلهایی است که منافع طرفین را تامین کند. ایران، با تمام پیچیدگیهایش، میتواند طرف معاملهای باشد که در بلندمدت، منافع استراتژیک آمریکا را در منطقه پرتلاطم خاورمیانه، بهتر از هر گزینه دیگری تضمین کند. به جای دامن زدن به تنشها از طریق اقداماتی چون تغییر نام تاریخی یک پهنه آبی، که تنها به افزایش بیاعتمادی منجر میشود، یک چرخش استراتژیک هوشمندانه میتواند فضای جدیدی برای تعامل و همکاری ایجاد کند. این اقدام، منطقه را در مسیر بیبازگشتی از تنش و بحران قرار خواهد داد.
در شرایطی که خاورمیانه بیش از هر زمان دیگری نیازمند آرامش و ثبات است، برافروختن آتش جدیدی از منازعه، میتواند به فاجعهای با ابعاد غیرقابلپیشبینی منجر شود؛ فاجعهای که نهتنها امنیت انرژی جهان را به مخاطره خواهد انداخت، بلکه نام شما را در تاریخ به عنوان آغازگر دورانی از آشوب و بیثباتی ثبت خواهد کرد. به ترامپ و مشاوران او باید گفت: «تاریخ را مرور کنید؛ برای صلح و همزیستی طرح و برنامه بریزید، نه برای مناقشه و رویارویی.»