گره دیپلماسی خارجی
کاهش اندازه اقتصاد ایران، کاهش قدرت خرید مردم ایران و نیز افول قدرت اقتصادی ایران در طی چهل سال گذشته عوامل مختلفی داشته که مهمترین آن گره دیپلماسی خارجی ایران بوده است.
مقاله محمدجواد ظریف، وزیر اسبق امور خارجه ایران و معاون راهبردی دولت چهاردهم، در فارنافرز را میتوان ابتکار تازهای در روابط پرچالش ایران و غرب بهویژه آمریکا، دانست. انتشار این مقاله که کمتر از دوماه دیگر، دونالد ترامپ، رئیسجمهور بعدی آمریکا خواهد شد، از اهمیت بسزایی برخوردار است. در واقع راهکارهایی که محمدجواد ظریف در این مقاله برای ارتباط با غرب پیشنهاد میدهد، هم محتمل است و هم ممکن.
امکانپذیری این راهکارها از آن جهت محتمل است که ایران طی سالهای پس از انقلاب چندین بار با واسطه و یا بیواسطه با آمریکا ارتباط داشته است و سابقه اجرایی آن نشان میدهد که میشود این ارتباط را از نو احیا کرد و اما احتمال این ارتباط که در اصل هسته این یادداشت را دربر میگیرد از چند جهت ممکن است.
چندی پیش مطلبی را میخواندم که در آن آمده بود اندازه اقتصاد ایران در سال 1363 حدود دو برابر اقتصاد عربستان سعودی بود و اما امسال یعنی چهل سال بعد، ارزش بازاری یک سازمان از آن کشور یعنی آرامکو معادل یکهزار و 779 میلیارد دلار آمریکا است، این در حالی است که تولید ناخالص داخلی ایران در سال 1402 معادل 310 میلیارد دلار بود که یکششم ارزش آرامکو است و البته اگر برحسب برابری قدرت خرید حساب کنیم میشود حدود یکهزار میلیارد دلار که تازه تقریباً 60 درصد اندازه ارزش بازار آرامکو عربستان سعودی میشود.
واقعیت دیگر اقتصاد ایران را میتوان در صفحه اقتصادی روزنامه امروز هممیهن به نقل از دکتر همتی مشاهده کرد. واقعیتهای بسیار تکاندهندهای که نشان میدهد عقبگرد اقتصاد ایران چقدر سریع بوده است. کاهش اندازه اقتصاد ایران، کاهش قدرت خرید مردم ایران و نیز افول قدرت اقتصادی ایران در طی چهل سال گذشته عوامل مختلفی داشته که مهمترین آن گره دیپلماسی خارجی ایران بوده است.
اگر از زاویه دیگری به این موضوع نگاه کنیم متوجه میشویم که گره دیپلماسی خارجی ایران که باز شدن آن در یک مقطع – آن هم در دوره برجام – نشان داد که تا چه اندازه بر احیای روح و روان اقتصاد ایران موثر است، تا چه سطحی از روابط اقتصادی کشور را میتواند زنده سازد.
اقتصاد ایران نه در حد اقتصاد افغانستان است که بتواند در حالت بدوی به زندگی خود ادامه دهد و نه در حد اقتصاد کره شمالی که بخواهد، ایزولهشده از تمامی جهان مردم خود را اداره کند. پویایی اقتصاد ایران به روابط خارجی آن بستگی دارد و هر بنبست در این مسیر بدون شک بر کاهش این پویایی اثر دارد.
فقط کافی است نگاهی به بازه زمانی خروج آمریکا از برجام تاکنون بیاندازیم و چند شاخص اصلی اقتصاد کشور از قبیل رشد اقتصادی، نرخ تورم، درآمد سرانه، کاهش ارزش پول و بالاتر رفتن خط فقر را مورد بررسی قرار دهیم. این بررسیها نشان میدهند که همزمان با کاهش رشد اقتصادی و افزایش نرخ تورم، جمعیت بیشتری به زیر خط فقر رفتهاند.
در سال 1395 یعنی یک سال پیش از خروج آمریکا از برجام حدود 15 درصد جمعیت ایران زیر خط فقر بودهاند اما از سال 1396، یعنی خروج آمریکا از برجام و شروع تحریمهای شدید، جمعیت بیشتری به زیر خط فقر رفتهاند و در آخرین بررسیهایی که مربوط به سال 1400 است این نسبت به بیش از 25 درصد جمعیت رسید. هر چند که آخرین آمارهای غیررسمی حاکی از آن است که این نسبت اکنون حدود 30 درصد است.
افزایش فقر، تبعات اجتماعی خاص خودش را دارد که مهمترین آن افزایش سرقتها، درگیریهای خیابانی، قتل و غیره است. پربیراه نبود که گفتهاند «اگر فقر از دری وارد شود، ایمان از در دیگری خارج میشود».
اکنون به نظر میآید اولین گام برای بهبود شرایط اقتصادی خروج از تحریمهای ظالمانه است. خواه این تحریمها از سوی نهادهای رسمی اعمال شوند مانند افایتیاف و یا از سوی کشورها مانند آمریکا. برای برداشتن این گام هم بهتر است گره دیپلماسی خارجی ایران باز شود و این امر میسر نمیشود مگر با مذاکره، آن هم مذاکره مستقیم.