| کد مطلب: ۲۲۸۷۹

تنهایی استراتژیک

تنهایی استراتژیک

تنهایی استراتژیک با موضوع انزوا متفاوت است. ایران نه آن اندازه که خارجی‌‏ها می‏‌گویند منزوی است و نه آن اندازه که منادیان اسب زین‌‏شده مدعی هستند، در کانون معادلات و معاملات جهانی قرار دارد و دیگران برایش سرودست می‌‏شکنند. اما سوال مهم این است که چرا این شرایط پیش آمده است . سیاست ایران در قبال اسرائیل، یکی از دلایلی است که می‌توانیم برای دچار شدن به این وضعیت در نظر بگیریم.

«حمایتِ آمریکا از اسرائیل آهنین است.» این موضعی است که جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی بایدن گرفته است. آیا تاکنون شنیده‌ایم که کشور دیگری نسبت به ایران چنین موضعی داشته باشد؟ خیر. ایران متحد استراتژیک در میان دولت‌های جهان ندارد که صفر تا صد از سیاست‌هایش حمایت کنند. کشوری که نفت ایران را با تخفیف می‌خرد چون دیگران نمی‌خرند یا دیگری که پای ایران را به بحران‌هایی نامربوط می‌کشاند، هر چه باشد متحد استراتژیک نیستند. متحد استراتژیک هیچ‌وقت پای بیانیه‌ای که حاکمیتِ متحدش بر خاک خود را به چالش می‌کشد، امضا نمی‌کند. 

شاید برخی بگویند روس‌ها در جریان جنگ با تروریسم در سوریه به کمک ایران آمدند؛ اما پاسخ این است که روس‌ها سوریه را از زمان شوروی حوزه نفوذ سنتی خود برای مقابله با ناتو در منطقه مدیترانه می‌دانند و یک پایگاه راهبردی دریایی و اطلاعاتی در بندر طرطوس دارند که از سال ۱۹۷۱ (حدود هشت سال قبل از وقوع انقلاب در ایران) در اختیار آن‌هاست.

یک پایگاه هوایی سوری در لاذقیه نیز از سال ۲۰۱۵ در اختیار آنان است. قصه روسیه و سوریه کمی متفاوت‌تر از آن چیزی است که ما تصور می‌کنیم. البته نمی‌توان به پکن و مسکو برای این سیاست‌هایشان خرده گرفت. چراکه منطق حکمرانی به ما می‌گوید باید منافع ملی خود را در اولویت قرار بدهیم، تا حد ممکن از جنگ اجتناب کنیم و نقشه راه داشته باشیم. ما در نهایت، متحدان ایران را با تخفیف می‌توانیم بازیگران غیردولتی در سطح کشورهای منطقه بدانیم؛ بازیگرانی که بخشی از بحران هستند. 

تنهایی استراتژیک با موضوع انزوا متفاوت است. ایران نه آن اندازه که خارجی‌ها می‌گویند منزوی است و نه آن اندازه که منادیان اسب زین‌شده مدعی هستند، در کانون معادلات و معاملات جهانی قرار دارد و دیگران برایش سرودست می‌شکنند. ایران پس از شکست پروژه امنیتی‌سازی که با قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل پیگیری می‌شد، توانست قدمی برای خروج از وضعیت که دستپخت مشترک محمود احمدی‌نژاد و سعید جلیلی بود، بردارد.

پس از خروج یکجانبه دونالد ترامپ از برجام، هرچند پروژه امنیتی‌سازی ایران نتوانست به وضعیت پیش از ۲۰۱۵ بازگردد، اما تحریم‌های آمریکا بیشتر شد و ایران مجبور شد به دنبال راه‌های جایگزین بگردد. هر اراده‌ای برای ایجاد توازن در سیاست خارجی از داخل محکوم به شکست بود و طرف‌های غربی هم به خاطر اتحاد استراتژیکی که با یکدیگر دارند، در نهایت ایران را کنار گذاشتند. حق با آمریکایی‌ها نبود اما متحدانش سیاست‌هایش را پشتیبانی کردند؛ همانطور که وقتی چراغ سبزی برای فروش نفت ایران به چین از سوی واشنگتن صادر شد، دیگر طرف‌های غربی هم چشم‌شان روی این راه تنفسی که باز شد، بستند.

اما سوال مهم این است که چرا این شرایط پیش آمده است؟ سیاست ایران در قبال اسرائیل، یکی از دلایلی است که می‌توانیم برای دچار شدن به این وضعیت در نظر بگیریم. مسئله اسرائیل به طور مستقیم و غیرمستقیم در سیاست و روابط خارجی ایران تاثیر دارد. همیشه یک سر مسیر به تل‌آویو ختم می‌شود. اگر ایران بخواهد با غرب توافق کند، پای اسرائیل در میان است. اگر بخواهد موجودیتِ اسرائیل را تهدید کند، نه غرب و نه شرق به او اجازه نمی‌دهند.

آیا چین تجارت ۲۰ میلیارد دلاری (آمار سال ۲۰۲۲) خود با اسرائیل را کنار می‌گذارد که از ایران حمایت کند؟ پاسخ منفی است. بنابراین، نمی‌توان این مسئله را از معادلات و محاسبات حذف کرد.  ایران باید درباره مسئله اسرائیل نقشه راه داشته باشد. نه قرار است با آن‌ها برادر باشیم نه قرار است دست بر گردن یکدیگر بیاندازیم. باید با آن‌ها به مدیریت تنش برسیم.

جز مدیریت تنش چاره‌ای نداریم  مگر آنکه به نقطه اجتناب‌ناپذیر برسیم. باید به این نکته توجه کنیم که  ما قرار نیست بار همه چیز را به تنهایی همراه با بازیگران غیردولتی بر دوش بکشیم. باید به طور دقیق بدانیم که قرار است این مسیر ما را به کجا برساند. در اینکه اسرائیل از زمان تاسیس‌اش در سال ۱۹۴۸ تاکنون دست به جنایت‌های جنگی فراوانی زده و بار دیگر مرزهای جنایت را در یک‌سال گذشته جابه‌جا کرد، شکی نداریم. اسرائیل ۴۲ هزار غیرنظامی را در غزه به طور وحشیانه کشت. ۱۲۸ همکار رسانه‌ای ما را در غزه به قتل رساند.

هیچ کس نمی‌تواند این حقایق را کتمان کند. اما توجه به این نکته مهم است که به کدام سمت می‌رویم. در نهایت قرار است به راه‌حل دوکشوری برسیم و اسرائیل و فلسطین به‌عنوان دو کشور مستقل تشکیل شوند؟ دعوا بر سر بیت‌المقدس است؟ خواست مردم فلسطین و نه‌تنها حماس و جهاد اسلامی در این باره چیست؟ وقتی جنگ در لبنان داشت کلید می‌خورد، نجیب میقاتی از آمادگی دولتش برای اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت که پایان‌بخش جنگ ۳۳ روزه بود و منطقه جنوب را در اختیار ارتش لبنان و سازمان ملل قرار می‌داد خبر داد.

دولت لبنان هم همان چیزی را می‌خواهد که حزب‌الله می‌خواهد. اعراب بزرگ‌ترین اقلیت قومی در اسرائیل هستند به غیر از ۵ میلیون فلسطینی که در کرانه باختری و نوار غزه زندگی می‌کنند. آیا به اندازه‌ای که برای مقاومت نظامی فلسطین و لبنان در۴۵ سال گذشته – که مهم و لازم بوده - تلاش و هزینه کردیم، به طور موازی مسئله حمایت سیاسی، تشکیل ائتلاف‌های بین‌المللی برای به رسمیت شناختن دولت فلسطین، مبارزات حقوقی علیه اسرائیل را هم پیگیری کردیم؟

خیر. ما باید راهبرد همه‌پرسی را دقیق‌تر و مشخص‌تر تبیین کنیم تا تصور نشود در حد کلیات و بدون نقشه راه است. همچنین به زبان مشترک بین‌المللی دست‌یابیم از جمله اینکه درباره ازبین رفتن اسرائیل در مقطعی گفته می‌شد منظور رژیم آپارتاید اسرائیل است مثل آفریقای جنوبی تا اسرائیل نتواند به بهانه حفظ امنیت شهروندان خود هر جنایتی را توجیه کند.

باید منازعه اعراب و اسرائیل را در یک تصویر پانوراما تماشا کنیم و ببینیم ما کجای این پازل هستیم. آنچه در منطقه جریان دارد، زنجیره کنش و واکنش است که باید جایی نقطه پایان بر آن گذاشته شود و البته برای هر سناریویی آماده باشیم و اگر به نقطه‌ای برسیم که جز رویارویی نظامی چاره‌ای نباشد آنگاه داستان تغییر خواهد کرد. قبل از آن دیپلماسی و دیپلماسی...

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی