سازناکوک علیه دولت
دولت چهاردهم آرامآرام به صدمین روز استقرار بر مدار قدرت نزدیک میشود و روزشمار عمرش به سهرقمی شدن میرسد. ماهها و روزهایی که از همان بدو امر و در مراسم تحلیف با رویدادهای شگرف و تلاطمهای سترگ یکی بعد از دیگری روبهرو شدهایم و اتفاقات غیرمنتظره و بیسابقهای را در این مدت سپری کردهایم.
دولت چهاردهم آرامآرام به صدمین روز استقرار بر مدار قدرت نزدیک میشود و روزشمار عمرش به سهرقمی شدن میرسد. ماهها و روزهایی که از همان بدو امر و در مراسم تحلیف با رویدادهای شگرف و تلاطمهای سترگ یکی بعد از دیگری روبهرو شدهایم و اتفاقات غیرمنتظره و بیسابقهای را در این مدت سپری کردهایم.
چنین تلاطمهایی در سیاست خارجی و فضای پیرامونی کشور در طول 35سال گذشته و پس از پایان جنگ تحمیلی مسبوق به سابقه نبوده و میتوان گفت بهنوعی در وضعیت جنگی قرار داریم؛ البته، نه جنگ به معنای کلاسیک و لشکرکشی صرف نظامی و اشغال سرزمینی که از جنس جنگهای هزاره سومی با گسترهای شاید فراگیرتر از جنگ زمینی در عرصههای مختلف و متکثر که از آن با عنوان «جنگ ترکیبی» یاد میشود.
در چنین وضعیتی که دولت تازه آمده، هنوز پای مسئولانش به خیابان پاستور نرسیده، به ورطه چنین مخاصمه پردامنهای گشوده شده است، واکنش دوست و دشمن، موافق و حامی تا منتقد و مخالف آن در اردوگاههای سیاسی و فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی چه بوده است؟
علیالقاعده، وقتی کشوری وارد منازعه و رویارویی با خصم بیرونی و دشمن خارجی میشود، اولین و حیاتیترین و البته عقلانیترین اولویت، ارتقای انسجام داخلی و استحکام درونساختاری برای مواجهه بهینه و هوشمندانه با طرف خارجی و تهدیدات و تحدیدات روبهتزاید آن است. نکتهای که در کمال تعجب در کشور ما بهنوعی معکوس و وارونه از سوی طیفهای مختلف از موافق و مخالف دولت در قبال آن، پی گرفته شده است.
البته، این نکته را هم متذکر شوم که مقصود و مراد از انسجامبخشی و وحدتگرایی بهمعنای نادیده گرفتن تنوع و تکثر آرا و حرکت در مسیر یکدستسازی تحکمی و جامعهسازی معیار و حتی ممانعت از ابراز نقد سازنده و مشفقانه یا حتی سوگیرانه سیاسی نیست. سخن، پرهیز از اقداماتی است که منافعملی و خیر عمومی را در قالبی فراتر از وحدت در عین کثرت مخدوش میکند.
مرور برخی از رفتارها و واکنشهای شماری از موافقان و مخالفان دولت در مدت سپریشده، مصداق عدم اولویتشناسی، اسراف در مخالفتخوانی، فقدان ارجحیتدهی منافعملی بر مطامع طیفی و درک حداقلی از موقعیت فعلی است که میتوان گفت فراتر از 45 سال گذشته، مصداق اتم و اکمل «برهه حساس کنونی» است. شماری از موافقان دولت بیتوجه به آنکه دولت با چه مخاطرات و چالشهای روزآمد و نیز عقبه میراثی روبهرو بوده و هست، بیش و پیش از هر گزاره و گزینهای معطوف به انتظارات و توقعات و ایدهآلنگری توقعی خود از دولت با کوچکترین لغزش و اندک انحرافی از چشمانداز ترسیمی در موسم و موعد انتخابات، بیتامل و مکث کلیت دولت را زیر ضرب انتقاد بردهاند و گلایه میکنند و از ناامیدی و یأس و استیصال میگویند.
مثلاً در مورد برخی انتصابات و یا عدم تحقق فوری و آنی برخی مطالبات که اتفاقاً حق و درست هم هستند اما در شرایط عادی هم رفع آنها نیازمند زمان، تعامل و توافق در ساخت قدرت است؛ چه رسد به اکنون که در چنین شرایطی قرار داریم و البته که دولت بارها از زبان شخص پزشکیان و دیگر مسئولان اعلام کرده که به دنبال عمل به وعدهها و پیگیر مطالبات است. یا در مورد انتصابات اتفاقات شگرف و بیسابقه و مهم را نمیبینند و روی چند مورد خاص تمرکز میکنند و اصلاً هم عنایت ندارند که بالاخره توافقسازی در سطوح کلان نیازمند انسجامسازی درونساختاری و در دامنه میانی است و بخشی از آن هم به همین انتصابات متنوع و چندطیفی باز میگردد که از شعارهای اصلی دولت هم بوده است.
وضعیت طیفی از منتقدان تندرو دولت یا بهزعم عدهای، «سوپرانقلابینماها» که از این نیز فاجعهبارتر و فراتر از هر متر و معیار عقلانی و موقعیتشناسانه و منطبق بر منافع ملی است. آنان بدون هیچ مکث و تاملی کافی است کوچکترین فعل و انفعالی از سوی دولت فارغ از موضوعیت یا بار مثبت و منفی آن رقم بخورد تا شروع به حمله و هجمه کنند. اقدام رخداده اگر از سوی عموم مردم هم مثبت تلقی شود، آنان به سراغ تقلیل و تخفیف آن میروند و از ناکافی بودن و شعاری بودن آن میگویند.
اگر کوچکترین نقصانی در وضعیت اقتصادی یا اندک افزایش قیمتی رخ دهد، بلافاصله فریاد وااسلاما سر میدهند که مردم بدبخت شدهاند و گرانی پدر آنان را درآورده است. این درحالی است که نمیگویند طی چند سال اخیر روند و شیب تورمی چه بوده و کاهش شیب تورم به معنای ارزانی نیست و تنها سیر افسارگسیخته گرانی تعدیل میشود.
آنان حتی در افزایش قیمت ارز، نمیگویند که پس از عملیات «وعدهصادق١»، قیمت ارز سقف 73هزار تومان را در مقطعی درنوردید و بهرغم افزایش تنش و شدت منازعه هنوز تا آن رکوردزنی فاصله داریم و یا در قیمت طلا، روند جهانی افزایش قیمت را لحاظ نمیکنند. از آن جالبتر آنکه مجدد دولت را بابت حملات اسرائیل شماتت میکنند و آن را مقصر حملات به سران جبهه مقاومت میخوانند و بهرغم تاکید موکد بر عدم تعلل و تعجیل در پاسخ، بازهم جبهه خودی را هدف آتشبار تبلیغاتی خود قرار میدهند.
هر چه هست؛ این نوع رفتارها و واکنشها هیچ سنخیتی با انصاف و عدالت و نیز هیچ قرابتی با منافعملی و خیر عمومی ندارد و منطبق با درک حداقلی از موقعیت فعلی در نزاع بیسابقه و پردامنهای نیست که دولت بهعنوان نماینده کشور و ملت یکی از ارکان مهم و تاثیرگذار آن است و موفقیتش در عرصه داخلی بال قوتش در مواجهه بیرونی نیز خواهد بود.