از ظن خود یار دیگران شدن
سوپر انقلابیها هنگامی که واکنش حماس را دیدند، دچار لکنت زبان شدند و بهجای حمایت بدون قیدوشرط و از موضع تواضع و فروتنی، موضع بهظاهر انقلابی و از بالا میگیرند و به یاد آموزش و نصیحت آنان میافتند و هیچ درکی، تاکید میشود که هیچ درکی از دو سال زندگی در بدترین شرایط جنگی و تحریمی را ندارند.
مولوی مثنوی جاودانه خود با «بشنو از نی...» آغاز میکند و شاهبیت آن این است که: «هرکسی از ظن خود شد یار من/ از درون من نجست اصرار من». حالا زبان حال فلسطینیان و وضعیت اصولگرایان تندروست که درک درستی از ماهیت مبارزه و مقاومت فلسطین ندارند و آن را به زمانی اندک محدود میکنند و گمان دارند زندگی و سیاست جنگ است و دیگر هیچ.
البته زندگی برای اغلب این افراد هیچ جنگی نیست جز تأمین تنعم، ولی نسخه جنگ ابدی را برای دیگران میپیچند و سادهانگارانه گمان دارند به پایان تاریخ رسیدهایم و هر چه هست باید بهسرعت نهایی شود. آنان درک دقیقی از پیشینه مسئله فلسطین ندارند و گمان دارند که پیشینیان فلسطین همه سازشکار و خائن بودند و به آرمان فلسطین که نابودی تمام و کمال اسرائیل است، خیانت کردهاند.
درحالیکه چنین نیست، که اگر بود عرفات را ترور شیمیایی نمیکردند. این گروه درک درستی از حماس هم ندارند. در واقع از ظن و گمان خودشان یار آنان شدهاند. بیش از اندازه روی سخنان و مواضع تبلیغاتی حساب باز میکنند. به همین دلیل، پذیرش نسبی طرح ترامپ از سوی حماس، تندروها را دچار سرگیجه و بحران کرده است؛ گویی که احساس تنهایی میکنند و گمان میکنند که فریبی در کار است.
پس در واکنش و بهصورت سادهانگارانه نصایح خود را روانه حماس میکنند. گزارش امروز صفحات سیاسی «هممیهن» درباره نگاه بخشی از اصولگرایان به پذیرش طرح صلح ترامپ از سوی حماس است که یکی از آنان در پاسخ و بهجای همراهی با حماس و اینکه به خود اجازه ندهند تا جلوتر از آنان حرکت کنند؛ از موضع یک آموزگار تاریخ و سیاست و اخلاق به موعظه حماس میپردازند و میگویند: «حماس نباید به آمریکا و اسرائیل اعتماد کند چون آنها بدعهدند و درباره حقوقبشر دروغ گفتهاند. مقاومت مصمم خواهد ایستاد. مردم غزه میایستند و مقاومت میکنند.»
دیگری نیز از جانب فلسطینیها چنین میگوید: «صلح باید واقعی باشد؛ یعنی بر اساس حقوق حقه فلسطینیان باشد. حماس زمانی خلع سلاح را میپذیرد که اسرائیل خلع سلاح شود.»
ماجرا این است که بهطور قطع و یقین فلسطینیها و حماس بسیار بیش از تندروهای شعاری ایرانی میدانند که حقوق آنان چیست و بهطور قطع و یقین، هر روز سبعیت اسرائیل را در قالب تجربه زیسته با تمام وجود خود درک و لمس میکنند و قطعاً از همه ما بهتر با رفتار و اهداف آمریکا در منطقه و جهان آشنا هستند.
برای آنان واضح است که آنان بدعهدند و برای یادآوری این گزارههای بدیهی نیازی به نصایح و آموزش دیگران ندارند. آنچه آنان نیاز دارند، درک و فهم موقعیت آنان از سوی دیگران است. چنین درکی است که بیش از ۲۵۰هزار نفر را در شهر آمستردام هلند که روابط نزدیکی با اسرائیل دارد، برای اعتراض علیه اسرائیل گرد هم میآورد. ولی فقدان این درک در ایران به علت تعبیر نادرست از مبارزه فلسطینیان موجب رفتار دیگری از سوی جامعه میشود.
این درک موجب میشود که خانم گرتا تونبرگ از سوئد کشتیهای صلح را روانه غزه کند و در آنجا از سوی اسرائیل بازداشت شود و کارزاری جهانی را علیه اسرائیل و بهسود غزه سازمان دهد. ولی در ایران یک سوپرانقلابی مجلسی بهجای آنکه قدمی عملی بردارد، از طریق توئیت، «هل من مبارز» میطلبد و آمادگی خود را برای رفتن به غزه اعلام میکند و کلی هم احساس رضایت پیدا میکند که گویا ضربه مهلکی به اسرائیل زده است.
هیچچیز بهتر از این نصایح از موضع بالا و البته زیر پتویی نشانگر درک و فهم نادرست آنان از ماجرای غزه نیست. به همین دلیل، هنگامی که واکنش حماس را دیدند، دچار لکنت زبان شدند و بهجای حمایت بدون قیدوشرط و از موضع تواضع و فروتنی، موضع بهظاهر انقلابی و از بالا میگیرند و به یاد آموزش و نصیحت آنان میافتند و هیچ درکی، تاکید میشود که هیچ درکی از دو سال زندگی در بدترین شرایط جنگی و تحریمی را ندارند.
خودشان قادر به تحمل یکهزارم این وضعیت نیز نیستند و لذا مهمترین گزاره و اصل اخلاقی و بدیهی را بهصورت عملی نفی میکنند که: «آنچه را برای خود نمیپسندند، برای دیگران میپسندند.»