پزشکیان چقدر وقت دارد؟
در باد پیروزی نخوابیم
اصطلاحی در ورزش دوومیدانی و دوچرخهسواری هست به نام «در باد خوابیدن». موضوع هم اینطور است که دوندگان یا دوچرخهسواران، پشت سر دونده یا دوچرخهسوار پیشتاز حرکت میکنند و اصطلاحاً در باد او میخوابند تا فشار هوای کمتری را تحمل کنند. در بین پرندگان مهاجر هم که به صورت عدد ۷ پرواز میکنند این وضعیت در زمان پرواز وجود دارد. حالا دولت پزشکیان هم تا مدتی میتواند در باد این امیدواری جامعه بخوابد، اما تا کی؟
چند روز پیش در کشور اردن انتخابات پارلمانی برگزار شد و حدود 32درصد واجدین شرایط در پای صندوقهای رای حاضر شدند. درست خواندید، فقط 32درصد. اما چند نفر این خبر را پیگیری کردند یا اصلاً چقدر این خبر در رسانهها بازتاب داشت و در مورد آن تحلیل نوشته شد؟
مسئله این است که درصد مشارکت بهتنهایی اهمیت اصلی را ندارد، مهم واکنش جامعه به میزان مشارکت است. مثلاً وقتی در انتخابات سال۱۳۹۶، میزان مشارکت به 73درصد رسید و بعد در انتخابات مجلس یازدهم در سال۱۳۹۸، مشارکت 42درصدی شد، چقدر جامعه به این سقوط 30درصدی واکنش نشان داد و برایش مهم بود؟
واقعیت این است که این کاهش 30درصدی و مشارکت 42درصدی، چندان افکارعمومی را به خود مشغول نکرد و حتی قبل از آن هم موج تبلیغی خاصی برای دعوت به عدممشارکت در کشور راه نیفتاد و بیشتر شاهد یک نوع بیتفاوتی، چه قبل و چه بعد از انتخابات بودیم. بعد میرسیم به انتخابات سال1400 که با وجود افزایش 7درصدی مشارکت نسبت به انتخابات مجلس و رسیدن به 49درصد حائزین رای دادن، هم قبل و هم بعد از انتخابات در مورد مشارکت در آن سخن بسیار گفته شد و یادمان باشد که این حد از حضور در اوج کرونا رخ داد، ولی در مورد آن حرف و حدیث بسیاری بود؛ چرا؟ چون جامعه نسبت به آن بیتفاوت نبود و بعد از آن بود که پرونده مشارکت در مجلس یازدهم، آن هم بعد از گذشت دو سال از برگزاری، باز شد و هرچه از عمر دولت سیزدهم گذشت، مسئله حضور یا عدم حضور در انتخابات مهمتر شد.
واقعیت اما چه بود؟ اگر مجلس یازدهم و دولت سیزدهم در اداره کشور موفق عمل میکردند، درصد مشارکت هم به امری ثانویه تبدیل میشد، اما عملکرد مجموعه مجلس و دولت، مسئله میزان مشارکت را در افکار عمومی از موضوعی فرعی به موضوعی اصلی تبدیل کرد. با آنچه که تا اینجا گفتم، کل این مقدمه بر این فرض بنا شده که میزان مشارکت به نوبه خود موضوع افکار عمومی نیست، بلکه آنچه موضوع جامعه است، عملکرد هیئت حاکمه است؛ چرا این را میگویم؟ به همین انتخابات ریاستجمهوری اخیر نگاه کنیم، در مرحله اول این انتخابات شاهد مشارکت 39درصدی مردم بودیم و این یعنی 3درصد کمتر از انتخابات مجلس دوازدهم و 10درصد کمتر از انتخابات ریاستجمهوری 1400، اما نمیبینیم که این حد تنزل مشارکت، موضوع مباحثههای گستردهای باشد.
موضوع هست؛ ولی نه آنقدر که انتخابات 1400 با 10درصد مشارکت بیشتر از این انتخابات، موضوع بحث بود و این یک دلیل اصلی دارد؛ این انتخابات با خود یک امیدواری به بهبود شرایط را در جامعه پدید آورده و برای همین مشارکت 39درصدی آن، کمتر از مشارکت 49درصدی سال 1400 توی ذوق میزند. آنچه جامعه را به این 39درصد راضی و از آن 49درصد ناراضی میکند، همین امیدی است که پس از این انتخابات پدید آمده و پس از آن انتخابات، چندان نبود.
اصطلاحی در ورزش دوومیدانی و دوچرخهسواری هست به نام «در باد خوابیدن». موضوع هم اینطور است که دوندگان یا دوچرخهسواران، پشت سر دونده یا دوچرخهسوار پیشتاز حرکت میکنند و اصطلاحاً در باد او میخوابند تا فشار هوای کمتری را تحمل کنند. در بین پرندگان مهاجر هم که به صورت عدد ۷ پرواز میکنند این وضعیت در زمان پرواز وجود دارد.
حالا دولت پزشکیان هم تا مدتی میتواند در باد این امیدواری جامعه بخوابد، اما تا کی؟ واقعیت این است که پس از این سه سال، یا بهتر است بگوییم پس از این پنج سال، مردم به این امید احتیاج داشتند. ولی این امید دائمی نیست و دیر یا زود به پایان میرسد و قبل از سررسید آن لازم است که دولت کارهایی را انجام دهد تا امید همچنان در دل جامعه زنده بماند.
امید اصلی به بهبود وضع معیشت و اشتغال بستگی دارد که در یک شرایط طبیعی و بدون اینهمه دشواریهای ریز و درشت که بر سر راه دولت چهاردهم هست، حداقل برای شروع به بهبود وضعیت به دو سال زمان نیاز است. گفتم «شروع به بهبود» و نه خود «بهبود»، آن هم در شرایط طبیعی و نه این شرایط غیرطبیعی حاصل از تحریمها و سوءمدیریتهای دولت سیزدهم و غیره.
حالا دولت چه میتواند بکند و آیا جامعه دو سال صبر خواهد کرد؟ منطقاً نه. جامعه نمیتواند دو سال صبر کند و خیلی که دندان روی جگر بگذارد تا پایان سال است و تا آنوقت دولت باید کاری بکند تا جامعه احساس کند که واقعاً قرار است این دولت کاری انجام دهد و این کار حاصل نمیشود، مگر اینکه کل حاکمیت نشان دهد که وفاق شامل جامعه هم میشود تا امید در جامعه تداوم پیدا کند و این حس ایجاد شود که وفاق فقط یک پروژه درونحاکمیتی نیست؛ مردم را نیز شامل میشود.
اما چگونه؟ در عمل، شاید چارهای جز این نباشد که به در دسترسترین موضوعها برای زنده نگهداشتن امید پرداخته شود. اول، در حوزه اینترنت و دوم، در حوزه جامعه. در حوزه اینترنت، حل معضل خودساخته فیلترینگ و در حوزه جامعه، موضوع زنان میتواند مهمترین تصویر وفاق با مردم باشد که حل آنها پیام امیدبخشی به جامعه ارسال میکند؛ پیامی که نشان میدهد واقعاً اتفاقی رخ داده و قرار است در پروژه وفاق، مردم هم شریک باشند.
اگر این شد، آنوقت میشود به مردم این امیدواری را داد که در صورت صبوری، گامهای بعدی برای حل مسائلی چون برجام و تحریم و تورم و اشتغال نیز به مرور برداشته خواهد شد؛ و الا بدون تداوم این امید، آن اسب زینکرده(!) که دولت سیزدهم برای دولت چهاردهم به ارث گذاشته، از جا تکان نخواهد خورد.