بازی با مشارکت
معمولاً در موعد هر انتخابات، حجم زیادی از اظهارنظرهای چهرههای حاکمیتی، نامزدها و رسانههای موسوم به جریان انقلابی، خط افزایش مشارکت و حضور پای صندوقهای رای را پیگیری میکنند. اما انتخابات ۱۴۰۳ انگار با ادوار پیشین تفاوت دارد. چراکه در حال حاضر، آنچه کمتر شنیده میشود بحث دعوت به مشارکت است.
۱- طی سه انتخابات گذشته، با پدیده «حداقل رای» مواجه بودیم. پدیدهای که بارها دلایل آن را برشمردیم. حفظ حداقل رای مورد علاقه اصولگرایان است. چراکه طی این سه انتخابات، سبد رای آنها از بنیادگراترین تا سنتیها، به وضوح شناختهشده است. بدون تعارف، اصولگرایان در اقلیت محض هستند. برای همین علاقهای به بالا رفتن مشارکت ندارند. همین که حداقل قانونی مورد نیاز فراهم شود، کفایت میکند.
۲- تلاش برای کاهش مشارکت را میتوان به نوعی تلاش برای هدایت آرا دانست. با تقلیل آرا به بدنه رای ایدئولوژیک - تکلیفمحور و تغییر ماهیت انتخابات به سازوکار رایگیری، بهراحتی میتوان از نتیجه اطمینان حاصل کرد؛ درحالیکه مهرههای مطلوب در فهرست قرار دارند. این کار الزاماً از سوی حاکمیت انجام نمیگیرد. بلکه از سوی یک جناح انجام میشود که خود را مساوی تام و تمام ساخت حاکم میداند. ابزار آن نیز بازی با قانون است.
۳- مرور برخی رسانههای منتسب به نهادها، بهخصوص روزنامههایشان نشان میدهد که چینش نامزدهای اصولگرا، اجماع اصلاحات بر مسعود پزشکیان و رقابتهای درونیشان آنها را نگران کرده است. درگذشت ناگهانی سیدابراهیم رئیسی، فرصت حل اختلافات را از آنها گرفت. رقابتها بر سر مجلس و درگیریهای چنار و پاجوش، با انتخابات زودهنگام چهاردهم تداخل پیدا کرد. اگر قرار بود برای دور دوم ریاست رئیس مرحوم دولت سیزدهم رایگیری شود، بحث متفاوت بود؛ به احتمال زیاد ۱۴۰۰ تکرار میشد. اما حالا صندلی ریاستجمهوری خالی است و به غیر از تککاندیدای اصلاحطلب، ۵ مدعی اصولگرا دارد که در حال حاضر با شرایط فعلی هر کدام به صورت غیرمساوی، بخشی از آرای اصولگرایی را به خود اختصاص دادهاند. همین شکست آرا میان نامزدهای متعدد مسئلهای است که ذهن آنها را به خود مشغول میکند.
به همین دلیل بود که مدیرمسئول کیهان در یادداشت خود نوشت: «این روزها بسیاری از نیروهای انقلابی و متعهد، پرسش مشترکی بر زبان دارند که دهان به دهان میچرخد و پاسخ میطلبد. پرسش این است که «به کدامیک از نامزدهای جبهه انقلاب رای بدهیم؟»
پاسخ نگارنده این است: «به نامزدی که بعد از ائتلاف آنها مشخص میشود» میپرسند: «اگر با یکدیگر ائتلاف نکردند چی؟»
پاسخ آن است که «در آن صورت فرق چندانی ندارد که به کدامشان رای بدهید». چراکه اگر ائتلاف نکنند، هریک از آنها بخشی از رای مردم را جذب میکنند و بدیهی است که در این صورت مجموعه آراء چند نفر به آسانی نمیتواند با مجموع آرایی که متفقاً به یک سبد ریخته میشود رقابت کند!»
افزایش مشارکت، بازی اصولگرایی را برهم میزند. شاید به همین دلیل باشد که خط افزایش مشارکت با شور و شوق قدیم دنبال نمیشود. مشخص نیست که ۵ سال بعد از آغاز روند خالصسازی، بازی با رای جمهور، در این وضعیت اقتصادی و نارضایتیهای انباشته، در کنار پایگاه رای اصلاحطلبان، آرای خاکستری فعال میشود یا نه. اگر فعال بشود، «شاید» مسیر تغییر کند. پساانتخابات و تلاش برای بازگرداندن ریلگذاری کشور به مسیر درست، هرچند سخت اما نباید فراموش شود.
۴- خط «چه میتوانید بکنید» به جای افزایش مشارکت، از سوی این رسانهها دنبال میشود. طرف مقابل میداند که اگر ببازد، در هر صورت تغییراتی رخ خواهد داد. چراکه تیم خالص فعلی کنار خواهد رفت و این وضعیت و سیاستهایی که برای مسببان آن مطلوب است، شاید دچار تغییر شود. بنابراین، مشارکت بالا میتواند یک برنامه چندساله را خراب کند.
۵- نکته جالب این وضعیت، آن است که در این انتخابات، آنهایی که چند روز یکبار یا شاید هر روز از سوی برخی رسانهها مورد حمله قرار میگیرند، در حال حاضر برای افزایش مشارکت تلاش بیشتری میکنند. نکته جالب دیگر، تلاش برای از بین بردن اندک امید به تغییر، به وجود آمده است. این تلاش در فضای رسمی و غیررسمی جریان دارد. اگر نیروهای سیاسی یا شبهسیاسی ضدایران این خط را دنبال میکنند، تعجبی نیست. در یک خط قرار گرفتن نیروهای مدعی انقلاب با نیروهای ضدانقلاب تعجبآور است.