سال تماشا
با مهرداد خدیر نشستهایم و فکر میکنیم تیتر سال را چه بزنیم. پارسال، تکلیف روشن بود. راحت تیتر زدم: «ای سال برنگردی...». سالی که به خون و خشونت و ستیز گذشته بود. مخالفان سیستم دل به برهم زدن همهچیز بسته بودند و تندروترین لایههای درون سیستم فرصتی پیدا کرده بودند برای حذف همه از همهجا و نشاندن خودیترینها بر همهجا؛ همان که امسال «خالصسازی» نام گرفت. امسال اما تکلیف به آن روشنی نبود. نه تعارض بهشدت پارسال بود و نه درعینحال، وعدهها و امیدها برای تغییر و چرخش رنگی از عملی شدن بر خود گرفت. گویی، سال تعلیق بود. یا سال انتقال. بین دورهای از ستیز با آیندهای که روشن نیست به سمت سلامت خواهد بود یا تعیینتکلیف. نهفقط در سیاست و انتخابات، کار به تماشا گذشت و تکلیف میان اعتراض و مشارکت، روشن نشد، در اقتصاد نیز، سال، سال تعلیق بود. اخبار و گزارشهای رسمی و حتی بینالمللی از افزایش رشد و کاسته شدن از نرخ تورم حکایت داشت، دلار و سکه کمی آرام گرفتند، مسکن به رکود رفت، تولید ظاهراً کمی جان گرفت، اما چنان که مقامات کشور از رهبری تا نمایندگان و دولتیان هم گفتند، اثر آن بر سفره مردم پیدا نبود. هر روز که گذشت، کوچکتر هم شد. آنهم درحالیکه نسبت به سالهای آخر دولت قبل زمانی که ترامپ فشار حداکثری بر اقتصاد ایران میآورد، راه فروش نفت و دریافت پول آن و صادرات و واردات، چنانکه آمارها نشان میدهد؛ گشودهتر است. اما سهم مردمان از این آمارها و گزارشهای بهبود، فقط تماشاست و نگاه پردغدغه به آینده و حتی همین چند روز بعد. به قول سهراب سپهری: «ما هیچ، ما نگاه». در عرصه جهانی هم، ظاهراً جهان فقط جهان تماشا بود. جنگ اوکراین و دستاندازی بیمحابای روسیه کم بود؛ غزه هم فرا رسید. جهان هر روز فجیعترین تصاویر را میدید، اما جز آه و نگاه کاری نمیتوانست کرد. نه مردمان عادی که دولتها هم گرهی نمیتوانستند گشود. چنان که هنوز هم با گذشت نزدیک به ششماه در کار یک قطعنامه آتشبس ماندهاند. جهان، جهان تماشاست. هرکس به سهم قدرتی که دارد، میتواند بتازاند و بسوزاند و به زیر اندازد. توازن قوا، عینیتر از همیشه در ایران و جهان، نشان داد که حرف اول را میزند. آنکه را قدرت بیش است، از همه پیش است. شعارها و مطالبهگریها و کمپینها و تلاشها هم تا جایی که به قدرت عینی و مؤثر تبدیل نشود، راهی به پیش نمیگشاید. سال نو در چنین شرایطی فرا میرسد. در روزهایی که چشمها تماشاگر و دهانها نجواگرند؛ اما گامی به پیش برداشته نمیشود. حقیقت هویداست؛ اما واقعیت است که خود را تحمیل میکند. کنشی در کار نیست؛ همه تماشاست. پس تیتری بهتر از این نیافتیم: «سال تماشا...».