| کد مطلب: ۱۳۴۲۹

تعارض خالص‌سازی و روزنه‌گشایی؟

روزهای پس از انتخابات، زمان داغ تحلیل و ارزیابی آرا و نتایج و آینده‌نگری درباره سناریوهای محتمل و روندهای پیش روست. انتخابات ۱۱ اسفند هم از این قاعده، مستثنا نیست. چنان‌که در همین چند روز، جریان‌ها و چهره‌های شاخص جریان‌های سیاسی پوزیسیون و اپوزیسیون و نیز تحلیلگران و کارشناسان  به میدان آمده‌اند و هرکس از منظر خود، سخن گفته‌اند. یکی که رویای احیای سلطنت دارد، از پسِ چند ماه سکون و سکوت، گویی فرصتی یافته تا آرای ریخته‌نشده به صندوق و حتی آرای باطله و مخدوش را به نام خود سند بزند و مثل روزهای داغ اعتراضات پارسال، فیل‌اش دوباره یاد هندوستان کند. مخالفان شرکت در انتخابات داخل کشور هم، بهانه و بستری یافته‌اند تا بر درستی تحلیل و پیش‌بینی خود مهر تایید بزنند و مشارکت‌جویان منتقد را (که به «روزنه‌گشایان» معروف شده‌اند)، به باد تمسخر و انتقاد بگیرند. متقابلاً، مشارکت‌جویان فرصتی پیدا کرده‌اند تا از کسب حدود ۴۰ کرسی برای منتقدان دولت بگویند و اکثریت مشارکت‌نکرده را مورد نقد قرار دهند که حتی در این انتخابات هم می‌شد مؤثر واقع شد، اما شما نیامدید و کرسی‌های تهران و شهرهای بزرگ را رایگان به رادیکال‌ترین طیف‌های جریان حاکم سپردید. جریان حاکم هم مست از این پیروزی، به ستایش ۲۵میلیون رای‌دهنده می‌پردازد و به‌ویژه آنانی را می‌ستاید که «رای ایدئولوژیک» داده‌اند و به قول خودشان، مصداق «جمهور ناب» هستند. درباره تحلیل‌ها و ادعاهای همه این طیف‌ها می‌توان سخن گفت و هریک را با استدلالی رد یا تایید کرد. اما آنچه سوژه این نوشته است، روایتی است که «کیهان» از انتخابات داده است و طبق معمول، به بهانه آن، موضع رسانه‌ها و روزنامه‌های اصلاح‌طلب (از جمله «هم‌میهن») را زیر سوال برده است. ادعای کیهان‌نشینان این است که روزنامه‌های منتقد جریان حاکم در ماه‌های گذشته، مدام از «خالص‌سازی» نوشتند و درباره حرکت خزنده‌ای گفتند که نه‌فقط ساخت قدرت که جامعه ایران را هدف گرفته است؛ اما همین روزنامه‌ها در ایام رقابت‌های انتخاباتی لیست نامزدهای میانه‌رو را منتشر کردند و حامیان خود را به رای دادن فراخواندند. به عبارت دیگر، کیهان میان دو ایده «خالص‌سازی» و «روزنه‌گشایی» تعارضی را تصویر می‌کند و با این استدلال، منطق آن طیف از جریان حاکم را که همچنان بر سود جستن از فرصت انتخابات و ضرورت مشارکت فعال سخن می‌گویند، زیر سوال می‌برد.

اما آیا در واقعیت، چنین تعارضی وجود دارد؟ مقدمتاً، باید یادآور شوم که در روزنامه «هم‌میهن» نه در سطح سیاستگذاران و مدیران و نه بدنه و نویسندگان، همسویی و همگرایی درباره انتخابات وجود نداشته است. این مسئله، موضوعی هم نیست که امروز و پس از پایان انتخابات ظهور و بروز یافته باشد؛ بلکه از همان زمان که کارهای مقدماتی انتشار روزنامه شروع شد، مشخص بود. چنان‌که در انتخابات ۱۴۰۰ هم که «هم‌میهن» منتشر نمی‌شد نیز، این تفاوت مواضع وجود داشت. به‌عنوان نمونه، مدیرمسئول و سردبیر «هم‌میهن» چه در ۱۴۰۰ و چه در ۱۴۰۲ از حامیان شرکت در انتخابات بودند و متقابلاً، دو مشاور ارشد روزنامه چه آن زمان و چه امروز، از مخالفان مشارکت بودند که تحلیل‌ها و مواضع همگی نیز در قالب یادداشت‌ها و مصاحبه‌ها موجود است. اتفاقاً، این یکی از ویژگی‌های مثبت «هم‌میهن» است که به‌رغم برخی اختلاف‌نظرهای سیاسی و راهبردی درون مدیران و نویسندگان اصلی خود، توانسته است به سهم خویش در فضای سیاسی و اجتماعی کشور مؤثر واقع شود و مواضع و تحلیل‌های آن، چه از سوی موافقان و چه مخالفان جدی گرفته شود و عموماً آن را بشنوند و واکنش نشان دهند.

عامل اصلی این مسئله هم، توافق و تفاهم بر روی اصول کلیدی و مبنایی است. چنان‌که در همین ایام انتخابات، به‌رغم اختلاف تحلیلی و راهبردی که بین مدیرمسئول روزنامه با مواضع آقای تاج‌زاده در قبال انتخابات وجود داشت؛ پس از برخورد ناصوابی که در زندان با ایشان شد، روزنامه موضع‌گیری کرد و آقای کرباسچی هم مطلبی در حمایت از آقای تاج‌زاده نوشت.

تفاوت و تضاد مبنایی «هم‌میهن» با «کیهان» همین‌هاست. «هم‌میهن» چنان که در نخستین شماره خود شعار داد، خود را روزنامه‌ای برای «همه هم‌میهنان» می‌داند و در این جهت، گام برمی‌دارد؛ حال آنکه رسانه‌های حاکم، نه‌فقط روزنامه و رسانه‌های خود که کشور را فقط برای بخش اندک و تندرویی از جامعه می‌دانند. پروژه «خالص‌سازی» هم، صورت‌بندی تئوریک همین روند است که اتفاقاً نخستین‌بار، توسط یکی از چهره‌های شاخص همسوی سابق خود آنان (علی لاریجانی) طرح شد و مورد اقبال محافل و تحلیلگران سیاسی قرار گرفت.

از همین منظر است که ایده «روزنه‌گشایی» هم در بیانیه اخیر ۱۱۰ کنشگر سیاسی و فرهنگی مجال طرح پیدا کرد که مدیرمسئول و سردبیر «هم‌میهن» هم از جمله امضاکنندگان آن بودند (و البته، آقای عبدی، مشاور ارشد روزنامه، هم از جمله منتقدان جدی آن).

اما اگر از منظری کلان‌تر به مسئله بنگریم؛ درخواهیم‌یافت که ایده «روزنه‌گشایی» و حتی معرفی کاندیدا در انتخابات اخیر، نه‌فقط با بحث «خالص‌سازی» در تعارض نیست؛ بلکه در چارچوب و تداوم آن می‌گنجد. در واقع، منطق پیشینی «روزنه‌گشایی» (چنان که پیش از این در گفتار «دوم‌خرداد هم روزنه‌گشایی بود» تشریح کرده‌ام)، جز آن نیست که نه‌فقط ساخت سیاسی که ساخت اجتماعی را دچار نوعی انسداد می‌بیند که خروجی آن، تعطیل و تعلیق سیاست‌ورزی، گفت‌وگو و کنشگری است. ایده «روزنه‌گشایی» گرچه در این «انسدادباوری» با نیروها و جریان‌های سیاسی مخالف شرکت در انتخابات، اشتراک‌نظر دارد؛ اما درعین‌حال بر راهبردی پای می‌فشارد که در پی شکستن این انسداد است؛ هرچند به اندازه روزنه‌ای. بنابراین، «روزنه‌گشایی» در برابر هر دو جریان «انسدادباوری» (که به بسته ماندن راه مشارکت اصلاح‌طلبانه و انتخاباتی در امر سیاسی گرایش دارد) و «خالص‌سازی» (که به هرچه بسته‌تر کردن منافذ مشارکت جامعه و اپوزیسیون در امر سیاست و حتی زندگی معمولی باور دارد)؛ قرار می‌گیرد. «روزنه‌گشایی» سر آن دارد که در همین شرایط دشوار، راهی گشاید و به‌قدر وسع خود، جامعه و قدرت را از جدایی، تعارض و ستیز بازدارد؛ چراکه از پیامدهای این مواجهه رادیکال برای موجودیت، امنیت و حتی تمدن ایران و آینده «همه ایرانیان» و «همه هم‌میهنان» هراس دارد. از این‌منظر، خروجی انتخابات اخیر برای امضاءکنندگان بیانیه «روزنه‌گشایی» نه فراکسیونی ۴۰نفره در مجلس (که البته آن‌هم به‌جای خود، مفید و ارزشمند است)؛ بلکه تایید و تبیین این ایده است که بدون مشارکت فعال و بازگشت به سیاست، مسائل جامعه ایران نه‌فقط حل نمی‌شود، بلکه نیروها و جریان‌هایی رادیکال‌تر و ستیزه‌جوتر را میدان‌دار امر سیاست می‌کند که می‌توانند با تکیه بر پایگاه رای ۴درصدی و ۵درصدی بر سرنوشت ۱۰۰درصد مردمان حاکم شوند و بر منابع و منافع آنان دست اندازند. با چنین نگاه و اندیشه‌ای است که انتخابات اخیر، نه به‌معنای ابطال ایده «روزنه‌گشایی»، که فرصت و بستری است برای تعمیق و تثبیت آن. و در چنین روندی، مواجهه با جریان حامی و حامل «خالص‌سازی»، هدف و راهبرد اصلی «روزنه‌گشایی» است...

 

دیدگاه

ویژه تیتر یک
آخرین اخبار