آیا توافق آبراهام احیا میشود؟
در طول یک سال گذشته، جنگ اسرائیل علیه حماس در نوار غزه اساساً روابط منطقهای دولت یهود را بر هم زد و پرده روابط تلآویو را که قبلاً ذیل توافق آبراهام بالا کشیده شده بود، حداقل به طور موقت پایین آورد. با این حال، به نظر میرسد که این روند در حال تغییر است.
در طول یک سال گذشته، جنگ اسرائیل علیه حماس در نوار غزه اساساً روابط منطقهای دولت یهود را بر هم زد و پرده روابط تلآویو را که قبلاً ذیل توافق آبراهام بالا کشیده شده بود، حداقل به طور موقت پایین آورد. با این حال، به نظر میرسد که این روند در حال تغییر است.
در نوامبر گذشته، پادشاهی مراکش اولین کشور توافق آبراهام بود که رسماً روابط دیپلماتیک خود را با اسرائیل تأیید کرد. بخش عمدهای از این حرکت تازه به نتایج جنگ در غزه برمیگردد. کارزار 7 اکتبر که توسط حماس در سال 2023 انجام شد، ضربه بدنی به جایگاه منطقهای اسرائیل وارد کرد و تصور قبلی از تلآویو مبنی بر آسیبناپذیری نظامی را خدشهدار کرد و اسرائیل را به یک درگیری شهری طولانی و پرهزینه کشاند.
پس از آن، روند توافق آبراهام کم و بیش متوقف شد، زیرا مردم عرب برای آرمان فلسطین گردهم آمدند؛ درحالیکه رهبران آنها به دنبال نوعی تعادل بین تعامل آرام با اسرائیل و محکومیت رسمی آن بودند اما در ماههای اخیر خیلی چیزها تغییر کرده است. گسترش جنگ اسرائیل در جبهه شمالی علیه حزبالله در جنوب لبنان، نتایج سریع و چشمگیری به همراه داشته است.
آسیبهایی که اسرائیل توانست به حزبالله و توان موشکیاش وارد کند بهطور موقت تواناییهای این گروه را به شدت تضعیف کرد و در سوریه، فروپاشی سریع حکومت بشار اسد در دسامبر 2024، یکی از شرکای منطقهای کلیدی ایران را حذف کرد. این خبر خوبی برای اسرائیل است که اکنون مشغول از بین بردن «حلقه آتش» است که ایران در سالهای اخیر موفق به ساختن آن در اطراف اسرائیل شده است اما این یک تحول کاملاً مثبت برای کشورهای سنی حاشیه خلیجفارس است که مدتها نگران توانایی ایران در منطقه بودهاند و در غیاب یک سیاست مستحکم ایالات متحده در خاورمیانه، به تدریج به دنبال نوعی سازش با ایران هستند.
چشمانداز روشن برای عادیسازی منطقه نیز تابعی از سیاست آمریکا است. در سال 2020، دولت ترامپ با آشکار کردن تماسهای اقتصادی و سیاسی طولانیمدت (هرچند آرام) بین اسرائیل و جهان عرب، به توافق کمک کرد. اکنون، ترامپ بازگشته و مطمئناً این موضوع را بار دیگر در دستور کار استراتژیک آمریکا قرار خواهد داد. از نظر عملی، بزرگترین دستاورد بدون شک نوعی پیمان عادیسازی بین اسرائیل و عربستان سعودی خواهد بود. طبق گزارشها، قبل از 7 اکتبر، ریاض و تلآویو تنها چند هفته با چنین پیشرفت دیپلماتیکی فاصله داشتند.
امروز، به دلیل جنگ جاری در غزه و حمایت شدید پادشاهی از تشکیل کشور فلسطین، این هدف بسیار دورتر به نظر میرسد. با این حال، شتاب مجدد در مسیر عادیسازی اسرائیل-سعودی دور از ذهن نیست، زیرا در نهایت، موقعیت ریاض بستگی به امنیت بیشتر منطقهای و رفاه اقتصادی دارد و ایالات متحده در موقعیتی است که میتواند در مورد اول کمک کند. در حالی که اسرائیل مطمئناً میتواند در مورد دومی کمک کند اما عربستان سعودی تنها شریک بالقوه آینده اسرائیل نیست. قبل از 7 اکتبر، تلآویو بیسروصدا در حال پیشبرد تماسهای خود با تعدادی از کشورهای دیگر، از جمله اندونزی و حتی پاکستان بود.
این خطوط ارتباطی که در حال حاضر به دلیل درگیری اسرائیل و حماس مسدود شدهاند، ممکن است با پایان یافتن جنگ در غزه احیا شوند. در همین حال، با توجه به ماهیت بدهبستانی سیاست در خاورمیانه، میتوان روی سایر کشورهای منطقه به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل به عنوان راهی برای تعامل عمیقتر با دولت جدید آمریکا حساب کرد. نامزدهای احتمالی عبارتند از عمان، تونس و حتی قطر، که مقامات آن بیسروصدا اعلام کردهاند که در صورت تحقق عادیسازی عربستان و اسرائیل، دوحه نیز همواره از این روش پیروی خواهد کرد.
البته موفقیت توافق آبراهام هنوز به مقدار زیادی بستگی به این دارد که خود اسرائیل چه میکند. تحولات سیاسی داخلی در اسرائیل - از مشکلات حقوقی نخستوزیر گرفته تا مواضع حداکثری افراطیترین اعضای ائتلاف حاکم - پتانسیل این را دارد که این حرکت رو به جلو را متوقف کرده و یا حداقل آن را پیچیده کند. همچنین امتناع قاطعانه نتانیاهو از در نظر گرفتن طرحی بلندمدت برای فلسطینیان نیز مضر است؛ چیزی که هم برای شرکای فعلی و هم برای شرکای احتمالی یک عامل تحریککننده است.
با این حال، شواهد نشان میدهد که به آرامی اما مطمئناً، کشورهای مسلمان شروع به یادآوری میکنند که چرا عادیسازی با اسرائیل شرط خوبی است. به احتمال زیاد، اراده بیشتر و بیشتر است.