دولت تکنوکرات فلسطینی و سرانجام جنگ غزه
محمد اشتیه، نخستوزیر دولت خودگردان فلسطین استعفای خود را تقدیم محمود عباس، رئیس این دولت کرده است تا راه برای تشکیل کابینهای جدید و تکنوکرات هموار شود. محمود عباس از طرف آمریکا تحت فشار است تا اصلاحاتی در ساختار امنیتی، آموزشی و دیوانسالاری دولت خودگردان به عمل آورد تا زمینه برای گسترش مدیریت آن بر نوارغزه فراهم شود. انتظار میرود رئیس دولت خودگردان، محمد مصطفی، رئیس صندوق سرمایهگذاری فلسطین را مأمور تشکیل کابینۀ جدید کند. قاعدتاً تا آن هنگام محمد اشتیه در مقام نخستوزیری ایفای نقش خواهد کرد. گسترش دامنۀ مدیریت دولت خودگردان بر نوارغزه، مورد تأکید خاص آمریکا و همینطور کشورهای اروپایی و عرب است، اما دو مانع بزرگ در برابر آن وجود دارد. در حقیقت، موضوع گسترش سیطرۀ دولت خودگردان به نظم پساجنگ در نوارغزه و یا به تعبیر غربیها به ترتیبات «روز بعد» یا آنچه دوران «پساحماس» مینامند، ربط پیدا میکند. اما اینکه در صورت پایان جنگ غزه، این ناحیۀ کوچک به چه نحوی و توسط چه نهادی باید اداره شود، بین سه طرفِ مؤثر در بحران اختلاف چشمگیری وجود دارد. در طرفِ حماس، این گروه همچنان بخشی از پایگاهها و نیروهای نظامی خود را در اردوگاه رفح در جنوبیترین بخش نوار حفظ کرده و اکنون نیز درگیر مذاکرات غیرمستقیم برای اعلام آتشبس و مبادلۀ اسیران با اسرائیل است. از این رو، حماس همچنان اصرار دارد که یک طرفِ ماجرای فلسطین در آینده است و هیچ قدرتی نمیتواند به حذف کامل آن بیاندیشد. در طرفِ اسرائیلی اما بین عموم احزاب سیاسی بر سر لزوم نابودی ساختارهای نظامی و دیوانسالاری حماس در نوار غزه و حذف این گروه از معادلات سیاسی آینده نوعی اجماع وجود دارد، با این حال در مورد مسیر دستیابی به این هدف و نیروی جایگزین آن برای ادارۀ نوارغزه در بین جناحهای مختلف اسرائیلی اتفاقنظر وجود ندارد.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل که تاکنون از هرگونه بحث دربارۀ «روزبعد» اجتناب میکرد، اخیراً طرحی را به کابینۀ امنیتی خود تسلیم کرده است که طبق آن، ادارۀ مدنی نوارغزه به نیروهای محلی غیرمرتبط با «تروریسم» یا «کشورهای حامی تروریسم» و بازسازی آن به کشورهای ثروتمند عرب واگذار خواهد شد اما در میانمدت ارتش اسرائیل کنترل تمام امور امنیتی باریکه را بر عهده خواهد داشت.
دولت آمریکا با طرح نتانیاهو به سردی برخورد کرده است، اما زبان ابهامآمیزِ متعمدانۀ طرح، جای این تفسیر را بازگذاشته است که نتانیاهو علاوه بر تمایل خود برای واگذاری امور مدنی نوارغزه به رهبران محلی و سران قبایل ناحیه، با شراکت مشروط دولت خودگردان در مدیریت مدنی نوارغزه مخالفت نکرده است.
طرف سوم ماجرا یعنی آمریکا و متحدان اروپایی و عربش، خواهان بسط سلطۀ سیاسی دولت محمودعباس بر نوارغزه با چشمانداز تشکیل دولتی مستقل غیرنظامی برای فلسطینیها در مناطق اشغالی قبل از جنگ سال 1967 هستند، اما در عین حال بر ضرورت بازسازی و تقویت دولت خودگردان تأکید دارند.
بدین ترتیب، بین سه طرف اصلی منازعه درهای پرناشدنی وجود دارد.
در این میان، نتانیاهو با اصرار به حملۀ ارتش اسرائیل به اردوگاه رفح که بیش از یک میلیون آوارۀ فلسطینی در آنجا پناه گرفتهاند، درصدد نابودی آخرین پایگاه حماس در نوارغزه است تا اصولاً یک طرف معادله را از صحنه حذف کند.
جامعۀ جهانی اما بهطور یکصدا با حملۀ ارتش اسرائیل به اردوگاه رفح مخالف است و در این میان بهخصوص دولت جو بایدن با هر حملهای به اردوگاه بدون طرح و برنامهای برای حفاظت از جان غیرنظامیان مخالفت میورزد.
در حقیقت، مخالفت آمریکا و متحدانش با حملۀ ارتش اسرائیل به اردوگاه رفح، به قصد حفظ بخشی از موجودیت حماس در باریکۀ غزه نیست، بلکه آنان نگران آن هستند که چنین حملهای باعث تحکیم و تقویت موقعیت سیاسی نتانیاهو و احزاب افراطی متحد او در داخل اسرائیل شود و بدینوسیله راه برای مقاومت آنها در برابر فشارهای بیرونیِ معطوف به ضرورت تشکیل دولت مستقل فلسطینی هموارتر شود.
بر همین اساس، دولت بایدن مسیر حملۀ ارتش اسرائیل به اردوگاه رفح را سد کرده است تا بلکه راهحلی دیپلماتیک برای پایان تراژدی نوارغزه پیدا شود.
نخستین گام چنین راهحلی، آتشبس موقت بین اسرائیل و حماس بهمنظور تبادل تعدادی از اسیران دو طرف است. گام دوم به تشکیل دولتی تکنوکرات به رهبری چهرۀ تازهای در کرانۀ باختری مربوط میشود. گام سوم، به نرمش اسرائیل در برابر بسط سلطۀ مدنی این دولت بر نوارغزه بستگی دارد. گامهای بعدی، چشمانداز تشکیل کشور مستقل فلسطینی و عادیسازی روابط کشورهای عرب با اسرائیل خواهد بود.
درحالیکه مذاکره برای برداشتن گام اول در جریان و سرنوشت آن در ابهام است، محمد اشتیه با استعفای خود، گامی در جهت تحقق مرحلۀ دوم برداشته است.
در این بین به نظر میرسد روسها نیز به سهم خود در جهت تحقق این سناریو نقش بازی میکنند. کرملین با میزبانی از رهبران سیاسی حماس و دولت خودگردان ظاهراً میکوشد تا آنها را با یکدیگر متحد کند. دولت خودگردان ظاهراً حضور بخشی از موجودیت سیاسی حماس برای ادارۀ نوارغزه را ضروری میداند، اما به شرط انحلال بخش نظامی این سازمان و پذیرش راهحل دوکشوری به روشی مسالمتآمیز.
برخی از رهبران سیاسی حماس بهخصوص اسماعیل هنیه از راهحل دوکشوری حمایت کردهاند. به نظر میرسد روسها به تشویق و متقاعد کردن رهبران حماس برای حمایت آشکارتر از این روند برخاستهاند و به موازات آن، مصر و قطر نیز سران این سازمان را تحت فشار گذاشتهاند تا مرحلۀ تازهای در مسیر سیاسی خود بگشایند.
آنچه اما همچنان مانع اصلی هرگونه ابتکار سیاسی برای حل بحران غزه و مسئلۀ فلسطین به شمار میرود، رؤیای دیوانهواری است که راستهای افراطی حاکم بر اسرائیل در مورد غصب دائمی سرزمینهای اشغالی فلسطین در سر میپرورانند.