جنگ هوایی اوکراین
به نظر میرسد که جنگ زمینی در اوکراین متوقف شدهاست. البته تحرکات نظامی در سطح تاکتیکی ادامه دارد، اما این تحرکات نتیجه قطعی بهدست نمیدهد. بنبست در عرصه زمینی، جنگ هوایی را بیش از پیش مهم کردهاست.
آنچه در این خبر میخوانید، دیدگاههای رسانههای خارجی است که صرفا جهت اطلاعرسانی منتشر میشود و این دیدگاهها موضع روزنامه «هممیهن» نیست.
به نظر میرسد که جنگ زمینی در اوکراین متوقف شدهاست. البته تحرکات نظامی در سطح تاکتیکی ادامه دارد، اما این تحرکات نتیجه قطعی بهدست نمیدهد. بنبست در عرصه زمینی، جنگ هوایی را بیش از پیش مهم کردهاست.
از برخی جهات، این یک تحول منطقی است. جنگ بهعنوان یک جنگ زمینی آغاز شد و روسیه درگیر شد اما نتوانست نیروهای اوکراینی را در هم بشکند. کییف با عملیات زمینی که برای برهم زدن تحرکات روسیه طراحی شده بود، پاسخ داد و اساساً اقدام روسیه را از تعادل خارج کرد. در ذهن بسیاری تردیدی اندک به وجود آمد که روسیه نیروی انسانی و توانایی تصرف شهرهای کلیدی را نداشته باشد و به مرور زمان در جنگ پیروز نشود.
اما در جنگ، تردید هرچند اندک هم باشد، مهم است. برای بیش از یک سال، نیروهای اوکراینی در برابر پیشروی روسیه مقاومت کردند. با وجود همه اینها - بدون ذکر بحران سیاسی و کودتای واگنر در مسکو، تلفات فزاینده و کاهش اشتیاق در روسیه برای ادامه جنگ - همچنان فرض بر این بود که روسیه در نهایت برنده مناقشه خواهد بود. بسیاری از جنگها به خونریزی شدید رسیدند. اغلب اوقات، کشوری که پیروز میشد، کشوری بود که حاضر بود خون بیشتری بدهد.
در جنگ جهانی دوم، جنگ زمینی واقعاً خونین بود، اما در ادامه با مفهوم نسبتاً جدید نیروی هوایی مکانیزه مواجه شد. نیروی هوایی سه هدف استراتژیک داشت: افزودن قدرت آتش به عملیات تهاجمی، حمله مستقیم به تأسیسات نظامی حیاتی بدون استفاده از نیروی زمینی و تضعیف روحیه غیرنظامیان به واسطه از دست رفتن جان و مال و زیرساختها.
به جز یک بار که در هیروشیما و ناکازاکی نیروی هوایی تعیینکننده عمل کرد، باید گفت که نیروی هوایی هرچند که میتواند مخرب و ویرانگر باشد، اما هرگز تعیینکننده نتیجه جنگ نخواهد بود. با این حال، ما انتظار داریم که جنگ هوایی در اوکراین تشدید شود. سلاحهای انتخابی دیگر بمبافکنهای سرنشیندار نیستند بلکه هواپیماهای بدون سرنشین هستند. پهپادها نمیتوانند به اندازه یک B-52 برد داشته باشند یا قدرت شلیک زیادی داشته باشند، و میتوان آنها را خیلی راحتتر سرنگون کرد، اما آنها یک مزیت مهم دارند: اگر سرنگون شوند، هیچکس نمیمیرد بنابراین هزینههای انسانی هر ماموریت هواپیمای بدون سرنشین بسیار قابل تحملتر است.
البته استفاده از پهپادها جدید نیست. آنها بهطور گسترده در درگیریها در خاورمیانه و شمال آفریقا استفاده شدهاند و اگرچه آنها حتی کمتر از یک B-52 قادر به تغییر فرازونشیب نبرد هستند، اما برای حملات دقیق، بهویژه در مناطق بسیار متراکم، ابزارهای ارزشمندی محسوب میشوند. این پهپادها علیه غیرنظامیان نیز مورد استفاده قرار گرفتهاند، البته نه در سطحی که در جنگ جهانی دوم از بمبافکنها علیه غیرنظامیان استفاده شد، و ما انتظار داریم که در اوکراین نیز همینطور باشد، زیرا هزینه ساخت پهپادها کاهش مییابد و قدرت انفجاری آنها افزایش مییابد. منطق مرگبار جنگ هواپیماهای بدون سرنشین چنین است. همانند جنگ جهانی دوم، نیروی هوایی در اوکراین نمیتواند کلید پیروزی باشد و اینگونه نیز نخواهد بود. اما زمانی که برنامهریزی برای نسل بعدی پهپادها انجام شود، تاثیر حملات هوایی باید دوباره مورد بررسی قرار گیرد. البته محدودیتهای آنها نیز همینطور است.