نقد دکترین جو بایدن در خاورمیانه و تعارضاتی که با سیاست اسرائیل به همراه دارد
رهبری بدون هژمونی
مهمترین وظیفه بایدن پس از روی کار آمدن، بازگرداندن اعتماد به ورای مرزها بود. او با شعار «آمریکا بازگشته» کمپین انتخاباتی کرد و وعده داد بار دیگر کشور «سر میز خواهد نشست». با این حال، زمانی که در کاخ سفید بود، به نظر میرسید درک میکرد که نه قدرت ایالات متحده و نه آنطور که وی اغلب میگفت «قدرت بیهمتای ما» آن چیزی نبودند که بودند. دولت در عوض بر متقاعد کردن دیگران تمرکز کرد که دیگر نگران سیاستهای «اول آمریکا»ی ترامپ، تحقیر آشکار ناتو و همکاری چندجانبه در مورد مسائلی از تغییرات آبوهوایی گرفته تا همهگیری کووید-۱۹نباشند. آسان نبود. حتی دولتهایی که به گرمی برخورد میکردند دریافتند که ترامپ (یا رئیسجمهوری با دیدگاههای مشابه) میتواند به محض انتخابات بعدی بازگردد.
اگرچه قضاوت درباره اهمیت تاریخی ریاستجمهوری یک دورهای جو بایدن خیلی زود است، اما واضح است که طی چهار سال گذشته شاهد دستاوردهای قابل توجهی در سیاست خارجی بوده است. بایدن اشتباهات راهبردی قابل توجهی نیز مرتکب شده است؛ عمدتاً زمانی که تصمیم گرفت از سیاستهای سلف خود، دونالد ترامپ پیروی کند. اما وی یک وظیفه مهم را انجام داده است: دگرگونی اساسی سیاست خارجی آمریکا از اتکای زیانبخش به مداخله نظامی به پیگیری فعال دیپلماسی با پشتوانه قدرت.
وی اعتماد دوستان و متحدان خود را به دست آورده و شروع به نهادینه کردن حضور عمیق آمریکا در آسیا کرده، نقش ایالات متحده را در سازمانها و توافقهای چندجانبه اساسی احیا کرده است و به طولانیترین «جنگهای همیشگی» این کشور پایان داد؛ گامی که هیچیک از سه سلفش شهامت برداشتن آن را نداشتند. همه اینها در مواجهه با تهدیدهای جدید چین و روسیه اتفاق افتاد؛ دو قدرت بزرگ که بهتازگی با هدف پایان دادن به برتری آمریکا متحد شدهاند.
پاسخ بایدن به فوریترین وضعیت اضطراری دورهاش - تهاجم وحشیانه روسیه به اوکراین در سال 2022 - هم ماهرانه و هم نوآورانه بود و نشاندهنده درک عناصر سنتی حکومتداری و تمایل به برداشتن چند گام غیرمتعارف بود. وقتی صحبت از چین میشود، که در بلندمدت پیچیدهترین چالش را برای سیاست خارجی ایالات متحده ایجاد میکند، تصویر متفاوتتر است. رویکرد بایدن به پکن گهگاه نشاندهنده درجه ناامیدکنندهای از ادامه رویکرد ترامپ بوده و باعث ایجاد عدم اطمینان در مورد تایوان، حساسترین موضوع در روابط ایالات متحده و چین شده است.
اما برخلاف رئیسجمهور سابق، بایدن سیاست چینیاش را در ماتریس قوی از اتحادهای جدید در سراسر آسیا احیا کرد. او مسلماً بدون استفاده از این اصطلاح، چیزی را که مدتها «محور» مورد نظر ایالات متحده بود، کنار زده است. در خاورمیانه، سوابق ناامیدکننده است. جسارتی که بایدن در خروج از افغانستان از خود نشان داد در واکنشاش به جنگ غزه دیده نشد؛ جایی که درک منسوخشدهاش از اسرائیل مانع از اعمال فشار بیشتر بر آن برای اتخاذ رویکردی عاقلانه و کمتر مخرب شده است. یک کشور عمیقاً چنددسته، چهار سال زمان بسیار کمی برای ارزیابی دکترین سیاست خارجی است.
بسیاری از دستاوردهای بایدن میتواند به سرعت توسط نفر بعدی مخدوش شود. با این حال، میراث او تا به امروز، بهخوبی خطوارههای رویکردی جدید را با دنیای امروز نشان میدهد. مهمترین آنها عزم اجتناب از جنگ برای بازسازی کشورهای دیگر و احیای دیپلماسی بهعنوان ابزار اصلی سیاست خارجی است. این احیای دیپلماتیک بدون نقصان نبوده است: استراتژی اقتصادی جهانی منسجمی را تقویت نکرده و فاقد تعهد قوی به عدم اشاعه و کنترل تسلیحات است. اما کشوری را به جهانیان معرفی کرد که بدون ابهام از غرور «لحظه تکقطبی» پس از جنگ سرد، عبور و ثابت کرد که ایالات متحده میتواند عمیقاً در جهان بدون اقدام نظامی یا لکهدار کردن هژمونی مداخله نماید.
جهان بایدن
مهمترین وظیفه بایدن پس از روی کار آمدن، بازگرداندن اعتماد به ورای مرزها بود. او با شعار «آمریکا بازگشته» کمپین انتخاباتی کرد و وعده داد بار دیگر کشور «سر میز خواهد نشست». با این حال، زمانی که در کاخ سفید بود، به نظر میرسید درک میکرد که نه قدرت ایالات متحده و نه آنطور که وی اغلب میگفت «قدرت بیهمتای ما» آن چیزی نبودند که بودند. دولت در عوض بر متقاعد کردن دیگران تمرکز کرد که دیگر نگران سیاستهای «اول آمریکا»ی ترامپ، تحقیر آشکار ناتو و همکاری چندجانبه در مورد مسائلی از تغییرات آبوهوایی گرفته تا همهگیری کووید-۱۹نباشند، آسان نبود. حتی دولتهایی که به گرمی برخورد میکردند دریافتند که ترامپ (یا رئیسجمهوری با دیدگاههای مشابه) میتواند به محض انتخابات بعدی بازگردد.
برای برجسته کردن این تغییر، وی، در اولین روز ریاستجمهوری، ایالات متحده را به سازمان بهداشت جهانی و توافق پاریس در مورد تغییرات آب و هوایی که ترامپ از هر دوی آنها خارج شده بود، بازگرداند. به سرعت اقدام به تایید تعهد واشنگتن به توافقنامهها و نهادهای اقتصادی و امنیتی متعدد، مخصوصاً ناتو کرد. در بیش از سه سال آینده، تعداد اعضای ناتو که به شاخص هدف یعنی صرف حداقل دو درصد از تولید ناخالص داخلی برای دفاع دست یافتند، از 9 نفر به 23 نفر رسید و بهزودی افزایش تعداد اعضا انجام خواهد شد. دو کشور قدرتمند از نظر نظامی، سوئد و فنلاند، برای پیوستن به این ائتلاف، چندین دهه بیطرفی را کنار گذاشتند.
امروز، آمادگی در سراسر ائتلاف بهطور قابل توجهی بالاتر است، همانطور که استقرار در نزدیکی مرزهای روسیه وجود دارد. دولت بایدن انرژی دیپلماتیک بیشتری را برای ایجاد آنچه «شبکهای» از ارتباطات عمیقتر و جدید در سراسر آسیا میخواند که منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی را در برمیگیرد، با انگیزه مقابله با چین به کار برد. تصویر شبکه متقاطع روابط بهطور معناداری از استعاره آشنای «مرکز و پره» متمایز است، که ایالات متحده را در مرکز همه چیز با کشورهای دیگر که در اطراف آن قرار گرفتهاند، نشان میدهد. تغییر صرفاً نه یک امر انتزاعی بلکه در عمل بود.
گفتوگوی چهارجانبه امنیتی (معروف به کواد) که استرالیا، هند، ژاپن و ایالات متحده را به هم پیوند میدهد، از مجمعی برای وزرای خارجه به مجمعی برای سران کشورها ارتقا یافت. تیم بایدن برای احداث یک ناوگان زیردریایی هستهای استرالیایی که بتواند مخفیانه و در برد بسیار طولانی عمل کند و بازدارندگی را در برابر چین تا اقیانوس آرام تقویت کند، AUKUS را ایجاد کرد، یک ترتیب امنیتی جدید که استرالیا، بریتانیا و ایالات متحده را همسو میکند. اجلاسهای سهجانبه، ایالات متحده را با ژاپن و فیلیپین و با ژاپن و کرهجنوبی و با امنیت بهعنوان هدف اصلی مرتبط کرد. برای اولین بار نشست سران اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا در واشنگتن برگزار شد.
توافقهای دوجانبه جدید امکان دسترسی نظامی ایالات متحده به استرالیا، ژاپن، پاپوآ گینهنو و فیلیپین را فراهم کرد و بایدن روابط ایالات متحده با هند، اندونزی و ویتنام را تعمیق بخشید. حتی این فهرست جزئی نشاندهنده سطح فوقالعادهای از تلاش و دستاورد در کمتر از چهار سال است؛ با روابط جدید و احیاشده؛ حتیالامکان در توافقهای رسمی تا از تغییر جهت در واشنگتن جان سالم به در برند. برای بیش از دو دهه، رهبران واشنگتن به مرکزیت آسیا در قرن بیستویکم و ضرورت تغییر متناسب در سیاست خارجی ایالات متحده پرداختهاند. اما دولت جورج دبلیو بوش با «جنگ جهانی علیه تروریسم» از آن منحرف شد. دولت اوباما نیز به اهمیت حضور استراتژیک قویتر در آسیا پی برد اما نتوانست آن را محقق کند. بیاعتنایی دولت ترامپ هم نسبت به اتحادها باعث تضعیف روابط در سراسر منطقه شد. (ولی) در دولت بایدن چرخش محوری اتفاق افتاد.
آرمان از دست رفته(هدف تحققنیافتنی)
برای تعیین مسیر جدیدی برای ایالات متحده، بایدن دید که بایستی به طولانیترین «جنگ دائمی» دوران پس از 11 سپتامبر پایان داد. تا زمانی که به قدرت رسید، ایالات متحده 20 سال را صرف جنگیدن در افغانستان کرده بود که هزینهاش بیش از 2 تریلیون دلار بود؛ معادل 300 میلیون دلار در روز. استراتژی ایالات متحده از مبارزه با تروریسم به عملیات ضدشورش تغییر کرده و دوباره به عقب بازگشته بود. از اتخاذ رویکردی کمحاشیه که متکی بر نیروهای ویژه و نیروی هوایی است تا استقرار 100000 نیرو در کشور؛ از تشویق دولت در کابل گرفته تا اینکه فساد دولت افغانستان مانع اصلی پیشرفت است.
واشنگتن طیف گستردهای از تاکتیکها را آزمون کرده بود: ایجاد یک نیروی پلیس ملی، تلاش برای ایجاد ارتش، بهبود سواد و آموزش برای زنان و دختران؛ در نهایت بیشتر عبث بود. در زمان تحلیف بایدن، اطلاعات ایالات متحده به صراحت نشان داد که کنترل طالبان بر مناطق افغانستان بهرغم این سرمایهگذاری عظیم برای سالها در حال افزایش بوده است؛ واقعیتی که عموماً توسط مردم آمریکا ناشناخته یا نادیده گرفته شده است.
بایدن در سخنرانی خود در اوت 2021 پرسید که «منافع ملی حیاتی» در افغانستان چیست و پاسخ صحیح را ارائه کرد. ما فقط یک مسئله داریم: اطمینان حاصل کنیم که افغانستان هرگز نمیتواند دوباره برای حمله به سرزمینمان مورد استفاده قرار گیرد. بایدن خاطرنشان کرد که ایالات متحده با شکست القاعده و کشتن اسامه بنلادن در سال 2011 به این هدف دست یافته است.
اما پس از آن، او گفت: «ما یک دهه دیگر ماندیم.» پس از فروپاشی غیرمنتظره و تکاندهنده ارتش و دولت ملی افغانستان، تسلط طالبان، هرج و مرج در کابل درحالیکه هزاران افغان تلاش کردند تا فرار کنند و کشته شدن 13 نظامی آمریکایی و بیش از 160 غیرنظامی افغان در یک بمبگذاری انتحاری در نزدیکی فرودگاه، کارشناسان سیاست خارجی به شدت از این تصمیم (عقبنشینی آمریکا)، انتقاد کردند.
ریچارد هاس، رئیس وقت شورای روابط خارجی، همزمان با افزایش هرج و مرج در توئیتر نوشت: «آنچه که وضعیت افغانستان را بسیار ناامیدهکننده میکند این است که (ایالاتمتحده و) متحدانش با هزینه ادامهدار کم به تعادل رسیده بودند. این صلح یا پیروزی نظامی نبود، اما بینهایت بر فاجعه راهبردی [و] انسانی که در حال آشکار شدن است ارجحیت داشت.»
اما هزینه پایین ظاهری، توهمی بود که به دلیل عدم مرگ و میر آمریکاییها در ماههای قبل در این کشور ایجاد شد: طالبان تصمیم گرفته بود حملات به نیروهای ایالات متحده را متوقف کند، زیرا در انتظار خروجشان براساس توافقنامهای بود که توسط دولت ترامپ مذاکره شد. اگر ایالات متحده خارج نمیشد، تلفات آمریکا از سر گرفته میشد و بهای ماندن بار دیگر مشخص میشد.
استفاده نکردن از اهرم فشار
حقیقت آشکار این بود که ایالات متحده مدتها قبل از اوت 2021 جنگ را باخته بود. اما فراموش کردن شکستها آسانتر از بهخاطر سپردن آنهاست. بهواسطه تحریکات فراوان ترامپ، بسیاری از آمریکاییها روزهای آشوب پایانی را به یاد میآورند و سالهای شکستی که پیش از آن اتفاق افتاده بود را فراموش میکنند؛ 13 آمریکایی که در پایان جان باختند نه 2461 کشته و 20744 مجروح سالهای قبل از آن. هیچ خسران استراتژیکی از تصمیم بایدن ناشی نشد؛ کاملاً برعکس. رئیسجمهور در سخنرانی خود به درستی خاطرنشان کرد: «چین یا روسیه هیچ چیزی به جز اینکه ایالات متحده یک دهه دیگر در افغانستان گرفتار شود را ترجیح نمیدهند.»
واشنگتن نتوانست پیشبینی کند که دولت کابل با چه سرعتی سقوط میکند. اما اهمیت این شکست به موازات موفقیت بایدن در درک مزایای استراتژیک ماندگار عقبنشینی، کمرنگ میشود. وی گفت: «تصمیم(خروج ازافغانستان) با هدف پایان دادن به یک دوره عملیات نظامی بزرگ برای بازسازی کشورهای دیگر است.» ماهها پس از خروج از افغانستان، زمانی که ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه تهاجم کامل به اوکراین را آغاز کرد، دولت بایدن بار دیگر مورد آزمون قرار گرفت. بایدن و پوتین در هفته اول ریاستجمهوری خود توافق کردند معاهده استارت جدید - تنها توافق دوجانبه باقیمانده کنترل تسلیحات هستهای - را چند روز قبل از انقضا تمدید کنند. نشانه امیدواری بود.
اما چند هفته بعد، مسکو هزاران سرباز و سلاحهای سنگین را به مرز خود با اوکراین منتقل کرد. اگرچه نیات پوتین مبهم بود، اما این اقدام زنگ خطری را در داخل دولت برانگیخت. آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، به دیوید ایگناتیوس از واشنگتنپست- تقریباً یک سال قبل از حمله روسیه، در فوریه 2022- گفت: «ما با دقت نگاه میکنیم، 24 ساعت شبانهروز.» مسکو تسلیحات استراتژیک خود را در حالت آمادهباش قرار داد. بعداً پوتین صحبت از استفاده از سلاحهای هستهای تاکتیکی کرد؛ اگر به نظرش حمایت غرب از کییف، بیش از حد پیش برود.
با طولانی شدن جنگ، او با انتقال آن تسلیحات به کشور همسایه بلاروس و دستور تمرینهای رزمی مشترک برای استفاده از آنها، این سلاحها را تقویت کرد. در مجموع، نحوه مدیریت جنگ بایدن استادانه بوده است. درآستانه تهاجم، با افشای علنی اطلاعات در مورد مانورهای سربازان روسیه بهمنظور آگاه کردن جهان از برنامههای پوتین و خنثی کردن کمپینهای اطلاعات نادرست کرملین، آنان را ورشکسته کرد. هنگامی که حمله در جریان بود، او دفاع جانانه از اوکراین را با ممنوعیت قاطعانه دخالت نیروهای آمریکایی مطرح کرد؛ تعهدی که اغلب تکرار میکرد و تا حد زیادی مخالفت عمومی با حمایت فعال از اوکراین را تحت کنترل داشت.
سپس رهبری سیاسی و شخصی قاطعانهای را به کار گرفت تا کشورهای اروپایی، ناتو و کنگره ایالات متحده را برای حمایت از کییف گرد آورد و دستور داد محتاطانه اما مستمر جریان سلاح و پول رشد داشته باشد. او پیچیدگی تسلیحاتی واشنگتن را در برابر منحنی خشونت روسیه تنظیم کرده است، به جای رهبری، آن را هدایت کرده و با استفاده پیشروانه از تخصص نظامی و اطلاعاتی ایالات متحده، قدرت اوکراین را به شیوههای کمتر قابل مشاهده تقویت کرده است.
نقطه اوج
اگرچه راهی برای پایان دادن به جنگ پیدا نشده است، مدیریت بایدن در تهاجم روسیه اعتباری برای ایالات متحده بوده است؛ همانطور که خروج از افغانستان، با وجود خرد متعارف، یک اعتبار بود. سابقه در مورد دو اولویت دیگر تیرهتر است: چین و خاورمیانه.
استراتژی امنیت ملی دولت بایدن در سال 2022 چین را بهعنوان دارنده ظرفیت و قصد تغییر نظم بینالمللی تعریف میکند که (میخواهد) جای ایالات متحده و ارزشهای دموکراتیک آن را بگیرد. بدون تردید، رفتار اخیر چین در اقیانوس هند و اقیانوس آرام، افزایش عظیم هزینههای نظامی، سیاستهای تجاری تهاجمی و شراکت «بدون محدودیت» با روسیه (از جمله حمایت از جنگ در اوکراین) مستلزم پاسخ قدرتمند آمریکاست.
دولت بایدن با تقویت روابطاش با متحدان و شرکای آسیایی و تقویت حضور نظامی و در عین حال دوری از هیاهو و تحریکات بیهوده، این امر را فراهم کرده است. یک استثنای ناگوار، سابقه دولت در مورد تایوان است؛ نقطه اوج روابط ایالات متحده و چین. سیاست «چین واحد» که بیش از چهار دهه پیش توسط واشنگتن و پکن مورد مذاکره قرار گرفت، از آن زمان تاکنون صلح را در سراسر تنگه تایوان حفظ کرده است. حفظ آن مستلزم توجه همیشگی به زبان و نمادگرایی است، بهویژه در مورد این سوال که در صورت حمله چین آیا واشنگتن از نیروی نظامی برای دفاع از تایوان استفاده خواهد کرد یا خیر.
با این حال، بایدن چندین بار با بیان اینکه ایالات متحده دقیقاً این کار را انجام میدهد و کاخ سفید را ملزم به ارائه شفافسازی میکند، عدم اطمینان را در پکن افزایش داده است. جدیتر از این، موافقت غیرمسئولانه وی با سفر رسمی نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان، منتقد سرشناس پکن و حامی دیرینه تایوان که در آن زمان در ردیف دوم ریاستجمهوری قرار داشت، به تایوان در سال 2022 بود.
بایدن بهعنوان رهبر حزب دموکرات، به راحتی میتوانست این سفر را ممنوع کند؛ سفری که متعاقب سفر دیگری بود که قانون نانوشته «چین واحد» را در مورد بازدیدهای رسمی زیر پا گذاشت. مأموریت پلوسی بهطور قابل پیشبینی، موج بیسابقهای از (کنش) تلافیجویانه نظامی و سایبری توسط پکن و افزایش تنشهای بینالمللی را برانگیخت. واشنگتن فقط میتواند اهداف پکن را حدس بزند. افزایش توان نظامی چین ممکن است تهدیدی مستقیم برای تایوان یا ایالات متحده باشد یا شاید حزب کمونیست چین به آنچه که بهعنوان تجاوز آمریکا تلقی میکند پاسخ میدهد یا صرفاً اقداماتی را انجام میدهد که هر قدرت بزرگی که بهتازگی وارد شده احساس میکند حقش است. به همین ترتیب، پکن نمیتواند بداند که آیا واشنگتن عمداً سیاست «چین واحد» را کنار گذاشته است.
شاید بایدن تایپه را تشویق میکند تا استقلال خود را اعلام کند و در صورت انجام این کار، از آن حمایت نظامی خواهد کرد. تنها چیزی که هر دو طرف بهطور قطع میدانند این است که مارپیچ فزایندهای از کنش و واکنش در رابطه با تایوان در جریان است و هیچ طرفی، اقدامات لازم را برای قطع آن انجام نمیدهد. بایدن مصمم شد که از اولویتهای آسیا و نقاط دیگر به دلیل درگیریهای همیشگی در خاورمیانه منحرف نشود. او سیاست دولت ترامپ را به ارث برد که به نظر میرسید موفقیت قابلتوجهی داشته است.
اسرائیل از طریق به اصطلاح توافقنامه ابراهیم، روابط خود را با بحرین، مراکش، سودان و امارات متحده عربی عادی کرد. این توافقنامه مظهر این دیدگاه بود که اگر به کشورهای عربی انگیزههای مناسب داده شود، حتی بدون پرداختن به سرنوشت فلسطینیان، امکان مذاکره با اسرائیل برای توافقنامههای صلح وجود دارد. اما از آنجایی که دولت به دنبال افزودن مهمترین کشور منطقه، عربستان سعودی، به توافق بود، دولت نتانیاهو، فلسطینیها را از کرانه باختری بیشتر و بیشتر بیرون میکرد تا راه را برای شهرکسازیهای اسرائیلی باز کند.
این گامها روی هم، پلی برای بسیاری از فلسطینیها بود و گروه شبهنظامی حماس از احساس ناامیدی و خشم آنها برای توجیه حمله تروریستی هولناکی که در 7 اکتبر 2023 - بدترین روز در تاریخ اسرائیل - انجام داد، استفاده کرد. اظهارات تأسفبرانگیز جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی ایالات متحده، چند روز قبل از حمله، مبنی بر اینکه منطقه «امروز ساکتتر از دو دهه گذشته است»، ترکیبی از بیتوجهی و خیالبافی دولت را به تصویر میکشد. بایدن با حمایت شخصی بیسابقهای به این حمله پاسخ داد که نشاندهنده تمایل طولانیمدت او به اسرائیل بود.
اما با آشکار شدن پاسخ نظامی اسرائیل، به نظر میرسید که قادر به دیدن آنچه در زمین اتفاق میافتد نیست. واشنگتن تمام وزن خود را روی تلاش برای میانجیگری یک آتشبس دائمی گذاشته است، نتیجهای که نه رهبری اسرائیل و نه رهبری حماس معتقدند به نفع آن نیست. بایدن سرسختانه تمایلی به استفاده از اهرمی که ایالات متحده در اختیار دارد برای وادار کردن اسرائیل به کاهش سطح سرسامآور مرگ و رنج غیرنظامیان در غزه، رسیدگی به فاجعه انسانی در غزه و ایجاد برنامهای واقعبینانه برای بلندمدت، نداشته است.
غفلت هستهای
جنبه منفی کارنامه بایدن حاوی چند مورد دیگر نیز هست. بایدن حمایتگرایی تجاری ترامپ را گسترش داده و تعرفههایی که ترامپ بر واردات از چین اعمال کرده را ادامه و در برخی موارد افزایش داده است. برخلاف ترامپ، بایدن به شدت تعرفهها را عمدتاً بر محصولات با فناوری پیشرفته و انرژی پاک متمرکز کرده و کارایی آنها را با انواع ممنوعیتهای صادراتی، تحریمها و یارانهها برای تقویت تولید داخلی و کاهش سرعت توسعه بخش فناوری چین افزایش داده است. همچنین برای هماهنگ کردن چنین اقداماتی با متحدان اروپایی و دیگران تلاش کرد. با این حال، تعرفهها سیاست اقتصادی بدی هستند: آنها قهقرایی و تورمزا هستند و از آنجایی که آنها مالیاتهای پنهانی هستند که توسط خارجیها پرداخت میشوند، به مقابله فرا میخوانند.
آنها همچنین به رقابتجویی خطرناک داخلی دعوت میکنند: پس از اینکه بایدن تعرفههای خودروهای برقی چینی را چهار برابر کرد و به 100 درصد رساند، ترامپ خواستار افزایش تعرفهها به 200 درصد شد. با دو دولت متوالی ایالات متحده که تقریباً در مورد همه چیز با یک ابزار اقتصادی موافق نیستند، تجارت جهانی ممکن است به نقطه عطفی رسیده باشد: دوران جهانی شدن و تجارت آزاد شاید بهطور قطعی به پایان رسیده باشد. اگر دیگران از واشنگتن پیروی کنند، نتیجه محتمل فقیرتر کردن همه ایالتها خواهد بود؛ همانطور که جهان در زمان حاکمیت حمایتگرایی در دهه 1930 آموخت.
تلاش مستمر برای پیشبرد کنترل تسلیحات هستهای و عدم اشاعه هستهای که با توجه به حمایت صریح وی از هر دو هدف در دوران کاریاش در سنا و معاونت ریاستجمهوری، بهطور قابلتوجهی مغفول مانده است. سردرگمی در اولین روزهای دولت به طور جدی و شاید مرگبار به چشمانداز حل و فصل مهمترین مسئله اشاعه تسلیحات هستهای آسیب زد: در مورد توافق هستهای ایران که بهطور رسمی بهعنوان برنامه جامع اقدام مشترک شناخته میشود چه باید کرد. در سال 2018، ترامپ ایالات متحده را از توافقی که به سختی به دست آمده بود، خارج کرد؛ توافقی که ایران به آن پایبند بود؛ تصمیمی که بایدن و تیمش آن را به عنوان یک گل به خودی فاجعهبار دیدند.
اما در تلاش برای اثبات اینکه آنها به اندازه منتقدان جمهوریخواه خود نسبت به ایران سرسخت هستند، منصوبین بایدن در جلسات تایید سنا آنقدر مواضع ضدایرانی اتخاذ کردند که در تهران و واشنگتن این تصور را ایجاد کردند که واقعاً به برجام اعتقاد ندارند. زمانی که این موضوع گشایش یافت، فرصت محدود متقاعد کردن تهران مبنی بر اینکه دولت همچنان خواهان احیای توافق است بسته شده بود. بایدن همچنین ملاحظات عدم اشاعه را در مذاکره بر سر توافقنامه آکواس کنار گذاشت. این توافق با انتقال سوخت بسیار غنیشده (و در نتیجه گرید تسلیحات) برای تامین سوخت زیردریاییهای استرالیا، کشوری بدون سلاح هستهای، سابقهای مخرب ایجاد کرد که سایر کشورها میتوانند با استفاده از برنامههای راکتورهای دریایی به عنوان پوششهایی برای توسعه سلاحهای هستهای که نقض قوانین معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای است، دنبال کنند.
بایدن باید عقاید و رفتارهای «اول آمریکا» را تغییر میداد
در مورد کنترل تسلیحات نیز، دولت کوتاهی کرده است. در ژانویه 2022، رهبران پنج قدرت هستهای اصلی تأیید کردند که «در جنگ هستهای نمیتوان برنده شد و هرگز نباید جنگید»؛ با تکرار بیانیه موفقیتآمیزی که از مذاکرات میخائیل گورباچف، رهبر شوروی و رونالد ریگان، رئیسجمهور ایالات متحده در دهه 1980 به دست آمد. با این حال، جنگ بیدلیل پوتین با تهدیدات مکرر استفاده هستهای مشخص شده است. در سال 2023، وی پایبندی روسیه به معاهده جدید استارت را به حالت تعلیق درآورد و این اقدام را نه به عدم پایبندی ایالات متحده، بلکه به حمایت واشنگتن از اوکراین مرتبط کرد. از همین رهگذر، چین هم قصد دارد تا سال 2030 تعداد تسلیحات هستهایاش را دو برابر کند و به 1000 برساند.
این وضعیت جدید که با تعمیق مشارکت چین و روسیه، ایجاد شده، چشمانداز هرگونه پیشرفت در زمینه کنترل تسلیحات یا حتی حفظ وضعیت موجود را در نهایت، بعید ساخته است. متأسفانه، دولت بایدن هیچ تلاش مهمی برای معکوس کردن این روند انجام نداد و حتی به چشماندازی تاریک کمک کرده است. این کشور تمایل خود را برای مذاکره درخصوص تداوم استارت جدید حفظ کرده و چند گام کوچک در جهت آغاز مذاکرات کنترل تسلیحات با پکن برداشته است. اما دولت همچنین به دنبال نوسازی بسیار پرهزینه هر سه شاخه نیروهای هستهای خود، از جمله موشکهای مستقر در زمین است.
از آنجایی که این موشکها در سیلوهایی قرار (گیر) گرفتهاند که مکانهایشان برای دشمنان کاملاً شناخته شده است، آنها سلاحهای «ضربه اول» هستند که باید به سرعت در درگیری پرتاب شوند یا در اثر حمله دشمن از دست بروند. بنابراین آنها هم آسیبپذیر و هم بیثباتکننده هستند. امنیت ایالات متحده و چشمانداز اجتناب از یک مسابقه تسلیحاتی جدید با افزایش عمر تعداد کمتری از موشکهای Minuteman III موجود به جای خرید یک نیروی موشکی جدید مستقر در زمین با هزینه بیش از 150 میلیارد دلار، بهتر خواهد بود.
بایدن بهعنوان معاون رئیسجمهور، باراک اوباما، برای تغییری عمده در سیاست ایالات متحده مبارزه کرد: اعلامیهای مبنی بر اینکه بازدارندگی تنها (و نه «اصلی») هدف سلاحهای هستهای است. این تغییر به ظاهر جزئی معنای اصلی را پنهان میکند: اینکه سلاحهای هستهای هیچ فایدهای در جنگ ندارند. چنین تغییری پیامدهای عمیقی برای طراحی نیروهای هستهای و کنترل تسلیحات بینالمللی خواهد داشت. رئیسجمهور باراک اوباما ترجیح داد این تغییر را انجام ندهد و به عنوان رئیسجمهور، بایدن هم همین کار را کرد. یک فرصت ازدست رفته بود. با توجه به واقعیتهای جنگ در اوکراین و توسعه هستهای چین، وی مسلماً هیچ آزادی عمل سیاسی غیر از این اقدام، نداشت.
برخی از مخالفان دولت بایدن تا حدی در نتیجه دورنمای ضعیف کنترل تسلیحات، خواستار گسترش زرادخانه هستهای ایالات متحده و حتی بازگشت به آزمایشهای هستهای هستند. پس از انجام بیش از 1000 آزمایش، ایالات متحده چیز چندانی برای یادگیری بیشتر ندارد. اما چین که کمتر از 50 آزمایش انجام داده و در حال رعایت تعلیق آزمایش فعلی است میتواند مزیت قابل توجهی داشته باشد اگر ایالات متحده بخواهد باز آزمایش را مشروعیت بخشد. دیری نپایید که سایر دولتها، هستهای و غیرهستهای، همین کار را انجام دادند؛ یک جهش عظیم به عقب به دهه 1950.
احیای آمریکا
تصمیم اسرائیل برای مدیریت طولانیمدت غزه و ادامه الحاق کرانه باختری، امکان راهحل دودولتی را از بین میبرد. اسرائیل را از نظر نظامی، مالی و آبرویی تضعیف میکند و بیعدالتی تاریخی برای مردم فلسطین است. تا زمانی که ایالات متحده ارتباط ویژهای با اسرائیل برقرار میکند، نمیتواند مانند دولت بایدن این جراحت را نادیده بگیرد. عزم بایدن برای پایان دادن به طولانیترین جنگ واشنگتن یک دستاورد بزرگ بود. اکنون برای اولین بار در یک ربع قرن هیچ نیروی آمریکایی در نبرد پایدار وجود ندارد. سیاستهای وی نشاندهنده این است که ایالات متحده همچنان به منافع جهانی خود ادامه میدهد، اما جاهطلبیهایش باید براساس ارزیابی واقعبینانه از منابع کنونی، تقسیمبندیهای حزبی و اراده سیاسیاش باشد.
در جهانی که با چالشهای جهانی وجودی مواجه است، بایدن ارزش مناسبی برای اتحادها و شراکتهای سستتر قائل شد و آنها را جزء اصلی قدرت آمریکا دانست و ارزش راهحلهای چندملیتی را دید. او مجدداً تأکید کرد که دموکراسیها خویشاوندان سیاسی خاصی هستند، اما به نظر میرسید آموخته است که از آنجایی که بسیاری از کشورها در جایی بین دموکراسی و استبداد قرار دارند، جنبشهای کمی از سیاست خارجی ایالات متحده که به عنوان رقابت بین این دو چارچوببندی شده است، سود میبرند. جهان آنقدر در نوسان است که نمیتوان پیشبینی کرد دوره کوتاه ریاستجمهوری بایدن چگونه در جریان تاریخ قرار میگیرد.
آیا رایدهندگان در ایالات متحده و اروپا به پوپولیسم، ناسیونالیسم خودسرانه یا حتی انزواگرایی روی خواهند آورد؟ چین در اقیانوس آرام و فراتر از آن چه قصدی دارد؟ آیا میتوان جنگ در اوکراین را بدون ایجاد روالی که به تهاجم آشکار پاداش میدهد پایان داد؟ آیا قدرتهای بزرگ بر فراز پرتگاه دومین مسابقه تسلیحات هستهای به دنبال یکدیگر میآیند؟ و البته، آیا بایدن جانشینی خواهد داشت که جهانبینیاش را داشته باشد یا ترامپی از وی پیروی کند که نقطه مقابل بیشتر کارهایی که انجام داده، باشد؟ بدون توجه به پاسخها و بهرغم نشانههای دوقطبیسازی سیاسی تضعیفکننده در داخل، بایدن تغییرات عمیقی در سیاست خارجی ایجاد کرده است؛ نه برای تطبیق با افول آمریکا، بلکه برای انعکاس قدرت نهادینه این کشور.
جسیکا تی متئوس، تحلیلگر ارشد مسائل امنیتی
منبع: foreign naffairs