| کد مطلب: ۱۸۱۶۵

نسخه جدید ناتو برای خود جشن می‌گیرد

نسخه جدید ناتو برای خود جشن می‌گیرد

ناتو دوست دارد خود را «موفق‌ترین ائتلاف در تاریخ» نشان دهد، نه به این خاطر که در جنگ عملکرد موفقیت‌آمیزی داشته بلکه چون از وقوع جنگ پیش‌گیری کرده و همچنین از هر ائتلاف دیگری قدمت بیشتری داشته است.

آنچه این روایت تبلیغاتی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد این است که ناتو در دوران جنگ سرد نه‌تنها با ترساندن اتحاد جماهیر شوروی بلکه با پرهیز از اقدامات خود که منجر به جنگ می‌شد، از وقوع جنگ واقعی اجتناب کرد.

تنها جنگ زمینی که ناتو در آن مشارکت داشته، در افغانستان بود که با شکستی فاجعه‌بار پایان یافت. دیدگاه ارتش آمریکا از متحدان اروپایی خود در افغانستان و در واقع یکی از ویژگی‌های مرکزی ناتو را یکی از سربازان آمریکا در کابل به‌خوبی اینگونه توضیح می‌دهد: «آنها تظاهر به جنگ می‌کنند و ما هم تظاهر به گوش دادن می‌کنیم.»

در طول ۷۵ سال حیات ناتو، در واقع سه مدل ناتو وجود داشته است: دو مدل از آن ماموریت مهار روسیه را داشت و دیگری که به‌طور وحشیانه و فاجعه‌باری به‌دنبال عملیات جدیدی بود. ناتو به یک پیروزی کامل و صلح‌آمیز دست پیدا کرد؛ زمانی که بلوک شوروی از داخل دچار فروپاشی شد، اگرچه این نتیجه بالاتر از وعده‌های شکست‌خورده خود کمونیسم بود.

ناتو ۲ محصول این پیروزی را با تفنن‌گرایی و خودبزرگ‌بینی بیهوده به‌دور انداخت. به‌این ترتیب به ناتو ۳ کمک کرد که سرنوشت نهایی آن نامشخص است.

کلید درک نقش و موفقیت ناتو ۱ (۱۹۴۹تا ۱۹۸۹) این است که فقط در اروپا و مطابق با مفهوم اصلی جورج کنان از مهار عمل می‌کرد، به‌این معنا که هدف آن جلوگیری از گسترش بیشتر نظامی شوروی در اروپا و ایجاد یک سپر نظامی بود که کشورهای اروپای غربی بتوانند در پشت آن به‌عنوان سیستم‌های اقتصادی و سیاسی موفق توسعه پیدا کنند.  همانطور که کنان پیش‌بینی کرده بود، موفقیت آنها در این زمینه، در مقایسه با شکست آشکار کمونیسم شوروی، سرانجام به فروپاشی بلوک شوروی از داخل منجر شد. ناتو همچنین از این طریق به آمریکا کمک کرد تا دسترسی به بازارهای اروپایی، هژمونی بر کرانه شرقی اقیانوس اطلس و اعتبار ایدئولوژیک و فرهنگی به‌عنوان رهبر «جهان آزاد» را حفظ کند.

زمانی که ناتو تشکیل شد و سال‌ها پس از آن، چندین کشور اروپایی عضو در جنگ‌های وحشیانه در آسیا و آفریقا شرکت کردند تا بتوانند بخش‌هایی از امپراطوری‌های استعماری خود را حفظ کنند. با این حال، ناتو در این جنگ‌ها و همچنین در جنگ آمریکا در هندوچین و دیگر عملیات‌های ضدکمونیستی مورد حمایت واشنگتن در سراسر جهان شرکت نداشت.

سازمان ناتو مثل هر نهاد بزرگ بوروکراتیک، بیش از هر مسئله‌ای به‌دنبال یافتن دلایلی برای بقای خود بود که بسیاری از مشاغل نظامی، بوروکراتیک و دانشگاهی در اروپا به آن وابسته بودند. همانطور که روس‌ها هشدار داده‌اند، گسترش ناتو (و اتحادیه اروپا) به اروپای شرقی، کشورهایی را که ترس و نفرت از روسیه دارند، وارد این اتحاد کرد. هشدارهای روسیه با این استدلال رد می‌شد که به‌محض آنکه امنیت آنها با عضویت در ناتو تضمین شود، این ترس و خصومت از بین خواهد رفت. هیچ‌وقت چنین اتفاقی نیفتاد. در عوض این احساسات با خصومت ساختاری ناتو نسبت به روسیه که میراث جنگ سرد بود، ترکیب شد.  تلاش‌هایی برای متقاعد کردن مسکو انجام شد مبنی بر اینکه گسترش ناتو با همکاری با روسیه، بیش از همه از طریق ایجاد شورای ناتو-روسیه، ترکیب خواهد شد. اما این نهاد در عمل تقریباً بی‌معنی بود زیرا تمام اعضای ناتو بلوکی را تحت هدایت آمریکا تشکیل دادند و در مواقعی که اختلافی وجود داشت به‌جای مذاکره، روسیه را زیر پا گذاشتند.

به استثنای حمله به عراق که آلمان، فرانسه و سایر اعضای ناتو مخالف بودند، کشورهای ناتو در مورد موضوعاتی که با سیاست‌های واشنگتن مغایر بودند، علناً از همسویی با مسکو خودداری کردند. خروج دولت جورج بوش پسر از معاهده موشک‌های ضدبالستیک در سال ۲۰۰۲ نمونه‌ای از آن است.  ناتو ۳ اکنون در شرایطی قرار دارد که خود و هژمون آمریکایی‌اش در طول جنگ سرد تلاش می‌کردند از آن اجتناب کنند:‌ درگیری نیابتی با روسیه نه در آسیا یا آفریقا بلکه در خود اروپا و در شرایطی که در درازمدت به‌شدت به نفع روسیه خواهد بود.

با فرض اینکه فرزندانی داشته باشیم، آنها احتمالاً ما را مانند نخبگان اروپایی قبل از سال ۱۹۱۴ می‌بینند: آنها در فرهنگ و نهادهای به‌ارث رسیده‌ای گیر کرده بودند و سیاست‌هایی را دنبال می‌کردند که به‌نظرشان منطقی بود اما با نگاهی به گذشته کاملاً دیوانه‌وار به‌نظر می‌رسید.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی