میزانسن حیرتانگیز ضیافت شام دونالد ترامپ
ضیافت هفتهیپیش ترامپ با غولهای تکنولوژی آمریکا، خدایان سیلیکونولی، از همهی سکانسهای قبلی عجیبتر و بهزعم من ترسناکتر بود.

من از همان دور اول ریاستجمهوری دونالد ترامپ از او خوشم نمیآمد. رفتارهای پوپولیستیاش مرا یاد یکی از روسایجمهور خودمان میانداخت که از او هم دلِ خوشی نداشتم. اصلاً من از هرگونه رفتار و منش پوپولیستی متنفرم. اینکه حرفهایی بزنی و کارهایی بکنی که با عقل و منطق متخصصان هر امری جور درنیاید اما در عوض مردم را هیجانزده کند.
چه در سطح افزودن کانادا بهعنوان ایالتی از آمریکا باشد یا پخش پول و سیبزمینی بین مردم! اما این دورهی ترامپ با اختلاف برایم حیرتانگیز است. شک من به اختلال خودشیفتگی حاد است. میزانسن عجیبوغریب در این مدت کم از او ندیدیم. مثلاً چه ملاقات اول و چه دوم با زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین! در ملاقات اول آن برخورد عجیب غیردیپلماتیک و چنان زهرِ چشم گرفتن که در ملاقات دوم، طرف هم لباسش را عوض کرد، هم از هر پنج جمله، چهارتایش تشکر از کمکهای آمریکا بود. ولی من با سیاستمداران کاری ندارم. بهندرت یک سیاستمدار واقعاً بزرگ (نه بهمعنای خوب که بهمعنای کاربلد بودن) ظهور میکند.
ضیافت هفتهیپیش ترامپ با غولهای تکنولوژی آمریکا، خدایان سیلیکونولی، از همهی سکانسهای قبلی عجیبتر و بهزعم من ترسناکتر بود. شما اگر فقط کمی دربارهی تکنولوژیهایی که روزانه با آنها سروکار دارید، کنجکاوی داشته باشید، میدانید که همین الان من این متن را در مایکروسافت ورد تایپ میکنم که مربوط به کمپانی اعظم مایکروسافت آقای بیل گیتس است که در سرتاسر جهان، آدمها وقتی ویندوز روی کامپیوترشان است، یعنی از محصولات مایکروسافت استفاده میکنند.
آنیکی؛ سم آلتمن، مدیرعامل openAi، که درحالحاضر مهمترین هوش مصنوعی مولد یعنی chatgpt را عرضه کرده. مارک زاکربرگ؛ موسس فیسبوک که زمانی مهمترین شبکهی اجتماعی همهی جهان و ما بود و بعدتر اینستاگرام را هم به متعلقاتش اضافه کرد. تیم کوک از اپل؛ که همین هفته آیفون جدید را به بازار معرفی میکنند و همهی جهان، حتی من که هرگز در زندگیام از محصولات اپل استفاده نکردهام، کنجکاو دیدن اثر هنری-فنی جدیدشان هستم. هرکدام از این آدمها برای خودشان امپراتوری دارند. ثروت هرکدام چندبرابر دونالد ترامپ است که تازه جدا از ریاستجمهوری، موفقیتاش درواقع در عرصهی تجارت است.
اما بازی قدرت از ثروت هم پیچیدهتر است. آنها دورتادور میز نشسته بودند و ترامپ با سر به هرکدام اشاره میکرد تا مراتب ارادت و چاکریشان را به گوشش برسانند. عین چیزهایی که دربارهی شاهان قاجار خودمان خواندهایم. تشکر یکی را میشنید و اگر راضیکننده بود، لبخندی میزد و میرفت سراغ بعدی که تحسیناش کند. بعد تازه سوال و جواب شروع شد که هرکدام چقدر داخل خاک آمریکا سرمایهگذاری کردهاند. داریم دربارهی اقتصاد آزاد آمریکا صحبت میکنیم که طرف حق دارد پولش را هرجا دلش میخواهد سرمایهگذاری کند، اما حالا در دوران ترامپ ماجرا فرق کرده. ضریب هوش آدمهای آنجمع قطعاً از ترامپ بالاتر است. چهچیزی باعث میشود که خودشان را در این میزانسن مضحک قرار دهند؟ قدرت طرف مقابل که منفعتشان در گرو آن است.
این میزانسن به من یکی یادآوری کرد که جهان تغییر پیدا کرده. برای دوامآوردن در این جهان و درعینحال حفظ اعتبار و عزتنفسات، باید جور دیگری بازی کنی. یکزمانی دیالوگی بود از فیلم «دندان مار» مسعود کیمیایی که عاشقاش بودم و به مناسبتهای مختلف در دههی ۸۰ و حتی اوایل دههی ۹۰ بهکار میبردیم. میگفت: «یه جایی هست باید واسی. یه جایی هم هست باید در بری. اما خدا نکنه جای این دوتا با هم عوض بشه که اونوقت تا آخر عمر مدیون خودتی». و ما بیشتر به آن قسمت کجا ایستادن و کجا در رفتن فکر میکردیم، اما امروز آن بخش آخر مهمتر است.
اینکه هر کاری میکنی، مدیون خودت نباشی و راستش را بخواهید، فکر میکنم این سختترین کار جهان است و دلم برای مهمانان سر میز شام میسوزد که مجبور شدند بهخاطر آیندهنگری، تصویر بزرگتر، شرکتهایشان، کارکنانشان و محصولاتشان احتمالاً مدیون خودشان شوند. این مردانی که هرکدام با مغزهای درخشان، زندگی روزمرهی تکنولوژیک ما را راحتتر کردهاند.