| کد مطلب: ۴۸۶۳۴

از «وزارت دفاع» تا «وزارت جنگ»

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا با یک امضا دستور داده است که پنتاگون به «وزارت جنگ» تغییر نام دهد.

از «وزارت دفاع» تا «وزارت جنگ»

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا با یک امضا دستور داده است که پنتاگون به «وزارت جنگ» تغییر نام دهد. این اقدامی نمایشی است، اما باعث می‌‌شود آمریکا ضعیف‌تر به نظر برسد، نه قوی‌تر. او استدلال کرد که آمریکا «در جنگ جهانی اول و دوم» تحت نام قدیمی پیروز شد. اما دقیقاً همین دیدگاه است که متحدان را نگران و دشمنان را جسورتر می‌کند: این دیدگاه نشان می‌دهد که واشنگتن خود را با جنگیدن تعریف می‌کند، نه با جلوگیری از آن.

وزارت جنگ نهادی محدود بود که بیش از هفتاد و پنج سال پیش به دلیل ناکافی بودن برای مسئولیت‌های جهانی آمریکا منحل شد. در زمانی که آمریکا با چالش‌های دفاعی واقعی روبه‌روست؛ از نوسازی زرادخانه هسته‌ای خود گرفته تا بازدارندگی در برابر روسیه و چین، تغییر نام پنتاگون یک اقدام انحرافی است.

وزارت جنگ که در سال ۱۷۸۹ ایجاد شد، نهادی با دامنه اختیارات محدود بود. این وزارتخانه تنها بر ارتش (شامل آنچه آن زمان «نیروی هوایی ارتش» نامیده می‌شد) نظارت داشت. نیروی دریایی، وزارتخانه خود را در سطح کابینه داشت، سپاه تفنگداران دریایی زیرمجموعه آن بود و نیروی هوایی به عنوان یک نیروی مستقل هنوز وجود نداشت. آنچه آمریکایی‌ها امروز «پنتاگون» می‌نامند نهادی کاملاً متفاوت است.

در پی جنگ جهانی دوم، رهبران آمریکا دریافتند که این ساختار کارآمد نیست. جنگ مدرن نیازمند فرماندهی یکپارچه در زمین، دریا و هوا و همچنین آمادگی دائمی در عصر سلاح‌های هسته‌ای بود. «قانون امنیت ملی ۱۹۴۷»، سمت وزیر دفاع را برای هماهنگی نیروها ایجاد کرد و در سال ۱۹۴۹، کنگره این نهاد را رسماً به «وزارت دفاع» تغییر نام داد.

این یک تغییر ظاهری نبود. رهبرانی که از این تغییر حمایت کردند — جورج مارشال، دوایت آیزنهاور و جیمز فارستال — آمریکا را در بزرگترین درگیری‌ای که جهان به خود دیده بود، هدایت کرده بودند. آن‌ها به سادگی از جنگ سخن نمی‌گفتند. تصمیم آن‌ها منعکس‌کننده درس‌های به‌سختی آموخته‌شده بود: اینکه قدرت آمریکا باید برای چیزی فراتر از درگیری‌های مقطعی سازماندهی شود و اینکه قدرت نظامی باید در یک استراتژی گسترده‌ترِ بازدارندگی و اتحادها ادغام گردد.

در آن زمان، کلمات اهمیت داشتند. واژه «جنگ» به یک وزارتخانه واکنشی اشاره داشت که به طور متناوب و تنها با شروع درگیری‌ها بسیج می‌شد. اما واژه «دفاع» منعکس‌کننده واقعیت نقش جدید آمریکا بود: یک ضامن دائمی امنیت.

کلمات امروز نیز اهمیت دارند. متحدان آمریکا از برچسب «جنگ» اجتناب می‌کنند؛ مانند وزارت دفاع بریتانیا، وزارت نیروهای مسلح فرانسه، وزارت دفاع ملی کانادا و وزارت دفاع استرالیا. دشمنان آمریکا نیز همین کار را می‌کنند؛ از وزارت دفاع ملی چین و وزارت دفاع روسیه گرفته تا وزارت دفاع ملی کره شمالی و وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ایران.

این انتخاب‌ها به هیچ وجه ظاهری نیستند: آن‌ها برداشت‌ها از اعتبار، اطمینان‌بخشی و بازدارندگی را شکل می‌دهند، به‌ویژه برای متحدانی که به تضمین‌های امنیتی آمریکا وابسته هستند. در هر دو سیستم دموکراتیک و اقتدارگرا، دولت‌ها اهمیت ارائه نیروهای مسلح خود به عنوان ابزارهای حفاظت، و نه ماشین‌های فتح و پیروزی را درک می‌کنند. در واقع، از سال ۱۹۴۵، منشور سازمان ملل رسماً جنگ را به عنوان ابزاری مشروع در کشورداری منسوخ کرده است. حرکت واشنگتن در جهت مخالف، نه نشانه قدرت، بلکه نشانه ضعف خواهد بود.

به همین دلیل، انتخاب سال ۱۹۴۹ وزن سیاسی داشت. در داخل، آمریکایی‌ها نسبت به وجود یک وزارت «جنگ» دائمی محتاط بودند. در سطح بین‌المللی، آمریکا خود را به عنوان یک نیروی ثبات‌بخش، در حال ساختن ناتو و حامی منشور سازمان ملل معرفی می‌کرد. معرفی پنتاگون به عنوان نهادی متمایل به «دفاع» هم برای اعتبار و هم برای اطمینان‌بخشی ضروری بود.

لغو این انتخاب اکنون پیامدهای فوری در پی دارد. برخی متحدان، این تغییر را به عنوان رویگردانی آمریکا از دفاع جمعی به سوی نبرد یک‌جانبه تفسیر خواهند کرد، درحالی‌که دیگران، جدیت و قضاوت واشنگتن در مقابله با چالش‌های امنیتی واقعی که با هم روبه‌رو هستند را زیر سؤال خواهند برد. رقبا آن را تأییدی بر روایت خود از نیات تهاجمی آمریکا خواهند خواند. این اقدام حتی یک پیروزی تبلیغاتی آسان را در اختیار دشمنان آمریکا قرار می‌دهد و به آن‌ها اجازه می‌دهد واشنگتن را به جای یک محافظ، یک نیروی تهاجمی نشان دهند. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
پربازدیدترین
آخرین اخبار