| کد مطلب: ۴۴۴۹۴

آیا اضطرار توجیهی بر نفی اخلاق است؟

آیا «اضطرار» توجیهی بر نفی اخلاق است؟ انسانی که در اضطرار قرار گرفته، در فقر، گرسنگی، تشنگی و خطر مرگ، مجاز به انجام هر کاری است؟ از مردم جامعه‌ای که هر روز با بحران‌های مرگ‌آوری مثل فقر، جنگ، خشکسالی و... مواجه می‌شوند، می‌توان انتظار رعایت اخلاقیات داشت؟

آیا اضطرار توجیهی بر نفی اخلاق است؟

آیا «اضطرار» توجیهی بر نفی اخلاق است؟ انسانی که در اضطرار قرار گرفته، در فقر، گرسنگی، تشنگی و خطر مرگ، مجاز به انجام هر کاری است؟ از مردم جامعه‌ای که هر روز با بحران‌های مرگ‌آوری مثل فقر، جنگ، خشکسالی و... مواجه می‌شوند، می‌توان انتظار رعایت اخلاقیات داشت؟  سوال دیگر اینکه، اگر در جامعه‌ای عمده افراد اخلاق را رعایت نکنند و در اغلب تصمیمات و جهت‌گیری‌ها تنها «نفع شخصی» را ببینند، باز باید برای رعایت اخلاق «نگاه به دیگری» داشت؟ در جامعه‌ای که اخلاق را رها کرده است، تبعیت از اخلاق عقلانی است؟

این دیدگاه چگونه قابل بررسی است که وقتی جامعه در اضطرار قرار دارد، با اخلاقی زندگی کردن شخص چیزی در سطح عمومی درست نمی‌شود که هیچ، بلکه خودِ آن شخص هم رو به نابودی می‌نهد؟ در جوامعی که حکومت‌ها نیز مردم را قربانی ماندگاری و بقای خود کرده‌اند، و سیاست‌هایشان منجر به نابودی اقتصاد و رفاه و امنیت و محیط زیست و... شده است، اخلاقی زندگی کردن مردم چه معنی می‌دهد؟ در ادامه سعی می‌شود هر چند نه به صورت مطلق، اما پاسخ‌های قابل اعتنایی به این سوالات داشت. 

 در فلسفه اخلاق، اضطرار می‌تواند به عنوان توجیهی برای نقض موقت برخی هنجارهای اخلاقی مطرح شود، اما معمولاً به معنای مجوزی برای نفی کامل اخلاق نیست. مثلاً اگر کسی از گرسنگی در حال مرگ باشد و غذایی را بدزدد، این عمل از دید بسیاری از مکاتب اخلاقی قابل درک است (حتی در فقه اسلامی مشروطاً پذیرفته شده است). اما اگر همین فرد برای نجات خود، جان دیگری را بگیرد، حتی در شرایط بحرانی، اغلب نظام‌های اخلاقی آن را غیرقابل توجیه می‌دانند. اضطرار می‌تواند «مسئولیت» را کاهش دهد، اما همیشه «حقیقت اخلاقی» را نفی نمی‌کند. به عبارت دیگر، ممکن است بتوانیم رفتار فرد در شرایط بحرانی را ببخشاییم، اما نمی‌گوییم آن رفتار «اخلاقاً خوب» بوده است.

وقتی سیستم حاکم و بسیاری از افراد جامعه به اخلاقیات پشت می‌کنند، منطقی به نظر می‌رسد که بپرسیم: «چرا من باید پایبند بمانم؟» اینجاست که باید بین دو مفهوم تفاوت قائل شد. اخلاق به عنوان «قراردادی اجتماعی» و اخلاق به عنوان «اصولی درونی». اگر اخلاق را صرفاً توافقی برای همزیستی بدانیم، در جامعه‌ای که این قرارداد شکسته شده، پایبندی فردی ممکن است بی‌فایده به نظر برسد. اما اگر اخلاق را بخشی از هویت و کرامت انسانی خود بدانیم (حتی وقتی دیگران رعایت نمی‌کنند)، پایبندی به آن می‌تواند واکنشی مقاومتی در برابر فروپاشی معنوی جامعه باشد.

به عنوان مثال در شرایط جنگ یا بحران، کسانی که به کمک به دیگران ادامه می‌دهند، اغلب نه به دلیل انتظار پاداش، بلکه به این دلیل عمل می‌کنند که نمی‌خواهند قربانی‌شدن را به عنوان سرنوشت محتوم بپذیرند. این رفتار، شکلی از مقاومت اخلاقی است. وقتی حکومتی با سیاست‌هایش خواسته یا ناخواسته جامعه را به سمت هرج و مرج اخلاقی سوق می‌دهد، شاید یکی از نتایج، «عادی‌سازی بی‌اخلاقی» است.

در چنین شرایطی چه‌بسا پایبندی به اخلاق یک عمل سیاسی باشد. انتخاب اینکه «من بازی تو را قبول نمی‌کنم» نشان می‌دهد که سیستم و شرایط نتوانسته است همه افراد جامعه را به موجوداتی منفعل و خودخواه تبدیل کند. باید توجه داشت که اگر فکر می‌کنیم رفتار درست ما تغییری ایجاد نمی‌کند، ممکن است در جایی الهام‌بخش دیگران باشیم. تاریخ نشان داده که تغییرات بزرگ گاه از مقاومت‌های کوچک اخلاقی آغاز می‌شود. پرسش دیگری که در ابتدا مطرح شد این بود که آیا اخلاقی زیستن به معنای نابودی خود است؟ به نظر می‌رسد این ترس کاملاً واقعی است، اما پاسخ به آن بستگی به تعریف ما از «نابودی» دارد.

اگر «بقاء» را صرفاً در تامین مادی ببینیم، شاید پایبندی به اخلاق در کوتاه‌مدت هزینه داشته باشد. اما اگر جنبه معنوی هم برای بقاء قائل باشیم، بسیاری از مردم ترجیح می‌دهند با کرامت انسانی زنده بمانند (و یا بمیرند) تا به بی‌اخلاقی تن دهند. شاید یکی از راه‌های ممکن عملی در شرایط اضطرار توجه به اخلاق حداقلی است. حتی اگر نتوانیم به تمام اصول اخلاقی پایبند باشیم، انتخاب کوچک‌ترین‌ها مثل دروغ نگفتن بدون ضرورت و کمک‌های کوچک به دیگران می‌تواند تعادل روانی و اجتماعی را حفظ کند. همچنین اگر سیستم کلان فاسد است، می‌توان تمرکز بر «جامعه کوچک» داشت و شبکه‌های اعتماد محلی (خانواده، دوستان، محله) را تقویت کرد تا اخلاق در سطح خرد زنده بماند. 

در شرایطی که بحران‌های پیچیده، مردم را به پرتگاه ناامیدی و بی‌اخلاقی می‌کشاند، انتخاب پایبندی به اخلاق نه یک امر ساده، بلکه یک مبارزه روزمره است. این انتخاب ممکن است گاه به معنای پذیرش هزینه‌های شخصی باشد، اما در بلندمدت، می‌تواند بذرهای اعتماد و همبستگی را بکارد که برای بازسازی جامعه ضروری است. در میان آشوب، هنوز می‌توانیم انتخاب کنیم که چه کسی باشیم. شما تنها کسی نیستید که این مطلب را خواندید. این خود نشان می‌دهد که اخلاق هنوز برایتان مهم است و همین امر نقطه‌ای از امید به شمار می‌رود.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
آخرین اخبار