خودِ دیجیتال آینهای کجنما در دستان ما
گوشیهای هوشمند فقط ابزار نیستند؛ بخشی از ما شدهاند. بخشی از شخصیتمان، از هویتی که به دیگران نشان میدهیم و حتی از احساسی که نسبت به خودمان داریم.

تابهحال فکر کردهاید اگر گوشیتان را برای یکهفته کنار بگذارید، چه چیزی را از دست میدهید؟ پاسخ، فقط چند تماس و پیام نیست. ما چیزی عمیقتر را از دست میدهیم؛ نسخهای از خودمان که سالهاست پشت این صفحه روشن ساختهایم. همه ما گاهی این تصور را داریم که اگر بخواهیم، بهراحتی میتوانیم موبایل خود را زمین بگذاریم، خاموشش کنیم و به دنیای واقعی برگردیم؛ اما واقعیت چیز دیگری است.
گوشیهای هوشمند فقط ابزار نیستند؛ بخشی از ما شدهاند. بخشی از شخصیتمان، از هویتی که به دیگران نشان میدهیم و حتی از احساسی که نسبت به خودمان داریم. در ایران ما، این وابستگی گاهی شدیدتر هم هست. مخصوصاً برای نسل جوانی که فضای مجازی، تنها جایی است که میتوانند خودِ دلخواهشان را بسازند. جایی که میشود بیخجالت نوشت، بیاضطراب صدا فرستاد و بدون دغدغه قضاوت، دیده شد. پژوهشگران که درباره تأثیر فناوری بر روابط انسانی تحقیق میکنند، معتقدند که ما داریم بیش از هر زمان دیگری، خودمان را از طریق گوشیهایمان ابراز میکنیم.
راست میگویند. در ایرانِ امروز، دختر و پسرهای زیادی هستند که تابهحال حتی یک دیدار حضوری نداشتهاند، اما از هم صدها پیام صوتی دارند، هزاران استیکر ردوبدل کردهاند و ساعتها چت کردهاند. روابطی ساختهشده در فاصلهای چندسانتی، از پشت همین صفحه موبایل. این مدل رابطه، در دوران کرونا بیشتر هم شد. ارتباط چهرهبهچهره کمرنگ شد و آدمها آموختند که چگونه بدون حضور فیزیکی، دوست بدارند، دلتنگ شوند و حتی دعوا کنند. اما این غیبت فیزیکی همیشه بهنفع ما تمام نمیشود. ما در ارتباطهای غیرحضوری، نسخهای جذابتر از خودمان را به نمایش میگذاریم
. متنی را که مینویسیم، چندبار میخوانیم، غلطهایش را اصلاح میکنیم، لحناش را تنظیم میکنیم و حتی شوخیاش را تمرین میکنیم. خبری از لکنت، صدای لرزان و بوی عرق نیست. نیازی نیست کفش خوب بپوشیم یا تهریش مرتب داشته باشیم. خلاصه، آدمی پشت گوشی، نسخه ادیتشدهای از ماست. همین است که وقتی بالاخره قراری حضوری با یک دوست مجازی میگذاریم، شوکه میشویم. کسی که در پیامها، پُرشور و بامزه بود، حالا خجالتی و ساکت است. کسی که همیشه سرحال بهنظر میرسید، حالا نگاهش را بهسختی از زمین جدا میکند.
حتی صدا یا بوی عطرش میتواند تصویر ذهنی ما را خراب کند. انگار آدمها در فضای مجازی، غالباً زیباتر و دلنشینترند. این تفاوت فاحش، نهفقط در روابط عاطفی، بلکه در تمام شکلهای ارتباط قابل مشاهده است. مثلاً خیلی از جلسات اداری، مشاورهها یا حتی کلاسهای درس بهسمت فضای مجازی رفته است، اما آیا ما در این فضاها همانقدر عمیق یاد میگیریم یا رشد میکنیم؟ پاسخ معمولاً منفی است. پژوهشگران باور دارند که فناوریهای ارتباطی مجازی، برای شروع یک ارتباط خوباند، اما برای ادامهاش نه. برای انتقال اطلاعات مناسباند، اما نه برای آموزش واقعی یا درمان عاطفی. این حرف در زمینهمشاوره و رواندرمانی هم کاملاً صدق میکند.
شاید شما هم تأیید میکنید که تماس تصویری، هیچگاه نمیتواند جای نشستن در یک اتاق آرام و نگاه چهرهبهچهره را بگیرد. شاید اینجا بتوانیم به یک آسیب مهم دیگر موبایل هم اشاره کنیم؛ دسترسی دائمی. گوشیهای هوشمند این تصور را ساختهاند که باید همیشه در دسترس باشیم. در روابط عاشقانه، این بهشکل پیامهای نیمهشب و تماسهای بیوقفه درمیآید. در دوستیها، این انتظار شکل میگیرد که «اگر جواب نداد، حتماً چیزی شده!» درحالیکه پیشازاین اگر کسی جواب تلفن را نمیداد، فقط میگفتیم شاید خانه نیست! ما با موبایل عادت کردیم که هیچچیز نباید معطل نماند. اما رابطه به صبر زنده است؛ به فاصله، به مکثی آرام میان دو تپش. گاهی حتی باید دلت برای کسی تنگ شود تا معنای باهمبودن را بفهمی. اینهمه دسترسی گاهی رابطه را بینَفَس میکند.
ما دیگر فقط با موبایل ارتباط نمیگیریم، بلکه خودِ گوشیبازِمان را جای خودِ واقعیمان نشاندهایم؛ همان نسخه شستهرفته، بامزه و بینقصی که قرار است همیشه جذاب باشد. اما این خودِ صیقلخورده، هرچقدر هم خوشبیان و خوشپوش، فقط تصویر است، نه واقعیت. آدمی که فقط از پشت یک صفحه موبایل دیده میشود، طبیعی است که ناقص باشد. شاید وقتاش رسیده باشد که گاهی، فقط گاهی، موبایل را زمین بگذاریم؛ سرمان را بالا بگیریم، به چشمهای هم نگاه کنیم، بیواسطه حرف بزنیم، با صدای واقعیمان بخندیم و بغل کنیم؛ بدون فیلتر، بدون استیکر. لابد ما، بیشتر از پیامک و اینترنت، به حضور درکنار هم محتاجیم.