برخاستن به کشتن خود
«موتورسواری در مراتع خالد نبی ممنوع شد.» سرپرست اداره کل منابعطبیعی استان گلستان، خبر از ممنوعیت موتورسواری در آن نواحی داده است.

«موتورسواری در مراتع خالد نبی ممنوع شد.» سرپرست اداره کل منابعطبیعی استان گلستان، خبر از ممنوعیت موتورسواری در آن نواحی داده است. خیلی هم خوب است، اما همین یک سطر ـ که اتفاقاً برای دوستداران محیطزیست و طرفداران حفظ طبیعت، خبر خوبی است ـ چیزهایی نگرانکننده هم در بر دارد. اول اینکه چرا حفاظت از منابعطبیعی کشور دو متولی دارد؟ یکی سازمان حفاظت از محیطزیست که سازمانی مستقل است و ریاست آن معاون رئیسجمهور هم به حساب میآید و دیگری سازمان منابعطبیعی و آبخیزداری کشور که ادارهای تابع وزارت جهاد و کشاورزی است.
اما نکته مهمتر در این خبر یکسطری، همان موضوع تکراری جولان «آفرود»رانان و موتورسواران در عرصههای طبیعی ایران است. موتورسواران متعرض به طبیعت تکلیفشان با موضوع و مردم و طبیعت روشن است. آنها دوست دارند سوار مرکبهای آلودهکننده خود شوند و از دشت و دمن، آزادانه بالا و پایین بروند. شعار حیواندوستی، طبیعتگردی و طبیعتدوستی هم نمیدهند، دنبال جایی مناسب هستند که موتورهایشان را برانند. البته که نظیر این موتورسواران در دشتهای سمنان، دامغان، اطراف زنجان و دهها جای دیگر با همین مرکبهای پرسروصدا و آلودهکنندهشان، سر در پی گورها و آهوان میگذارند و آنقدر این موجودات زیبای در خطر را میدوانند تا حیوان از خستگی یا ضایعه قلبی از پا بیفتد.
سروصدای این موتورها برای موجودات ساکن طبیعت بهغایت هراسآور و حتی شوکآور و کشنده است، لگدمالشدن اندک پوشش گیاهی لرزان و تنک این دشتها که بر اثر چرای بیرویه، خشکسالی و ازبینرفتن منابع آب زیرزمینی در خطر نابودی قرار دارند، سویه دیگر این تفریح نابخردانه است.
اما موضوع «آفرود»سواران حامی طبیعت. اینها ژست دوستدار طبیعت دارند، کاروانی از خودروها بهراه میافتند و به کویر، دشت و جنگل میزنند. در نقاطی چادر میزنند، آتش درست میکنند، سروصدا میکنند، به پوشش گیاهی صدمه وارد میکنند، آب رودخانهها و زیستگاههای حیوانات را آلوده میکنند و آنها را فراری میدهند. بیشتر اینها آموزشی برای سفرهای اینچنینی ندیدهاند.
بیشتر کسانی که برنامهریز و مدیریت سفرهای گروهی اینچنین را برعهده دارند، آن را بهصورت کسبوکار نگاه میکنند و عرصه طبیعت ایران برایشان بهمثابه دکان و محل پولدرآوردن است. از آنها که میروند وسط کویر و کنسرت راک برگزار میکنند، میگذرم. اینها هم بهدلیل محدودیتهای عمدتاً بیجا میروند در نقطهای که دست کسی به آنها نرسد و موسیقی اجرا میکنند، کلیپ میسازند و بعید است به فکر حیوانات اطراف محل کنسرت کویریشان باشند که سروصدای نابهنجار تا چهحد آنها را وحشتزده میکند.
همه اینها که آمد، ممکن است در کشورهای دیگر که طبیعتشان حال بهتری دارد و حریم مناطق حفاظتشده و عادی رعایت میشود، اتفاق بیفتد. ممکن است مناطقی را به جولان موتورسواران اختصاص بدهند و آنها در مناطقی خاص، کار خودشان را بکنند و کیفشان را ببرند؛ بیآنکه به طبیعت و ساکنانش آسیب برسانند. ممکن است «آفرود» سواری، ساکنشدن در طبیعت، چادر زدن و تجربه زیستن در محیط طبیعی در بسیاری از کشورهای دنیا، شیوه معمول سفر کردن باشد، چه خوب که در ایران هم چنین اتفاقی بیفتد.
اما آنها که به این سفرها میروند و طبیعت را محل تفریح و انبساط خاطر خود قرار میدهند، آیا به قیود فعالیت در عرصههای طبیعی آشنا هستند؟ آیا خبر دارند که طبیعت ایران تا چهحد در وضعیتی شکننده، سخت و بر لبه نابودی قرار دارد؟ آیا میدانند که سهلگیریهای هرچند کوچک فردی وقتی در مقیاس چندهزار نفری تکرار شوند، چه تاثیر عمیق و غیرقابل جبرانی بر حیات طبیعی ایران میگذارند؟ اگر طبیعت ایران بمیرد، چه چیزی در این سرزمین زنده خواهد ماند؟
نگاه برخی، تا همین امروز حفاظت از محیطزیست و منابعطبیعی را مانعی بر سر راه توسعه و امری تزئینی و لوکس میداند و ضرباتی جبرانناپذیر به کیان سرزمین ما وارد کرده است. ما در حال انجام یک خودکشی جمعی هستیم. کافی است به کارنامه هرسالهمان در آلودن طبیعت و عرصه حیات سرزمینمان در پس هر تعطیلی، نگاهی بیندازیم.