مسئولان هنرنشناس / اظهارات اخیر رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس مبنی بر اینکه تاکنون به کنسرت نرفته بار دیگر بحثها پیرامون میزان هنرشناسی مدیران فرهنگی را دامن زده است
وقتی نام کمیسیون فرهنگی مجلس را میشنوید، چه وظایف و کارکردهایی به ذهنتان خطور میکند؟ احتمالاً یکی از اولین چیزها، هنر است. تصور بیراهی هم نداشتهاید.

وقتی نام کمیسیون فرهنگی مجلس را میشنوید، چه وظایف و کارکردهایی به ذهنتان خطور میکند؟ احتمالاً یکی از اولین چیزها، هنر است. تصور بیراهی هم نداشتهاید. ماده 56 آییننامه داخلی مجلس مقرر میدارد که در این کمیسیون به موضوعاتی چون فرهنگ و هنر، ارشاد و تبلیغ اسلامی، صداوسیما و ارتباطات جمعی، تربیت بدنی، خانواده، زنان و جوانان ورود شود.
در کلیت امر اگر بخواهیم حوزههای اصلی فعالیت این کمیسیون را در نظر بگیریم، باید به چهار حوزه توجه کنیم: 1ـ حوزه خانواده، زنان و جوانان 2ـ حوزه رسانه، هنر، فرهنگ عمومی و ارشاد اسلامی 3ـ حوزه گردشگری، میراث فرهنگی و صنایع دستی 4 ـ حوزه تربیت بدنی.
با این تفاسیر بعید است کسی این انتظار را که اعضای این کمیسیون اگر هنرمند نیستند، لااقل یا هنر را دوست داشته باشند یا بهطور جدی تولید آثار هنری را دنبال کنند، انتظاری بیجا تلقی کند. بااینهمه تجربه ادوار مختلف مجلس نشان میدهد بسیاری از اعضای این کمیسیون، نهتنها هنرمند نبودهاند و نهتنها شناختی ولو اولیه از هنرمندان و محصولات هنری ندارند، بلکه گاهی بهصراحت بر این نکته نیز تاکید میکنند که برای مثال تاکنون پا به هیچ کنسرتی نگذاشتهاند.
من خیلی اهلش نیستم
البته چرا بنویسیم «برای مثال»؟ همین دو روز پیش بود که مرتضی آقاتهرانی، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس در شبکه «افق» حاضر شد و در پاسخ به پرسش مجری برنامه که پرسیده بود: «کنسرت آری یا نه؟»، چنین پاسخ داده بود: «کنسرت باید مدیریتشده باشد. بعضی اوقات بعضی کنسرتها واقعاً جایز نیست. اگر جایز نباشد، از نظر شرعی خب نه. حتماً نه. اگر جایز باشد، خب بستگی به سلایق افراد دارد. من خیلی اهلش نیستم». او در ادامه هم بدون تعارف ابراز داشته بود که تاکنون به کنسرتی نرفته است. این درحالیاست که در سال 1402، 4500 کنسرت در ایران برگزار شده و این کنسرتها بیش از چهار میلیون مخاطب داشته است.
ششماهه نخست سال 1403 نیز بیش از دو هزار کنسرت در سراسر ایران برگزار شده است. این آمار را بگذارید در کنار اخباری که گاه از لغو کنسرت در برخی استانها به گوش میرسد و نیز تحلیلی که میگوید، تقاضای مردم برای رفتن به کنسرت بسیار بیشتر از عرضه موجود در بازار موسیقی است و اگر صدور مجوزها سرعت بیشتری بگیرد و محدودیتها کمتر شود، ایرانیان بیشتری پای به سالنهای اجرای موسیقی خواهند گذاشت.
این بار اول نیست
آنچه آقاتهرانی بدان اشاره کرد، البته امری مسبوقبهسابقه است. پیشتر نیز از زبان برخی اعضای این کمیسیون چنین روایتهایی دیده شده بود. یکی از معروفترین آنها در برنامه «هفت» رخ داد؛ زمانی که در آذرماه 1393، رسول صدرعاملی، کارگردان مشهور سینما در مناظرهای با عنوان «سینمای اجتماعی و سیاهنمایی در سینمای ایران» روبهروی لاله افتخاری، دبیر کمیسیون فرهنگی مجلس نشست و از او پرسید: «خانم افتخاری شما چندتا فیلم دیدید؟ شما آخرین فیلمی که دیدید، چه بود؟» و در کمال تعجب چنین پاسخی شنید: «من خیلی فیلم نمیبینم!».
شنیدن چنین سخنی، آن هم در روزهایی که کمیسیون فرهنگی مجلس نهم در نامهای به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت حسن روحانی، نوشته بود که حق اکران هشت فیلم «عصبانی نیستم» محمدرضا درمیشیان، «قصهها»ی رخشان بنیاعتماد، «خانه پدری» کیانوش عیاری، «آشغالهای دوستداشتنی» محسن امیریوسفی، «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمیکیا، «خیابانهای آرام» و «پاداش» هر دو ساخته کمال تبریزی و «صد سال به این سالها»ی سامان مقدم را ندارند، موجب حیرت بسیاری از مخاطبان شد و البته واکنش صدرعاملی را نیز برانگیخت: «خیلی خُب، دقیقاً عرضم همین است، شما خیلی فیلم نمیبینید، ولی الان با من درباره سینمای ایران و اساساً بازدارندگی سینمای ایران صحبت میکنید!»
رئیسانجمهوری که به کنسرت رفتند
چنین مواردی البته همیشه در رابطه سیاستمداران و هنر، کموبیش وجود داشته است. اگر قرار باشد به همین یک مورد کنسرت بپردازیم، میتوان گفت که سیدمحمدخاتمی اولین رئیسجمهوری بود که در کنار گسترش بیسابقهای که موسیقی در دوران او تجربه کرد، قدم به سالن کنسرت گذاشت. بعدتر البته محمود احمدینژاد نیز به همراه وزیر وقت کشور ـ مصطفی پورمحمدی ـ در سال 1386 به تماشای سمفونی «رسول عشق و امید» رفت.
اثری به رهبری لوریس چکناواریان و با هدف پاسداشت پیامبر اسلام که سهروز قبل از حضور احمدینژاد، میزبان دو مهمان سیاسی از دو جناح متفاوت بود که ازقضا صندلیهایشان هم جنب یکدیگر قرار گرفته بود؛ محمد خاتمی و محمدباقر قالیباف. روسایجمهور بعدی هم البته تمایلی به حضور در کنسرت پیدا نکردند؛ نه حسن روحانی، نه ابراهیم رئیسی. مسعود پزشکیان اما در نخستین ماههای مسئولیت، در تالار وحدت تهران حضور پیدا کرد و به تماشای کنسرت «منظومه سیمرغ» به رهبری فرهاد فخرالدینی و آرش امینی نشست.
اولویتمان هنر نیست
بااینهمه اگر عذر رؤسایجمهور برای حضور نداشتن در چنین اجراهایی، تا حدی باتوجه به گستردگی وظایف پذیرفتنی باشد، اعضای کمیسیون فرهنگی را بهآسانی نمیتوان در این ماجرا معذور دانست. هرچه باشد، شناخت و مصرف محصولات هنری ربطی مستقیم دارد، با آنچه آنها قرار است دربارهاش در مجلس به تقنین بپردازند. بااینهمه کنکاشهای خبرنگاران نشان میدهد که ماجرای اعضای کمیسیون فرهنگی فراتر از حضور در سالن کنسرت، قابل بحث است؛ زیرا برای نمونه وقتی در اواخر دهه 1390 روزنامه «فرهیختگان» از اعضای این کمیسیون در مجلس یازدهم، از آخرین فیلمی که دیدهاند و آخرین کتابی که خواندهاند، پرسوجو کرد، پاسخهای عجیبی دریافت شد.
بعضی از اعضاء از عضویت اجباریشان در این کمیسیون سخن راندند و اینکه اولویتهایشان مسائلی دیگر است و برخی دیگر گفتند که ترجیح میدهند بهجای فیلم، سریال یا اخبار ببینند و یکی دیگر گفت: «بیشتر طرفدار کتابهای ساندویچی هستم. «سهروز در قیامت»، آخرین کتابی است که خواندهام. اتفاقاً 500 جلد از این کتاب را گرفتم و هدیه دادم.»
کتابخوانی به شیوه رئیس نهاد کتابخانههای عمومی
ورود به دنیای کتابخوانی مسئولان فرهنگی کشور البته میتواند موضوع گزارش دیگری باشد، اما باز اینجا خاطرههای تلخ، ذهن را بیقرار میکند. برای مثال یادمان نرفته است که زمانی سرپرست نهاد کتابخانههای عمومی کشور، در پاسخ به پرسش مجری تلویزیون که از او خواسته بود کتابی به مخاطبان برنامه پیشنهاد دهد، در وهله اول از کتاب «مربعهای قرمز: خاطرات شفاهی حاجحسین یکتا از کودکی تا پایان دفاع مقدس» بهعنوان کتابی «خوب، مناسب، خواندنی و برخوردار از زاویه دید و روایت جذاب» نام برد، درحالیکه چندثانیه قبل گفته بود، فقط «سه صفحه» از آن را خوانده است و بعد نیز دیگر کتابی را به یاد نیاورد که به سیاهه پیشنهادهایش افزون کند.
جزایر جداگانه هنرمندان و مدیران
بیگانگی مسئولان فرهنگی کشور از هنر و هنرمندان، دارای تبعات ناگوار فراوانی است که بارها اینجا و آنجا ذکر شده است. زمانی گفته میشد، رئیس فدراسیون فوتبال باید خودش فوتبالیست بوده و شورت ورزشی پوشیده باشد. این سخن البته بعد با این ایده تعدیل شد که فرد مناسب ریاست فدراسیون فوتبال، در کنار مدیریت، باید شناختی نسبی از این ورزش و ورزشکاران آن داشته باشد و لااقل یکبار پایش به توپ خورده باشد.
اگر بخواهیم اما کنسرت نرفتن مسئولان را با این مثال فوتبالی قیاس کنیم، میتوان گفت با شرایطی مواجه هستیم که فردی مدیریت فوتبال را برعهده گرفته که تاکنون نهفقط به استادیوم نرفته، بلکه انگار فوتبال نیز ندیده است. شاید همین تفاوتها و شکافهای عظیم باشد که موجب شکایت اهالی هنر از مسئولان هنرنشناس شده است. نمونهای از آن را همین یکماه پیش حسین علیزاده، استاد موسیقی ایران در مراسم فریدون شهبازیان، آهنگساز برجسته بازتاب داد؛ وقتی مسئولان را به تحدی طلبید و از آنها خواست به روی سن بروند و «دو جمله» درباره شهبازیان بگویند: «نه اینکه آدم خوب و خوشتیپی بود، بلکه اینکه در عالم فرهنگ، هنر و موسیقی چه نقشی داشت؟»