عربها را دستکم نگیریم
هر چه مرور میکنم میبینم دستکم گرفتن اعراب و حتی مضحک و بیاهمیت دانستن توفیقات توسعهای آنها امری است که در ایران بسیار طرفدار دارد و انگار کسی باورش نمیشود که آنها دارند در بسیاری از زمینهها به پیشرفتهای غیرقابل انکاری دست مییابند.
نمیخواهم اینجا از تاریخچه عربستیزی نزد ایرانیان سخن بگویم. اقوال در این زمینه زیاد است. برخی آن را به دوران فتح ایران به دست اعراب میرسانند و برخی دیگر آن را بهخصوص دستپرورده گفتارهای عربستیزانه روشنفکرانی چون آخوندزاده و کرمانی در دوران قاجار که علتالعلل مصیبتهای ایرانیان را حمله اعراب و سقوط ساسانیان معرفی میکردند. هر چه باشد، میدانیم که بهخصوص در دهههای اخیر دوباره موجی از دشمنی با اعراب در جامعه ایران شروع شده.
بخشی از آن البته به عملکرد ساختار سیاسی بازمیگردد. برای بعضی، اعراب مساوی است با اسلام و اسلام مساوی است با روحانیت و روحانیت هم یعنی جمهوری اسلامی. با همین معادله، یکبهیک کاستیهای سیستم را به اعراب و اسلام نسبت میدهند و بقیه قضیه را احتمالاً خودتان میدانید. یک سوی تاریخ جهان، ایران معظم متمدن قرار داشته و سوی دیگر اعراب بدوی پابرهنه شترسوار. در همین مسیر کمکها به حماس، حزبالله، حشدالشعبی و حوثیها دستمایهای دیگر برای انتقاد شده که چرا با این همه مشکلات در کشور، پول ایران باید جایی دیگر خرج شود؟
من اصلاً به راست و دروغ، درست و غلط این تحلیلها کاری ندارم. الله اعلم. نکتهام اما چیز دیگری است و آن اینکه این فقط مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی یا مردم عادی نیستند که اعراب منطقه را تحقیر میکنند، بلکه ازقضا مسئولان و رسانههای رسمی نیز در این زمینه ید طولایی دارند و خواسته یا ناخواسته، به ترویج تصویری تحقیرآمیز از اعراب بهخصوص حاکمان عرب منطقه کمک شایان توجهی کردهاند.
این روند نیز از همان سالهای نخست انقلاب بهخصوص بعد از جنگ ایران و عراق آغاز شد و تا امروز نیز ادامه دارد. اصلاً انگار اینجا آنجایی است که مخالفان و ساختار سیاسی به یک نقطه اشتراک اولیه میرسند. مینویسم اولیه چون آن اعرابی که مخالفان حکومت تحقیر میکنند بعضی اوقات با اعراب مورد نقد سیستم تفاوت دارند.
با این همه، من هر چه مرور میکنم میبینم دستکم گرفتن اعراب و حتی مضحک و بیاهمیت دانستن توفیقات توسعهای آنها امری است که در ایران بسیار طرفدار دارد و انگار کسی باورش نمیشود که آنها دارند در بسیاری از زمینهها به پیشرفتهای غیرقابل انکاری دست مییابند. توسعه آنها را تقلیدی، غربزده، بادکنکی و بیریشه مینامند و فکر میکنند فقط این دلارهای نفتی در کنار سرسپردگی به اربابان غربی است که رنگ و جلایی به تمدن اعراب داده است.
بخشی از ماجرا البته به باورها و افکار ما درباره اعراب برمیگردد. بخشی دیگر را بدون تعارف باید از جنس حسادت دانست. خوب یا بد، عقل اکثر مردم جهان به چشمشان است و ما هم احتمالاً زورمان میگیرد که با این همه کبکبه و دبدبه، همان یک استادیوم ورزشی آبرومندی را هم که داشتیم، نمیتوانیم سالم نگاه داریم، اما قطر با آن مساحت و جمعیت، جام جهانی فوتبال برگزار میکند.
دروغ چرا، ناراحت میشویم که سرانه تولید ناخالص داخلی همان عربستانی که ما فکر کردیم اصلاً داخل جایی نیست، 2/5 برابر ماست، درآمد سرانه ملیاش، 21 هزار دلار است در برابر 4 هزار دلار ایران و در بقیه شاخصها هم کلی از ما جلو است. شاخص ادراک فساد عربستان در میان کشورهای جهان، 53 است و ایران 149، شاخص رفاه عمومی عربستان 79 است و ایران 126، شاخص توسعه انسانی عربستان 35 و ایران 76 است. حتی در شاخص برابری جنسیتی هم عربستان رتبه 131 جهان را دارد و ما 143.
خاطرم هست زمانی از محمود سریعالقلم شنیدم که ما اصلاً درک درستی از حکمرانی اعراب و حضور نخبگان و مدیران زبده و جهاندیده آنها در سطوح مختلف حکومت نداریم. او تعریف میکرد که آدم وقتی با این مدیران گفتوگو میکند، شکاف عظیم دانش و شناخت میان آنها و مدیران ایرانی را متوجه میشود و میفهمد که بیخود و بیجهت نیست که اعراب اطراف ایران، اینقدر پیشرفت کردهاند. منطق مناسبات جهانی را دریافتهاند، شایستهسالاری پیشه کردهاند و الان هم دارند ثمره آن را برداشت میکنند.
اما ما چه کردهایم؟ تا شده به زمین و زمان ناسزا حواله کردهایم و عربها و غربیها را ناچیز انگاشتهایم. این هم شده روزگارمان که برق نیست، گاز نیست و حتی اکسیژن و هوای پاک نیست. شهردارمان البته به خودش نمره خیلی خوبی میدهد. خدایا شکرت.