کابینه شرکت سهامی عام نیست
این روزها همه منتظر معرفی کابینه اول پزشکیان هستند و روزی نیست که در این زمینه اظهارنظری نشود. این میان حرفهای عجیب هم کم نیست. نمونهای از این حرفها، همان سخن همیشگی استفاده از تمام ظرفیتهای سیاسی در کشور است که گویندگان آن بیشتر از این سخن حق، آن مراد باطل را میجویند که هرطور شده تعدادی از نیروهایی که نه به پزشکیان رأی دادند، نه به برنامه او اعتقادی دارند، در کابینه بگذارند.
درواقع این سخن را بیشتر اصولگرایانی مطرح میکنند که تجربه دولتمداری خودشان نشان میدهد وقتی بر سر کار میآیند، اعتقادی به استفاده از نیروهای میانهرو، اصلاحطلب و حتی برخی از اصولگرایان منتقد ندارند. فراتر از آن، حتی استانداردهای کارشناسانه وزارت را نیز میتوانند به طرفهالعینی پای محاسبات سیاسی قربانی کنند. آخر و عاقبت این منششان را هم که یادمان نرفته. حسنختام رزومه وزیر آموزشوپرورش دولت قبلی «صعود به قله دماوند و توفیق حضور در راهپیمایی اربعین» بود. چون او هم کم نبود.
از وزیری که میگفت با یک میلیون تومان میشود شغل ایجاد کرد تا وزیری که الان یک پایش در دادگاه است. کار به جایی کشید که دولت سیزدهم شد رکورددار خودترمیمی کابینه. بگذریم. خدا رحمت کند عماد افروغ را. موقع معرفی کابینه اول احمدینژاد کلی فریاد زد که نمایندگان بزرگوار، سخت بگیرید بر رئیسجمهور و اجازه ندهید کابینهای ضعیف شکل بگیرد. نام این کنش خود را گذاشته بود «نقد درونگفتمانی». الحق و الانصاف هم پای کار ایستاد و به قیمت رنجش برخی از رفقای همحزبی، جلوی وزارت برخی از افراد غیرمتخصص را گرفت. میگفت، ما حاضریم پشت سر برخی از این آقایان نماز هم بخوانیم ولی حاضر نمیشویم وزارتخانه را به آنها بسپاریم. برخی مماشات میکردند و میگفتند حالا یک سال با این وزرا میگذرانیم و اگر قدرت مدیریت نداشتند، آنها را عوض میکنیم.
باز افروغ میگفت: یک روزش هم زیاد است. منطق افروغ در مواردی خوشبختانه کارگر شد و او با همراهی جمعی از نمایندگان مجلس هفتم موفق شد از وزارت برخی افراد غیرمتخصص ممانعت کند. این دعوای «تعهد» و «تخصص» البته دعوایی قدیمی است و از همان آغاز انقلاب مایه اختلاف شده بود. کار به جایی کشید که در سال 1358، مناظرهای میان مهندس بازرگان و دکتر بهشتی با عنوان «تخصص بالاتر است یا تعهد و تقوا؟» درگرفت. بهشتی به تعهد اولویت میداد و بازرگان به تخصص. میانه بحث بازرگان به بهشتی گفت، آیا حاضر است خانواده خود را سوار اتوبوس رانندهای بکند که متقی و متدین اما تازهکار است؛ درحالیکه رانندهای در دسترس است که جاده را مثل کف دست میشناسد اما اهل معصیت است؟ بهشتی البته اهل تأمل و تدقیق بوده است، بههمیندلیل بعد از مکثی طولانی میگوید: آقا من دیگه صحبتی ندارم. بعدتر این سخن مهندس چمران به گمانم حجت را تمام کرد: «تقوا بالاتر است ولی اگر کسی تخصص کاری را نداشته باشد و منصبی را قبول کند، قطعاً انسان «بیتقوایی» است.»
حالا اما جدا از تعهد و تخصص باید معیار «تحزب» را هم به این مناقشه افزود. آخر اصلاً انتخابات وقتی واقعی و رقابتی است که میان آرای کاندیداها تفاوتهای معنادار در زمینههای سیاسی، بینالمللی، فرهنگی و اقتصادی وجود داشته باشد و این یعنی با انتخاب هر نامزدی، ملتی مسیری متفاوت را خواهد پیمود. در مثل مناقشه نیست اما شما اینگونه فرض بکنید که با پزشکیان قرار است برویم تبریز و با جلیلی میرسیم به مشهد. اگر مردم به نامزدی اقبال بیشتری نشان دادند و او شد رئیسجمهور کشور، باید به او اجازه داد رانندگان این مسیر و یارانش را نیز خود برگزیند؛ کسانی که هم چشماندازهای مشابه، هم تخصص و هم سابقه همکاری داشته باشند. این سابقه همکاری را دستکم نگیرید.
در سیاست، گروه و تیم و حزب مهم است. ایدههای تخصصی را تیمهای همراه میتوانند اجرا کنند؛ کسانی که به هم اعتماد داشته باشند و گاهی بدون سخن گفتن، سر باطن هم را متوجه شوند. به قول فوتبالیها، با چشم بسته همدیگر را در زمین پیدا بکنند. مخلص کلام کابینه شرکت سهامی عام نیست. به رئیسجمهور اختیار بدهیم و بعد از او مطالبهگری کنیم. اگر اجازه ندهیم کابینه مطلوبش را بچیند، بعدتر پاسخگو نیز نخواهد بود و میگوید وزیرانم تحمیلی بودند. بله نباید سر تخصص وزرا کوتاه آمد، اما تحزب هم معیاری عقلانی است که جهان مدرن بدون تعارف و بیحرف اضافی، بر مدار آن میچرخد. پس شاید بد نباشد به این ترتیب هم فکر کنیم؛ اول تخصص، دوم تحزب و سوم تعهد.