چه حاجت که نُه کرسی آسمان نهی زیر پای قزل ارسلان؟
1- دستگاه تاریخی مدح و ثنا و چاپلوسی ما، پیش از نشستن رسمی رئیسجمهور منتخب بر مسند به کار افتاده. امروز در بعضی از پستهای طرفداران و صفحاتی که در ایام انتخابات صفحات رسمی ستادهای ایشان بودند، دیدم که آقای پزشکیان را با صفاتی چون «طبیب ایران»، «پدر جمهور»، «امیرکبیر زمان»، «دانشمندترین رئیسجمهور تاریخ» و مانند اینها خوانده بودند.
درباره هرکدام از این صفات هزار اما و اگر وجود دارد. شخص آقای پزشکیان هم در هر سخنرانی و هر جا فرصتی بوده چاپلوسان و مدیحهسرایان را از گفتن چنین عباراتی و مقدسسازی برحذر داشته. اگر میگفتند دکتر پزشکیان معمولیترین و بیادعاترین رئیسجمهور ایران است، حق را گفته بودند. آقای پزشکیان شبیهترین به ما مردم عادی جامعه ایران است. لحن گفتار و شیوه سخن گفتنش بر همان طریقی است که ما مردم با هم حرف میزنیم.
ما در دوره برگزاری انتخابات، نشان دادیم که تا چه میزان به آداب و بایستههای تنوع آراء و افکار آشنا و مقید شدهایم. در آن ایام مباحثههای فراوانی در چارچوب ادب و متانت و با تحمل و رواداری بین طرفداران دو سوی انتخابات و حتی تحریمیها با رأیدهندگان شکل گرفت. اقلیت ناسزاگو را البته نادیده بگیرید. تعداد آنها از همیشه کمتر شده است. بیایید پس از انتخابات هم به آداب سیاسی صحیح پایبند بمانیم و از مسند ریاستجمهوری جایگاهی مقدس و غیر قابل انتقاد نسازیم.
سخن سعدی تا ابد معتبر است: «چو مولام خوانند و صدر کبیر/ نمایند مردم به چشمم حقیر» و البته توصیهای که به خودش میکند، نصیحتی است که لابد اهل رسانه باید آن را آویزه گوش کنند: «به راه تکلف مرو سعدیا/ اگر صدق داری، بیار و بیا - چه حاجت که نُه کرسی آسمان/ نهی زیر پای قزل ارسلان؟- مگو پای عزّت بر افلاک نهْ/ بگو روی اخلاص بر خاک نه».
2- مسیر اطلاعرسانی ریاستجمهوری هنوز بهصورت رسمی به کار نیفتاده و ظاهراً آقای شفیعیان از انصافنیوز اخبار خاص رئیسجمهور منتخب را منتشر میکند. شفیعیان روزنامهنگاری است که باشگاه روزنامهنگاران ایران (تنها باشگاه جهان که اعضای انحصاریاش را خودش انتخاب میکند!) - از او بهعنوان «روزنامهنگاری که حماسه ساخت» و با اصرار و پیگیری آقای پزشکیان را به عرصه انتخابات آورد، یاد کرده است.
وظیفه روزنامهنگار مدح و ثنا نیست، نقد مشفقانه و تیزبینانه و البته مؤدبانه و رصد دولت تازه، بزرگترین یاری به آن است. روزنامهنگارانی که پیش از این هم در دورهای از مدیریت مطبوعاتی وزارت ارشاد متنعم شده بودند، حال با شنیدن خبرهایی مبنی بر وزارت احتمالی معاونت اسبق مطبوعاتی، در پوست خود نمیگنجند. من حداقل در یک مورد دقیقاً از اجحاف بیجهت و مضایقی که بر یک مجله بسیار خوشنام و کاملاً فرهنگی که حاضر نشده بود عکس معاون مطبوعاتی وقت را بر جلد بزند و با او گفتوگویی ترتیب دهد، خبر دارم.
مضایقی که درنهایت آن نشریه را از نفس انداخت. در مقابل نشریاتی هم بودند که نه نسخهای از آنها را کسی دیده بود، نه دفتری و نویسنده و تحریریهای داشتند اما بهدلیل برخورداری از روابط، سهمیهکاغذ و کمکهای دولتیشان برقرار بود (لیستهایی در آن زمان منتشر شد).
3- آقای ظریف گفتهاند ۶۰ درصد نامزدهای وزارت، سابقه وزیر شدن ندارند. یعنی باز هم قرار است افرادی را از خارج سازمانها و وزارتخانهها بیاورند و به نام شایستهسالاری و جوانگرایی بر مسند بنشانند تا وزیر نوآموز بازهم به خرج ملت اندک اندک کار مدیریت کلان را بیاموزد؟ تعداد سالهایی که در این آزمون و خطاها از دست رفته را ضربدر جمعیت جوانی که امروز مثل من پا به سن 50 و 60 گذاشته کنید تا ببینید چند میلیون سال جوانی و عمر و فرصت دود شده و به هوا رفته است تا افرادی کمکم یادبگیرند که اداره کردن یک وزارتخانه با مدیریت یک دبستان تفاوت دارد.