| کد مطلب: ۱۸۲۹۳

کژتابی‌های شناختی انتخابات در ایران

داود غرایاق زندی، عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

کژتابی‌های شناختی انتخابات در ایران

فهم و درک ما از سازوکار انتخابات در ایران همچنان محل پرسش‌های فراوانی است. بدون شناخت درست و کژتابی‌های شناختی از انتخابات، مسائل و مشکلات ما با این سازوکار ادامه خواهد داشت. انتخابات نقش مهمی در تعیین فرایند سیاستگذاری، تعین‌بخشی به نهادها و گزینش سیاستمداران دارد. دو مزیت انتخابات از اهمیت غیرقابل جایگزینی برخوردار است: نخست، اگر نیروهای سیاسی دارای دیدگاه‌های مختلف هستند، آن را در معرض انتخاب مردم قرار می‌دهند و از این طریق اختلافات سیاسی به شکل نهادینه در جامعه با گزینشگری مردم برطرف می‌شود. دوم، اگر موضوعی نظیر برجام و بسیاری از مسائل اختلافی دیگر در فرایند انتخابات به رأی گذاشته می‌شود و این امر نوعی اجماع در فرایند سیاستگذاری ایجاد می‌کند و دیگر کسی قادر به اخلال یا نسبت وابستگی به جایی نخواهد داد زیرا این خواست عمومی است که توسط فردی که مطرح شده، باید پیگیری شود.

نخستین کژتابی در فهم خود انتخابات است. انتخابات می‌تواند برای گزینش افرادی با قابلیت‌های مادی و معنوی باشد تا نیازهای جامعه را برطرف کند؛ انتخابات می‌تواند نوعی قیمومیت عده‌ای برای پیشبرد عموم مردم به سوی اهداف معین باشد؛ می‌تواند نمایندگی خواست و صدای عموم مردم باشد و در نهایت می‌تواند به کار گرفتن افرادی همانند ما در ساختار قدرت باشد.

در کشور ما انتخابات در درجه اول با قیمومیت و سپس با شباهت نزدیکی دارد و کمتر با نمایندگی و اعتماد به شایستگی استوار است. بر همین اساس، تصور از انتخابات بیشتر نوعی بیعت و تأیید است نه مبتنی بر ارزیابی و نتایج. اگر انتخابات «دماسنج» جامعه است تا سیاستمداران درجه حرارت جامعه را به دست آورند، باید از هر اقدامی برای تحت تأثیر قرار دادن این آگاهی پرهیز گردد. همچنین اگر انتخابات بیشتر نوعی «سوپاپ اطمینان» برای تخلیه روانی و مشکلات اجتماعی است، چرا باید این فرایند تحدید شود؟ در نهایت اگر انتخابات به دنبال حل اختلاف در جامعه است، چرا باید خود به عامل اختلاف در جامعه بدل گردد؟ وقتی انتخابات قرار است سازوکاری برای رفع برخی مشکلات در جامعه باشد، خود به عامل اصلی درگیری بین نیروهای سیاسی بدل می‌گردد نشانه کژتابی شناختی از این پدیده است.

موضوع دیگر این است که انتخابات با تعیین موضوعات اصلی و افراد مشخص، باعث کارآمدی در ساختار سیاسی خواهد شد. منظور از کارآمدی، انجام کار درست به روش درست است. اگر نظام سیاسی وظایف اصلی و محوری خود را به درستی انجام دهد، قاعدتاً حمایت عمومی از نظام سیاسی افزایش می‌یابد و اگر نظام سیاسی کار خود را درست انجام ندهد، افزایش تقاضای سیاسی در درون نظام سیاسی را شاهد خواهیم بود.

اگر این افزایش تقاضا مرتفع گردد، نظام سیاسی می‌تواند ارزیابی کند که درست کار می‌کند ولی اگر همواره دچار افزایش تقاضا همراه با وعده‌های عجیب و غریب نامزدها برای کسب آرا باشد، نظام سیاسی دچار افزایش بار خواهد شد و اعتماد به صندوق رأی کاهش می‌یابد. البته در مرحله نخست مشارکت افزایش بیش از ۶۰ درصدی خواهد یافت و در مرحله بعد کاهش مشارکت خواهد بود که کمتر از ۴۰ درصد از نشانگان بحران اجتماعی است.

به‌طور متعارف شرکت مردم در انتخابات بین ۴۰ تا ۶۰ درصد است؛ معنای آن این است که روال متعارف ممکن است مطلوب نباشد، اما مورد اعتراض هم نیست. زمانی مشارکت بالای ۶۰ درصد را داریم، معنای آن این است که مردم تصور می‌کنند شرایط به ضرر آنها پیش می‌رود و باید آن را تغییر دهند. اما زمانی‌که این سازوکار برای تغییر سیاست‌ها و افراد و روندهای نادرست موفق نباشد، مشارکت کاهش می‌یابد و این به معنای کاهش اعتبار صندوق رأی برای تغییر است و زمینه‌ساز قهر با صندوق، ناکارآمدی و اعتراضات اجتماعی و در نتیجه، سرکوب اعتراضات، نشانه کاهش مشروعیت است.

با توجه به دوره‌های قبلی انتخابات در ایران از سال ۱۳۸۸ به بعد، نظام سیاسی از یک سو سعی دارد افزایش مشارکت داشته باشد و از سوی دیگر افزایش مشارکت با روی کار آمدن گروهی است که منتقد نظام سیاسی هستند. افزایش مشارکت برای نظام سیاسی نوعی رفراندوم است برای مشروعیت نظام و برای طرف مقابل نوعی مشارکت مشروط است که در صورت کارکرد مناسب نظام سیاسی محقق خواهد شد. باور قدیمی رأی‌دهندگی این بود که افراد در رأی دادن براساس باورها و عقاید و حتی ایدئولوژی‌ها یا ایستارهای خود عمل می‌کنند. بر این اساس، افراد به افراد و احزابی رأی می‌دهند که با آنها شباهت دارد و یا همسویی اعتقادی وجود دارد. اما امروزه این رفتار انتخاباتی است که ترجیحات و باورهای مردم را شکل می‌دهد؛ یعنی اگر گروه و جریانی بهتر توانست مسائل و مشکلات و نیازهای اجتماعی را برطرف کند، آنها باید شانس بیشتری در انتخابات داشته باشند و باعث افزایش مشارکت مردم برای گزینش آنها در مسئولیت سیاسی را افزایش می‌دهد.

بر این اساس، در بیشتر مواقع شرکت در انتخابات برای نفی یک دیدگاه و جریان سیاسی بود تا پذیرش رویکرد مناسب خود و به تعبیری شرکت در انتخابات از حب یکی نیست بلکه از بغض دیگران است. به این معنی مردم، برای جلوگیری از وخامت اوضاع و ناکارآمدی بیشتر به رأی دادن روی می‌آورند تا افزایش مشروعیت نظام سیاسی. کاهش قابل توجه طرفداران یک جناح خاص در انتخابات دوره چهاردهم به نسبت دوره قبل نیز از نشانگان آن است.

موضوع محوری دیگر این است که انتخابات باید زمینه پذیرش عمومی جامعه و نوعی کثرت‌گرایی را فراهم آورد نه یکدست‌سازی. افزایش دوقطبی‌های اجتماعی چه واقعی و چه اعلامی زمینه انباشت فزاینده دوقطبی در جامعه خواهد شد و به مرور زمینه رفع آن با مشکلات جدی مواجه خواهد شد. مهمترین مشکل در کشور این است که رؤسای جمهور قبلی نتوانستند پس از به قدرت رسیدن آن را حل کنند و حتی به آن دامن زده‌اند. این مشکل برای دولت چهاردهم هم ممکن است زیرا تعارض منافع حتی با آمارسازی و تلاش برای تحمیل روایت خودی بر دیگری به شدت در جریان است. به واقع، هیچ‌گاه فرایند نظارت و کنترل (Check and Balance Mechanism) بین نیروهای سیاسی وجود ندارد. این جریان باعث شده تا یک طرف سیاسی در صورت مغلوب شدن، حداکثر توان تحمل رقیب در یک دوره را داشته باشد و تلاش کند کار آنها به دوره بعد کشیده نشود؛ زیرا تقسیم قدرت سیاسی در اصل نوعی تسهیم منفعت و ثروت در میان طرفداران خودی را به همراه داشته است.

مهمترین محورهای انتخابات چهاردهم، سیاست خارجی است. قلب سیاست خارجی ما ایجاد تعادل بین شرق و غرب است. برجام و FATF و بدل شدن به یک کشور متعارف در نظام بین‌المللی از موضوعات محوری در انتخاب رئیس‌جمهور جدید است. این موضوع نوعی دوگانه تحریم و فساد را در جامعه پدید آورد؛ به این معنا که مهمترین مشکل ما تحریم غرب است یا ناکارآمدی و فساد نظام سیاسی؟ یک طرف ماجرا سعی دارد نشان دهد که این موضوع بیشتر ناشی از ناکارآمدی است و فساد در تمامی دوره‌های مختلف وجود داشته است. طرف دیگر سعی دارد نشان دهد که فساد برای دور زدن تحریم‌ها صورت می‌گیرد. چون دست نظام سیاسی در تبادلات مالی بسته است، تن به این شرایط پیچیده و پرمسئله می‌دهد. واقعیت این است که این دو موضوع، دو روی یک سکه هستند. اما اگر قرار باشد که تحریم تنها برای مردم باشد و فساد برای نظام سیاسی، این موضوع تحریم خود صندوق را در پی خواهد داشت.

برای پرهیز از این کژتابی‌های شناختی که به اختصار آمد، توجه به چند نکته ضروری است:

۱) از مجموع شعارهایی که منتخب دولت چهاردهم مطرح کرده، سه کلیدواژه عدالت اجتماعی، توسعه و تخصص‌گرایی اولویت بیشتری دارد. اگر این مواردی هستند که مردم به آنها اقبال نشان دادند، پس دولت چهاردهم باید به درستی آن را پیاده کند، زیرا در غیر این‌صورت، نه‌تنها قهر ۵۰ درصدی مردم با صندوق ادامه خواهد یافت، بلکه این بحران مشارکت تعمیق خواهد شد.

۲) مطالعه انتخابات به شکل تخصصی باید در دستورکار دانشگاه‌های مهم کشور قرار گیرد. انتخابات باید با افزایش کارآمدی، مشروعیت و پرهیز از اختلاف در کشور همراه باشد وگرنه به سازوکاری ضد خود بدل خواهد شد.

۳) نقش رسانه در کاهش قطبی‎شدن در جامعه نیازمند بازنگری جدی است. این موضوع بیش و پیش از همه در مورد صداوسیما قابل اطلاق است.

۴) نیروهای دینی و گفتمان دینی باید در راستای جذب حداکثری در جامعه عمل کنند و دین نماد یک جریان سیاسی نباید باشد.

۵) توجه به اقتصاد انتخابات ضروری است. نه‌تنها باید هزینه‌های انتخاباتی نامزدها روشن گردد بلکه باید تلاش این باشد که هزینه برگزاری خود انتخابات کاهش یابد.

۶) پرهیز از دوگانه تحریم و فساد برای افزایش مشارکت، اعتماد، کارآمدی و مشروعیت سیاسی نظام ضروری است.

۷) موضوعات منطقه‌ای و سیاست خارجی محور موضوعات دولت چهاردهم است. بدون حل این مسائل، اوضاع کشور دورنمای روشنی نخواهد داشت.

۸) در نهایت آنچه به‌‌رغم تمام ناملایمات و مشکلات فزاینده کشور در چند سال اخیر، باعث افزایش مشارکت ۵۰ درصدی مردم در انتخابات شده، اشاره به اهمیت صندوق رأی دارد که روال دیگری در دنیای امروز برای جایگزینی آن وجود ندارد. هرگونه کژتابی شناختی در قبال انتخابات یا تلاش برای مهندسی آن، در واقع بر شاخ نشستن و بن بریدن است.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی