| کد مطلب: ۱۶۹۶۵
ادب زیست اجتماعی و فقدان آن

ادب زیست اجتماعی و فقدان آن

بعد از باز شدن پای اولین مسافران به فرنگ، در زمان فتحعلی‌شاه قاجار، به‌یکباره تصور جمعی ما از آنچه در بقیه جهان می‌گذشت تغییر کرد. خود را در قهقرا و گذشته‌های تاریخ و فرنگی‌ها را در آخر دنیا و نهایت پیشرفت تصور کردیم. بهت‌زدگی اولیه ما در برخورد با مظاهر پیشرفت‌های فناوری و تغییر سبک و شیوه زندگی آدمی کم‌وبیش یک‌قرن‌ونیم طول کشید.

جنگ، تحریم‌ها و بعضی ناکارآمدی‌ها سبب شد که نگاه به‌شدت انتقادآمیز ما به خودمان دوام پیدا کند. ما بازهم خود را پر از اشکال و عقب‌ماندگی تصور کردیم و دیگران را در نهایت. البته هیچ‌کدام از این تصورات مطلقاً درست یا مطلقاً غلط نبود. زندگی اجتماعی و سیاسی در بریتانیای اوایل قرن نوزدهم با ایران اوایل قاجار تفاوت فراوانی داشت.

مهم‌ترین چیزی که در خاطرات میرزاصالح از انگلستان آن روزگار به چشم می‌آید، نظام آموزشی مرتب و منظم و دانشگاه‌هایی با محیط علمی زنده و پویا بودند. روایت شده است که پس از شکست ایران در جنگ دوم با روسیه، عباس‌میرزا از سفیر فرانسه می‌پرسد: «چه شد که ما عقب ماندیم و شما پیش رفتید؟». نمی‌دانم آن سفیر چه پاسخی داده است؟ اما شاید میرزاصالح و خود عباس‌میرزا مشکل را در آموزش یافتند. آنها نظام آموزشی دقیق داشتند و ما نداشتیم.

اما انتقاد از خود و مقایسه رفتارهایمان با بقیه جهان هیچ‌وقت پایان نگرفت، هنوز هم از بزرگ و کوچک، رئیس و مرئوس، حاکم و محکوم، در انتقاد از وضع موجود جمله‌مان را با این عبارت شروع می‌کنیم: «در کجای جهان دیده‌اید که…» اگرچه جهانی که از نظر ما بسیار جلو رفته هم مشکل، معضل، بدبختی و گرفتاری کم ندارد. اما در یک زنجیره انتقاد - مشاوره - پیدا کردن راه‌حل و اتخاذ تصمیمات اجرایی و آموزش، مشکل را تا حد «ممکن» حل می‌کند. ما هنوز هم به امر آموزش التفاتی نداریم. منظور آموزش دروس نیست، منظور آموزش نحوه زیستن و آداب اجتماعی و مانند اینهاست.

این قسم آموزش است که به حیاتی‌ترین بخش زندگی انسانی بستگی پیدا می‌کند. مهندس، دکتر و متخصص شدن، کاری ندارد. چند سالی درس خواندن بالاخره نتیجه می‌دهد و فردی در رشته‌ای تحصیل می‌کند، اما همین فرد تحصیلکرده که آموزشی برای آداب اجتماعی و مهارت‌های زیستن ندیده‌ است، می‌تواند به‌صورتی بالقوه مخلّ آسایش دیگران و آسیب‌رسان به محیط‌زیست، زمین و جانداران دیگر شود.

به‌جا آوردن «ادب» استفاده از ابزاری نوین و برقرار ساختن فرهنگ صحیح آن، مستلزم کاری عمیق و مستمر و متکی بر دانش است. مثلاً ما در برقراری نظم و استفاده صحیح از ابزاری به‌نام خودرو کاملاً ناموفق بوده‌ایم، چون نه قوانین سفت و سختی از ابتدا تدوین کردیم، نه ضمانت‌های اجرایی مستمر و بی‌وقفه‌ای بر آن گماردیم و نه آموزش ترافیک را از کودکی به‌مثابه امری فرهنگی در نظر گرفتیم. تخطی از قوانین در بسیاری از کشورهای جهان مصداق بی‌فرهنگی و بی‌ادبی تلقی می‌شود، چون به‌عنوان یکی از آداب اجتماعی آموزش داده شده است. همین را تعمیم دهید به نحوه استفاده ما از شبکه‌های اجتماعی.

چنین است که «فوروارد کردن پست‌ها» برای آشنا و غریبه در وقت و بی‌وقت و «فحاشی» در شبکه‌های اجتماعی فارسی، امری کاملاً رایج و مرسوم است و عادی جلوه می‌کند و هیچ بی‌ادبی و بی‌نزاکتی‌ به حساب نمی‌آید. آسیب زدن به زیستگاه‌های حیوانات با راندن خودروهای غول‌آسا در پهنه طبیعت می‌شود «طبیعت‌گردی آفرود» و طرفدارانش آن را عین حمایت از محیط‌زیست می‌پندارند! از این‌قبیل مثال‌ها لابد شما فراوان می‌توانید بیاورید.

کسی که مرتکب فعل ناصواب آزاردهنده می‌شود غالباً از زشتی و آزاردهندگی کار خود بی‌خبر است، چون آموزش ندیده و با فرهنگ آن آشنا نیست. به‌طور مثال لابد نمی‌داند که پیام‌رسان وسیله‌ای برای مواقع ضروری است، نه برای هر روز صبح بخیر گفتن و ارسال مطالب دیگران برای مخاطبانی که خود به همه شبکه‌های اجتماعی دسترسی دارند و لابد امکان مطالعه و دیدن اطلاعات برای آنها هم فراهم است!

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
سرمقاله
آخرین اخبار