صنعتی که بیشتر میشنود تا شنیده شود!
صنعت پرمزیت پتروشیمی اگر از ابتدا کفشهای خود را بر پای داشت اکنون لنگ نمیزد؛ اگر تحریم نبود، اگر این استخوان لای گوشت خصولتی نبود؛ اگر از ابتدا دولتی نبود؛ اگر خوراک به اندازه ظرفیت اسمی داشت؛اگر دیوارش از تمام دیوارها کوتاهتر نبود و شبلیها بر منصور حلاجش سنگ نمیزدند اکنون حال و روز بهتری داشت...
اگر قطعات و تجهیزات نصب شده در پتروشیمی ایلام از خاکبرداری و آغاز عملیات اجرایی در سال ۸۳ تا مراحل تولید زبان داشتند، اولین مثنوی بلند از صنعت را میسرودند.
در صنعت پایه الفینی و پلیمر همه به نشان فخر از دور با انگشت نشانش میدهند، سری تو سرهای صنعت پتروشمی در آورده؛ از شیمیایی و آروماتیک گرفته تا هیدروکربوری و اوره و متانول و… !
روی سخنم با الفین؛ شاهزاده صنعت پتروشیمی است اما…!
ما که کلاهمان را قدری بالاتر گذاشته و باد در غبغب انداختهایم که ایلام هم الفین دارد از کجا میدانستیم الفین سیزدهم نحس است. ایلام کجای غلط تاریخ ایستاد که عدد ۱۳ مقابل الفینش باشد. آیا او سبزه ۱۳ بدر را گره نزد؟. او که دو تا از تحریم خارجی خورد چهارتا از تحریم داخلی، نحسیاش فقط این نیست که طولانی شد بلکه کوهی از زیان انباشته روی دوش مجتمع گذاشت. نقش پدری را ایفا کرد که خودروی صفر خارجی را ۱۷ سال توی پارکینگ نگهداشته بود .همه قطعاتش درد میکرد بدنش کهیر زده بود. نه کمپرسورها نه کورهها نه ولوها و نه لولهها و از همه بیشتر فلرینگ گوش به نی چوپان نسپردند و هر کدام ساز خود را زدند.
ماشین لوکس خارجی تولید اتیلن، پروپیلن، بنزین پیرولیز و برش چهارکربنه و CFO زجرش را از تحریم چشید و زخمزبانش از داخل!، الفین سیزدهم پیر پسر تنبلی بود که ۱۷ سال طول کشید تا مدرک اکابرش را گرفت. حجم پایپینگها (لولهگذاری) در این واحد به دلیل رودهدرازی نفرات نصاب و عوامل ماورایی و غیرفنی معادل بزرگترین الفین جهان بود.
در میان کوه عضله و آهن الفین و در انبوه پیچ و مهرهها، فقط «ولوها» سیاسی نیستند؛ نه اصلاحطلب نه اصولگرا و همانند میراب قدیم عمل میکنند و لکن شیرفلکه را هر سمتی میچرخانند سمت دیگر معترض میشود.
«کمپرسورها» یا همان قلب الفین رازها و رنجهای سربه مهری هستند که با آنژیو و اورهال سرپا ماندهاند اما باید مثل ساعت بزنند و امید پمپاژ کنند و خونرسانی به بافتهای صنعت را برعهده بگیرند و زمانی که از حرکت بایستند فلرینگ جیغ میکشد، شاتدان هورا میکشد و بخشی از ناخوشیهای الفین برمیگردد به زخم ناسور کمپرسورها !!
«بویلرها» آستانهی تحمل پایینی داشته باشند زود جوش میزنند و مثل نهنگها که دستهجمعی خودکشی میکنند، دست به خودزنی میزنند و گفتمان سرد به بوششان نمیرود.
الفین از نحسی خارج شد و در مدار تولید پایدار قرار گرفت و هم نحسیاش رفت هم آبروی ایلام را حفظ کرد .آنی شد که اینک الف تا نون الفین به نان و نام مهندسان و کارگران پینه میشود و روزی که فلرینگ دود کند لبخند از لبشان دزدیده میشود حتی اگر دستان نامرئیها نخواهند نبض الفین بدون دود بزند .
الفینمنهای ایران نشان دادند کت تن کیست! همهی این قطعات و تجهیزات چموش و رامناشدنی در مگاپروژه الفین با مغز متفکر ایرانیها و ایلامیها رام شد تا ثابت کنند زبان معیار و بدن الفین دود و پساب و صدا نیست، زبانِ قاصر تولید است و این صنعت بیشتر شنید تا شنیده شود…
واحد شیرینسازی(SRU)اما یک واحد تحمیلی و اجارهای بود. مثل سازمان ملی جوانان که آخر سرپرستیاش را به وزارت ورزش سپردند. میبایست در جوار پالایش گاز لانه میگزید اما آمد و در پتروشیمی کنگر خورد و لنگر انداخت. «سولفور ریموینگ یونیت» گاز ترش را گرفت و مقادیری شکر خورد تا شیرینش کرد.
واحد HD اما عقیده خود را داشت و از همان ابتدا روی دور بُرد بود و مثل «یوسین بولت» خط خود را جدا کرد. عقدش را زمینیها با تولید بستند. اکنون از اتاق کنترل خبر میرسد ۸ فرزند قد و نیم قد دارد و گریدهایش شهرت جهانی دارند.
«یوتی» و «آفسایت» خوش یمن بودند و اولین خاکریز، خطخطی و قصهی رفقا و پسرمجردهای دهه شصتی و پنجاهی که سرنوشت خود را به بخار صبحگاهیاش دخیل بستند .
بگینگ اما آخرین جانپناه تولید است. از پشت بام «اکسترودر» میتوان چین را دید که چمدان بسته پتروشیمی ایلام را باز میکند و دانههای سفید گرانول را فراوری و با ارزش افزوده بیشتر دوباره به ایران میفرستند در قالب همین ماشینهای چینی و ….
صنعت پرمزیت پتروشیمی اگر از ابتدا کفشهای خود را بر پای داشت اکنون لنگ نمیزد؛ اگر تحریم نبود، اگر این استخوان لای گوشت خصولتی نبود؛ اگر از ابتدا دولتی نبود؛ اگر خوراک به اندازه ظرفیت اسمی داشت؛اگر دیوارش از تمام دیوارها کوتاهتر نبود و شبلیها بر منصور حلاجش سنگ نمیزدند اکنون حال و روز بهتری داشت...
پتروشیمی ایلام در شصتسالگی صنعت پتروشیمی ۲۰ ساله شد!
با تمام داشتهها و نداشتههایش!