| کد مطلب: ۸۷۴۲

مواضع به دور از کینه‏‌ورزی

درباره مصاحبه اخیر احمد زیدآبادی

درباره مصاحبه اخیر احمد زیدآبادی

دوست عزیز، آقای زیدآبادی، گفت‌وگوی به نسبت مفصلی انجام داده که یک بخش آن بازتاب بیشتری پیدا کرد. آنجا که گفت: «من از سال ۶۶ وارد مطبوعات ایران شدم. در تمام این دوران‌ها، اولین دوره‌ای است که ما در روزنامه می‌نشینیم و مطلب انتقادی می‌نویسیم و هر طور دل‌مان می‌خواهد همه سیاست‌ها را نقد می‌کنیم، راجع به حجاب، سیاست خارجی، حتی گاهی درباره صحبت‌های رهبری می‌نویسیم و منتظر نیستیم یک فکس بیاید و روزنامه تعطیل شود. یعنی دولت دارد از خودش تحمل نشان می‌دهد. چرا نباید این را ببینیم و به جایش بگوییم اختناق توتالیتاریستی حاکم شده است؟ این چه اختناق توتالیتاریستی است که من می‌توانم راحت درباره مسائل حرف بزنم و وقتی از اینجا بیرون می‌روم مرا نمی‌گیرند؟ مگر در نظام توتالیتاریستی می‌شود اینگونه عمل کرد؟ البته این نهادینه نیست و بعضی جاها اگر دست‌شان برسد، اذیت می‌کنند اما آن اذیت سازمان‌یافته روزنامه‌ها که در دوره آقای خاتمی بود، الان اتفاق نمی‌افتد.»
در این یادداشت ابتدا به نقد مخالفت‌هایی که با این بخش از سخنان آقای زیدآبادی شد، می‌پردازم و سپس نظر خود را هم تقدیم می‌کنم. زیدآبادی خیلی صریح مرزبندی خود را با براندازان اعلام کرده است. بنابراین، طبیعی است که آنان در تخطئه وی فروگذاری نکنند، به‌طور کلی رویکردهای برانداز مبتنی بر نگاه صفر و یک است. در گذشته هم همین‌گونه بوده و آینده هم همین خواهد بود و تناسبی با پذیرش و تحمل نظر غیر از خود را ندارد. یا با ما هستی یا با طرف مقابل و اوضاع را به کلی سیاه و سفید ترسیم می‌کند. سیاه وضع کنونی، سفید وضع موهوم آینده است. چون فقط در ذیل این نگاه است که می‌توان براندازی را توجیه کرد. این رفتار در انقلاب دیده شده است و چیز جدیدی نیست. این رویکرد چاره‌ای ندارد جز اینکه دروغ بگوید، فحاشی کند، تهمت بزند. دقیقاً مشابه طرف مقابل خود و شاید هم در مواردی بدتر عمل می‌کند. اگر هم نمی‌تواند بازداشت و مجازات کند، مصداق آن است که دسترسی به آب ندارد، ولی در اصل شناگر قابلی است. این رویکرد کاری به نگاه تحلیلی افراد ندارد. اتفاقاً هر کسی که منتقد مسالمت‌آمیز حکومت است را بیش‌تر می‌زنند، چون بازی موجود میان دو طرف دعوای قدرت و‌ براندازان از نوع بازی صفر و یک است و نان خود را در تنور یکدیگر می‌پزند. افراد مستقل و غیر صفر و یکی، از هر دو طرف مطرود می‌شوند. از این گروه بگذریم.
گروه دیگری که حداقل در لحن، اصلاح‌طلب یا متعادل هستند، در نقد خود علیه دیگران باید برخی نکات را رعایت کنند، آن هم درباره کسانی که به لحاظ سابقه و عوامل انگیزشی فاقد ابهام هستند. این گزاره آقای زیدآبادی مرتبط با تجربه خودش است، حتی اگر آن را نپذیرید هم حقی برای جدل و مسخره کردن ندارید.

سخنان زیدآبادی مبتنی بر یک تحلیل کلی است که آن را در همین گفت‌وگو گفته است و اهمیت گفت‌وگوی او به این تحلیل است، چه موافق و چه مخالف باشیم. اتفاقاً رادیکال‌ترین تحلیل را در چارچوب میانه برای عدم شرکت در انتخابات در همین گفت‌وگو بیان کرده. منطقی نیست که از اینها عبور کنیم و به یک بخش کوچک آن بپردازیم، بخشی که اگر درست هم نباشد، اتفاق مهمی در ساختار تحلیلی او رخ نمی‌دهد. حتی دوستانی که نقدهای جدی‌تری به این بخش از سخنان زیدآبادی داشتند که اتفاقاً درست هم نقد کرده بودند، به نظرم باید در درجه اول به تحلیل کلان او می‌پرداختند؛ چون آن تحلیل مسئله اصلی آن گفت‌وگو است، در کنارش به این جملات هم اشاره و آنها را نقد می‌کردند. بنابراین، اگر در بدترین حالت یک یا چند گزاره نادرست گفته شده باشد، عرش سیاست منتقدین که نمی‌لرزد.
فارغ از این نکات، به نظرم به این بخش از سخن آقای زیدآبادی انتقاد وارد است، زیرا مقایسه امروز با ۲۵-۲۰ سال پیش معقول نیست. هم از حیث وجود رسانه‌های فرامرزی مثل ماهواره و هم از جهت وجود اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، و هم از حیث پیشرفت‌های اجتماعی و نسل جدید در ایران. ضمن اینکه روزنامه‌ها خیلی ضعیف شده‌اند و صاحبان قدرت کمتر نگران آن هستند، البته اثرگذاری کنونی مطبوعات تا حدی ناشی از بازنشر مطالب آنها در فضای مجازی است، به همین دلیل همچنان درباره شبکه‌های اجتماعی و اینترنت اقدامات محدودکننده خود را به اجرا می‌گذارند، حتی اگر همراه با موفقیت نباشد. اثرگذاری مستقیم خیلی مهم است. در آن زمان مطبوعات جریان‌ساز و اثرگذار بودند ولی اکنون توجه اصلی ساختار رسمی به شبکه‌های اجتماعی است، هرچند هزینه این بی‌توجهی را می‌پردازد و بیشتر هم خواهد پرداخت؛ ولی در هر حال از جهت اثرگذاری این دو دوره، قابل‌مقایسه نیستند. نکته مهم‌تر این است که پاسخگویی هم به حداقل رسیده. آزادی بیان مقدمه لازم برای پاسخگویی است؛ اگر نباشد، آزادی انتقاد نیز کارکرد و معنای دیگری پیدا می‌کند. از سوی دیگر، در همین روزها سایت اطلاع‌رسانی «انتخاب» را بدون هیچ منطق روشنی بسته‌اند و پاسخ هم نمی‌دهند. همکاران ما یا هنوز در زندان‌اند یا پرونده دارند و احضار می‌شوند.
البته همانطور که در ابتدا گفته شد باید اذعان کرد که فضای آزادی بیان گرچه با لیاقت مردم ایران و انتظاری که جامعه برآمده از انقلاب وجود دارد، فاصله معناداری دارد؛ ولی تردیدی نیست که در حال حاضر همچون گذشته برخوردهای فله‌ای با رسانه‌ها و نویسندگان وجود ندارد. به‌ویژه در سطح قوه قضائیه نبود امثال مرتضوی به‌تنهایی این تفاوت را نشان می‌دهد. ضابطه‌مندی بیشتر در مواجهه با رسانه‌ها اعم از مطبوعات و فضای مجازی یا حتی نهادهای حکومتی و فعالان آنها ویژگی مثبتی است که نباید نادیده گرفت یا کم‌اهمیت تلقی کرد.
استدلال دیگر آقای زیدآبادی در نقد استقبال طرفداران وضع موجود از این موضع ایشان است که می‌گویند چرا از مواضع دیگر وی استقبال نمی‌کنند؟ این استدلال محل تأمل است. زیرا طرفداران وضع موجود گزاره شما درباره کیفیت آزادی بیان را مصداق اقرار دانسته، ولی دیگر نقدهای شما را مصداق ادعا و یا حتی خلاف واقع می‌دانند. ما نیز همین رفتار را با حکومت یا طرفداران وضع موجود می‌کنیم. اگر جایی به نقد خود اذعان کنند، آن را می‌پذیریم، چون اقرار است، ولی در مواردی که از خود تعریف می‌کنند، آن را ادعا دانسته و می‌خواهیم ثابت کنند و حتی آن را نقد می‌کنیم.
فارغ از این نکات، شاید بهتر باشد که فراتر از وجود این جملات حاشیه‌ای در آن گفت‌وگو، درباره چارچوب تحلیلی ایشان گفت‌وگو شود. ولی این نکته را به‌عنوان ویژگی مثبت زیدآبادی در نظر بگیرید که به‌‌رغم زجرهای فراوان و ناعادلانه‌ای که بی‌جهت کشیده است و قاطبه منتقدان جزئی از آن را هم نکشیده‌اند، همچنان بدون کینه‌ورزی و حتی در مواردی که لازم است با صراحت و شهامت حرف می‌زند، حتی اگر با آن موافق نباشیم، باید احترام بگذاریم. مواضع کینه‌ورزانه حتی اگر درست هم باشند، نتیجه آنها خطرناک است.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی