داوود حشمتی
روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی
این روزها و تنها بعد از یک توافق با عربستان، همه از «دیپلماسی» و «فواید» آن حرف میزنند. خاصه آن کسانی که تا دیروز شیفته «میدان» بودند و دیپلماسی را عقبتر از میدان میخواستند. یا به تعبیر محمدجواد ظریف «اولویت» برایشان «میدان» بود. اما ظاهرا همانها دچار تحول شدهاند. اما دلیل این تحول چیست؟ چرا مانند گذشته «میدان» امروز «میداندار» عرصه فعالیتهای سیاست خارجی ایران نیست؟ چرا مانند گذشته فعالیتهای منطقهای ایران پررنگ به چشم نمیآید؟
موضوع ساده و خلاصه است. به تعبیر «نسیم طالب»، نویسنده یکی از پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز، مسئله به داشتن «پوست در بازی» (Skin in The Game) باز میگردد.
تنها به یک فقره از این شیفتگی نگاه کنید. روزنامه فرهیختگان در گزارش روز سهشنبه 23 اسفندماه 1401 خود از «دومینوی دیپلماسی» حرف زده و نوشته است: «قرار گرفتن ایران روی ریل مثبت دیپلماسی، دو توافق مهم با آژانس و عربستان را برای ایران به ارمغان آورده است. رسیدن به این توافقات باعث شده تا این امیدواری بهوجود بیاید که مذاکرات وین نیز از سر گرفته شده و به توافق نهایی برای احیای برجام منتهی شود.» این حرفها در شرایطی زده میشود که تا همین دو ماه پیش آمریکاییها میگفتند: «برجام از دستور کار آمریکا خارج شده است» و همین امروز ند پرایس، سخنگوی وزارتخارجه آمریکا در مورد تحقق نیافتن برجام، ایران را مقصر دانسته و مدعی است: «ایران فرصت احیای برجام را از دست داد.» همینها که امروز از فواید دیپلماسی سخنرانی و مصاحبه میکنند فراموش کردهاند که بزرگانشان سه سال قبل در همین مجلس انقلابی طرحی را تصویب کردند که کریمیقدوسی خلاصه آن را اینگونه در صحن علنی فریاد زد: «با مصوبه امروز مجلس میخ آخر بر تابوت برجام کوبیده شد». آنها که تا دیروز از «لاشه متعفن» برجام حرف میزدند امروز برای درآغوش کشیدن این لاشه از یکدیگر سبقت میگیرند و مهمتر از آن اینکه از «میدان» خبری نیست.
واقعیت این است که میدان زمانی برای این جریان اهمیت داشت که «پوستی در بازی» اداره کشور نداشتند. نداشتن پوست در بازی به این معناست که کسانی کاری میکنند که تبعات کار به آنها باز نمیگردد. در واقع ضررها و حتی استفادههای کاری که میکنند به آنها باز نمیگردد. اما امروز «میدان و دیپلماسی» در یک سمت معادله
قرار گرفتهاند.
امروز آنها که در دوره گذشته مدام به «میدان» و «دستاوردهای میدان» اشاره میکردند، حرف از فعالیتهای بهروزشده در «میدان» نمیزنند. البته که کاملا طبیعی است بعد از شهادت سردار سلیمانی حضور منطقهای ایران با ضعف بزرگی روبهرو شده است. با این حال آنچه مشهود است این است که «میدان» را در «اولویت» نمیبینیم.
امروز کسی نمیگوید که باید با مسلح کردن شیعیان عربستان برتری خود را به اثبات برسانیم. امروز به حرفهای سال 96 جهانگیری رسیدهاند که میگفت: «حمله به سفارت عربستان باعث شد ایران از حضور 700 هزار زائر شیعهای که هر سال به ایران و مشهد میآمدند،
متضرر شود». همانها که آن روز خواهان برتری میدان در عرصه تقابل با عربستان بودند، حالا از بازگشت به پیمان امنیتی سال 80 در دوره سیدمحمدخاتمی استقبال کرده و آن را برای خود «دستاورد» میدانند. همانها امروز یادشان افتاده که گردشگری شهروندان کشورهای عرب چقدر
مهم است.
نکته اینجاست که تا دیروز معتقد به این نبودند که «دیپلماسی باید تفوق داشته باشد» اما امروز که ناچارند تبعات هر حرکت نظامی در منطقه را در نمودارهای اقتصادی داخلی کنترل کنند، ناگزیر، میبینید که دیگر مانند گذشته هر روز از فعالیتهای منطقهای و یا درگیری در سوریه و لبنان میان ایران و اسرائیل خبری نیست. قطعا «میدان» بخشی از اداره کشور و یک حکمرانی است. کما اینکه حتی ترکیه هم برای خود «میدانی» در منطقه ایجاد کرده است. اما مسئله اصلی این است که امروز متوجه شدهاند این دیپلماسی است که باید تفوق داشته باشد.
همانها ناگزیر امروز «پوست در بازی» دارند. چون کوچکترین اقدام دیپلماسی یا نظامی رضایتمندی یا نارضایتی در سطح عمومی ایجاد میکند. طبیعتا نه آنها نمیخواهند دست به اقدامی بزنند که بهترین دولت مدنظر آنها و دولتی که تلاش کردند تمام ارکان قدرت را بهصورت یکدست در اختیار آن قرار دهند، با مشکل روبهرو شود. اما همانها در دولت قبل در چنین وضعیتی قرار نداشتند. اتفاقا هرچقدر دولت بیشتر زیر فشار قرار میگرفت، آنها راحتتر میتوانستند انتقاد کنند و رئیسی را به عنوان گزینه آلترناتیو به مردم نشان دهند.