| کد مطلب: ۸۴۶۷

قاب‏‌های بی‌‏کتاب

سینما و کتاب هر دو رسانه‌اند؛ رسانه‌هایی که گاهی به هم خدمت کرده‌اند. چه فیلم‌هایی که برگرفته از یک کتاب بوده و چه کتاب‌هایی که به سینما و فیلم‌ها پرداخته‌اند.

سینما و کتاب هر دو رسانه‌اند؛ رسانه‌هایی که گاهی به هم خدمت کرده‌اند. چه فیلم‌هایی که برگرفته از یک کتاب بوده و چه کتاب‌هایی که به سینما و فیلم‌ها پرداخته‌اند. اما بازنمایی کتاب در سینمای ما چندان نمایش پررنگی نداشته و کمتر می‌توان کتابی را به یاد آورد که آشنایی آن از خلال تماشای فیلمی رخ داده باشد. شاید در نگاه اول، میان کتاب به‌عنوان یک رسانه مکتوب و سینما و تلویزیون به‌عنوان یک رسانه تصویری، فاصله زیادی وجود داشته باشد یا حتی در یک نگاه آسیب‌شناختی به وضعیت کتابخوانی و مطالعه در جامعه ما بر این نکته تأکید شود که فرهنگ ما بیشتر یک فرهنگ شفاهی و شنیداری است و به همین دلیل، شنیدن یک سخنرانی یا تماشای یک فیلم و سریال برای ایرانیان بیش از خواندن یک کتاب جذابیت دارد و آسان‌تر است یا فراتر از این، برخی سینما و تلویزیون را به‌واسطه هژمونی تصویر، مانعی مهم در بسط فرهنگ کتاب‌خوانی می‌دانند و مثلاً از منظر مکتب فرانکفورتی، سینما و تلویزیون را ابزاری مؤثر درگسترش عوام‌زدگی می‌دانند که ذاتاً با کتاب و مناسبات آن در تعارض است. اما قطعاً میان این دو مدیوم فرهنگی و فرهنگ‌ساز، دیالکتیک روشمند و نمادینی تصور می‌شود که متأسفانه کمتر در سینما و تلویزیون ما مورد استفاده قرار گرفته است. در این تعامل رسانه‌ای شاید بهترین خدمت را همین رسانه‌های بصری به بسط فرهنگ کتاب‌خوانی می‌کنند. این تمهید دست‌کم به دو صورت قابل بررسی و تحقیق است؛ یکی حضور کتاب در شمایل مختلف بصری و بازنمایی به شکل نشانه‌شناسی و بازتولید المان‌های مرتبط با آن و دیگری به‌واسطه اقتباس ادبی و استفاده از ادبیات داستانی در تولید آثار نمایشی. در شیوه اول کتاب و کتابخانه به‌عنوان یک عنصر و شیء تصویری می‌تواند در لوکیشن و میزانسن‌های فیلم و سریال، مورد استفاده قرار بگیرد تا حضور در پس‌زمینه بصری فیلم و سریال، کتاب و مطالعه در پس‌زمینه ذهنی مخاطب نیز تثبیت شده و چه‌بسا در ضمیر ناخودآگاه او در یک فرآیند زمانی به یک رفتار و عادت فرهنگی بدل شود. متأسفانه کمتر شاهد هستیم که از کتابخانه و کتاب در پس‌زمینه آثار نمایشی و در طراحی دکور و صحنه استفاده شود درحالی‌که همین تمهید ساده، واجد ظرفیت تأثیرگذاری بالایی است همچنان که حضور پررنگ تجملات و اشیای لوکس در فیلم و سریال‌های ایرانی در دو دهه اخیر در ایجاد تغییر و تحولاتی فزاینده در سبک زندگی ایرانی‌ها تأثیر زیادی داشته است. ضمن اینکه بخشی از فرهنگ مطالعه به توجه بر زیبایی‌شناختی این رفتار و جوانب آن برمی‌گردد؛ مثل شوق کشیدن نقاشی در کودکی که مدادرنگی تازه‌ای خریده است. امروزه حتی برای جذابیت بیشتر کتاب و افزایش میل به خرید آن، خلاقیت‌ها و نوآوری‌های جالبی در طراحی کتاب و به‌اصطلاح کتاب‌سازی انجام گرفته به‌گونه‌ای‌که فرم کتاب نیز واجد زیبایی و جذابیت‌های بصری باشد. قطعاً این تمهید در حوزه تصویر به تأثیرگذاری بیشتری دست می‌یابد و طیف بیشتری از مردم را متوجه خود می‌کند. ضمن اینکه قهرمانان برنامه‌های نمایشی تلویزیون به‌دلیل تأثیر بر مخاطبان و ظرفیت‌های الگوپذیری می‌توانند در ترغیب دوستداران خود به کتاب مؤثر باشند درحالی‌که ما کمتر شاهد فیلم و سریالی هستیم که قهرمان آن کتاب بخواند یا به مطالعه علاقه‌مند باشد. جالب اینکه حتی سریال‌های شخصیت‌محور ما که زندگی یک دانشمند را هم به تصویر می‌کشند، کمتر به این وجه از شخصیت آن می‌پردازند. البته استثناهایی نیز در این میان وجود دارد. مثلاً، سریال «روشن‌تر از خاموشی» که به زندگی ملاصدرا می‌پرداخت، به این بُعد از شخصیت او اهمیت داده و تماشای این سریال میل به کتاب‌خوانی و علم‌اندوزی را در مخاطب افزایش می‌دهد. تبدیل رمان و داستان به فیلم و تله‌فیلم یا سریال تلویزیونی مصداقی از پیوند مبارک ادبیات و سینماست که کتاب را با تصویر گره زده و درنهایت به رشد و باروری فرهنگ و تمدن کمک می‌کند. ازسوی‌دیگر، بسیاری از فیلم‌نامه‌های خوب و فیلم‌های ماندگار نیز می‌توانند با تبدیل‌شدن به کتاب در ساحتی مکتوب بازتولیدشده و به حیات خود ادامه دهند. هدف از این تعامل به‌معنای انکار هویت مستقل کتاب یا سینما نیست. این‌دو به‌عنوان دو موضوع مستقل فرهنگی، واجد کارکردهای ویژه خود هستند که هیچ‌کدام نمی‌توانند جایگزین یکدیگر شوند اما می‌توانند با قرار گرفتن در کنار هم فرصت و بستر فراخ‌تری برای تعالی یک انسان و جامعه فراهم کنند. کاش به روزی برسیم که کتابخانه به اندازه تلویزیون نقش محوری در چیدمان وسایل خانه‌های‌مان و قاب‌های سینمای‌مان داشته باشد.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی