| کد مطلب: ۳۹۶۸
فقدان مرد نوا و نوشتن

فقدان مرد نوا و نوشتن

مرگ ناگهانی سیدابوالحسن مختاباد اندوه مشترکی برای روزنامه‌نگاران و اهالی موسیقی است

مرگ ناگهانی سیدابوالحسن مختاباد اندوه مشترکی برای روزنامه‌نگاران و اهالی موسیقی است

صبح دوشنبه، سوم بهمن‌ماه 1401 با خبری تلخ برای جامعه روزنامه‌نگاری و موسیقی ایران آغاز شد. «مختاباد» نامی ناآشنا برای روزنامه‌نگاران و اهالی موسیقی نبود؛ خواه عبدالحسین، خواننده موسیقی ردیف-دستگاهی باشد و خواه ابوالحسن، روزنامه‌نگار، منتقد و پژوهشگر حوزه موسیقی. فضای مجازی؛ کانال‌های تلگرامی و صفحات اینستاگرامی اما خبر از درگذشت ابوالحسن مختاباد بر اثر سکته قلبی دادند. او که متولد ۲۲ دی‌ماه ۱۳۴۸ در امره، یکی از روستاهای ساری بود، در 53سالگی در آمریکا درگذشت. کارنامه کاری ابوالحسن آن‌طور که علیرضا میرعلینقی، دیگر روزنامه‌نگار، منتقد و پژوهشگر حوزه موسیقی و دوست و همکار او به هم‌میهن می‌گوید حائز سه بخش بود؛ روزنامه‌نگاری، فعالیت‌های صنفی و حقوقی و پژوهش و تالیف. تالیف‌هایی که میرعلینقی امیدوار است بازماندگان مختاباد اقدام به انتشارشان کنند. نکته حائزاهمیت و شاید مغفول‌مانده در این میان، رابطه مختاباد با طیف سیاسی اصلاح‌طلبان ایران بود که احمد زیدآبادی، فعال سیاسی در گفت‌وگو با هم‌میهن به آن اشاره می‌کند. شاید کمتر کسی بداند که مختاباد مایل بود خاطرات زندان زیدآبادی را تبدیل به کتاب کند یا از او خواسته بود به فعالیت در یوتیوب بپردازد و برای این پلتفرم، محتوای تصویری تولید کند. ترجیع‌بند مختاباد هنگام فعالیت در عرصه صنفی، «نهاد مدنی، نیازمند انسان‌های دموکراتیک است» بود و وجه‌همت‌اش بر اینکه این روحیه دموکراتیک را در خود نهادینه کند. نکته‌ای که حتی آنان که منتقدشان بودند و ازجمله حمیدرضا نوربخش، مدیرعامل خانه موسیقی در گفت‌وگو با هم‌میهن به تاییدش می‌پردازند. کوتاه‌سخن آنکه جایگاه ابوالحسن مختاباد به‌گونه‌ای بود که بنا به حسن‌سابقه و نیز سواد روزنامه‌نگاری، نقش پیشاهنگی را در این عرصه برعهده داشت. این را سجاد پورقناد، نوازنده تار، سه‌تار و سردبیر مجله «گفت‌وگوی هارمونیک» به‌عنوان نقطه پایانی این گزارش یادبود می‌گوید.

روزنامه‌نگار، فعال صنفی و مولف

«من و ابوالحسن مختاباد، سابقه 24سال دوستی با یکدیگر داشتیم و گاه همکار هم بودیم تا اینکه او از حدود یک دهه پیش همراه خانواده‌ا‌ش ساکن آمریکا شد، هرچند فاصله جغرافیایی نتوانست ارتباط ما را با یکدیگر کم‌رنگ کند.» علیرضا میرعلینقی که از این واقعه بسیار متاثر شده است، صحبت‌های خود را اینطور آغاز می‌کند. او با بیان اینکه اگر بخواهد کارنامه کاری ابوالحسن مختاباد را به دور از احساسات منقلب‌شده‌ای که بر سرمان آوار شده است ارزیابی کند به فعالیت‌های او در سه شاخه اشاره خواهد کرد، می‌افزاید: «روزنامه‌نگاری، فعالیت‌های صنفی و حقوقی و تحقیق و تألیف، سه شاخه‌ای بودند که مختاباد به شکل حرفه‌ای در آنها فعالیت می‌کرد. مختاباد کارش را به‌عنوان مصاحبه‌گر آغاز کرد، سپس به سمت گزارش‌نویسی و نقدوتحلیل رفت و با سال‌ها کار مداوم به پختگی رسید. آنچه در این میان جالب توجه بود اینکه او با علم موسیقی هم آشنایی داشت و مختصری سه‌تار می‌نواخت. ضمن اینکه دوره آواز را هم گذرانده بود و اتفاقا صدایی گرم داشت که به‌گمانم موروثی بود. این آشنایی، موجب شده بود نقدهای او همواره حائز جنبه فنی و تخصصی هم باشد، گو اینکه این جنبه در نوشته‌هایش ارشدیت یا غلبه نداشت. مختاباد حتی زمانی که از جنبه‌ فنی به نقد نکته‌ای می‌پرداخت، آنچه برایش اهمیت داشت مسائل اجتماعی حوزه موسیقی بود.» میرعلینقی با رفتن سراغ فعالیت‌های صنفی و حقوقی مختاباد، ادامه داد: «ابوالحسن مختاباد قائل به عقلانیت، عدالت، انصاف و گفت‌وگو بود و در زمینه فعالیت‌های حقوقی هم مطالعاتی داشت که در حدواندازه خود قابل‌توجه بود. او در این زمینه رهنمودهایی مفید در اختیار جامعه موسیقی می‌گذاشت و درواقع هدفش از این فعالیت‌ها نه تامین منافع شخصی که تامین منافع صنف موسیقی بود.» میرعلینقی با اشاره به سومین بُعد کارنامه کاری ابوالحسن مختاباد گفت: «سومین بخش از کارنامه کاری او، تحقیقات و تألیفات‌اش بود. «بهارستان: پرسه‌ای در گنجینه ادب پارسی» (همشهری، ۱۳۸۶)، «روح‌الله خالقی» (امیرکبیر، ۱۳۸۹) و «نشر و نوشتار: یادداشت‌هایی درباره کتاب و نشر» (خانه کتاب، ۱۳۹۵)، سه‌عنوان کتاب او بودند که به پشت‌گرمی استاد بزرگ مطبوعات ایران، سیدفرید قاسمی منتشرشان کرد. مختاباد با بسیاری از بزرگان موسیقی ایران ازجمله احمد پژمان و شهرام ناظری به گفت‌وگو نشسته بود و در حال کار روی تاریخ شفاهی موسیقی ایران بود که پیشاپیش می‌دانستم در نوع خود، اگر نگویم بی‌نظیر، کم‌نظیر خواهد بود. او انسانی مفید و مثمرثمر بود و جای خالی‌اش قطعا احساس خواهد شد.»

گرایش اصلاح‌طلبانه

احمد زیدآبادی، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی اما از زاویه‌ای دیگر به شخصیت ابوالحسن مختاباد می‌نگرد. او می‌گوید: «من با ابوالحسن مختاباد، از سال 1374 در روزنامه همشهری آشنا شدم. نام‌خانوادگی او به دلیل آنکه برادرش آوازخوانی شهره بود، پیشاپیش برای افراد جذابیت داشت اما سبب اصلی آشنایی ما روی‌باز، خوش‌قلبی، علاقه‌اش به کارهای فرهنگی‌وهنری و دستگیری‌‌اش از هر کسی بود که به این حوزه علاقه‌ای داشت. او هم علائق فرهنگی و هنری، هم علائق سیاسی داشت و همین‌ها موجب شد در محیط روزنامه بسیار زود با یکدیگر آشنا شویم. ما علاوه بر همکاری در روزنامه، در انجمن صنفی روزنامه‌نگاران هم به‌عنوان اعضای هیئت‌مدیره با یکدیگر همکاری می‌کردیم. او خود زاده شهرستان بود و برای همین به دیده‌شدن استعداد ساکنین شهرستان اهمیت بسیار زیادی می‌داد و از صمیم قلب در این جهت می‌کوشید. ابوالحسن با خیرخواهی ویژه‌ای، دست دیگران را می‌گرفت و به آنها کمک یا با محافل هنری آشنای‌شان می‌کرد.» زیدآبادی با اشاره به اینکه مختاباد علائق سیاسی اصلاح‌طلبانه‌ای هم داشت، ادامه می‌دهد: «سال 1379 هنگامی که من نخستین دوره زندان را به‌پایان رساندم و آزاد شدم، او بود که پیشنهاد داد خاطراتم را ضبط و تدوین‌وتالیف کند. ما حدود 15 یا 20ساعت با یکدیگر به گفت‌وگو پرداختیم. هرچند من بعدها تصمیم گرفتم آن را به قلم خودم بنویسم اما تحت‌تاثیر ابوالحسن بود که به این کار علاقمند شدم و آن را دنبال کردم. ارتباط ما تا وقتی او در ایران بود، برقرار بود اما سال 1394 هنگامی که از زندان بیرون آمدم متوجه شدم مهاجرت کرده است. او در مهاجرت هم بسیار فعال بود و با محفلی از روشنفکران دینی که دکتر سروش، چهره‌شاخص آن است ارتباط نزدیک داشت و در مدیریت و سازمان‌دهی سخنرانی‌های دکتر سروش نقشی پررنگ بازی می‌کرد.» زیدآبادی در پایان با بیان اینکه مختاباد به‌طورمرتب با او در تماس بود، می‌افزاید: «من ابوالحسن را آخرین‌بار حدود یک‌سال پیش که به ایران آمده بود، دیدم و تازه‌ترین پیشنهادش به من در همین ماه‌های اخیر این بود که به تولید محتوای تصویری برای یوتیوب بپردازم. ما در حال مکاتبه با یکدیگر بودیم و من یک‌هفته فرصت خواستم تا پاسخ دهم که صبح روز دوشنبه، سوم بهمن‌ماه، با خبر فوت او مواجه شدم. فقدان مختاباد به‌معنای از دست رفتن نیرویی فعال و تاثیرگذار است که از جامعه هنری و مطبوعاتی ایران دریغ شد.»

خصلت کنشگری

حمیدرضا نوربخش، خواننده موسیقی ردیف- دستگاهی و مدیرعامل خانه موسیقی، دیگر هنرمندی است که در یادبود ابوالحسن مختاباد به گفت‌وگو با هم‌میهن می‌نشیند. او می‌گوید: «درگذشت ابوالحسن مختاباد، خبری بسیار متاثرکننده بود. او جدا از فعالیت‌ گسترده در زمینه روزنامه‌نگاری، سال‌ها به‌عنوان بازرس هیئت‌مدیره خانه موسیقی و عضو کانون پژوهشگران، همراهی و همکاری مغتنمی با این خانه داشت. مختاباد حتی زمانی هم که در ایران نبود، همچنان پیگیر فعالیت‌های خانه موسیقی بود و نظرات انتقادی خود را در این زمینه مطرح می‌کرد که برای ما بسیار ارزشمند بود.» نوربخش با تایید اینکه نظرات انتقادی مختاباد، به‌عنوان منتقد جدی عملکرد خانه موسیقی نشان از اهمیت مسئولیت اجتماعی نزد او داشت، می‌افزاید: «مختاباد انسانی دغدغه‌مند بود. فعالیت‌های او حائز خصلت کنشگری بود و همین نشان از تعهد صنفی، حقوقی و اجتماعی‌اش نسبت به جامعه موسیقی داشت. وجود مختاباد ارزشمند و نبودش ضایعه‌ای برای جامعه موسیقی و روزنامه‌نگاری است.» سجاد پورقناد، نوازنده تار و سه‌تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله «گفت‌وگوی هارمونیک» نیز که رابطه‌ای نزدیک و صمیمانه‌ با مختاباد داشت در مورد او به هم‌میهن چنین می‌گوید: «افرادی که در حوزه روزنامه‌نگاری موسیقی حضور داشته‌اند، به خوبی می‌دانند که نقش و جایگاه مختاباد در این حوزه بسیار فراتر از یک خبرنگار حرفه‌ای موسیقی بود. جدا از اینکه او جزو معدود روزنامه‌نگارانی بود که بی‌درنگ می‌توانیم عنوان حرفه‌ای را برایش به‌کار ببریم، جایگاه‌اش به‌گونه‌ای بود که همیشه بنا به حسن‌سابقه و نیز سواد روزنامه‌نگاری، نقش پیشاهنگی را در این عرصه داشت. چه بسیار خبرهایی که در حوزه موسیقی با تذکرهای او اصلاح شد و چه مایه تلاش‌ها و ممارستی که برای حفظ سلامت قلم انجام داد. متاسفانه در حال حاضر کسی را نمی‌شناسم که بتواند برای روزنامه‌نگاران موسیقی چنین نقشی را ایفا کند.»

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
یادداشت
آخرین اخبار