روایت علی ربیعی از نقش تکثر صدا در سلامت جامعه
علی ربیعی نوشت: توسعه اجتماعی فقط با ساختن جاده و پل پیش نمیرود؛ با ساختن «درک» و «همبستگی» پیش میرود. جامعهای که دروازه دانش، دسترسی به آگاهی و تفکر آزاد را برای همه باز نکند، بخشی از آیندهاش را بسته است.
به گزارش هممیهن آنلاین، علی ربیعی در روزنامه اعتماد نوشت:
امروز در مراسم اختتامیه سومین دوره جشنواره ملی کاما، جشنوارهای که به همت انجمن نابینایان ایران و دفتر فرهنگ معلولین برای تقدیر از آثار برتر نویسندگان، پژوهشگران، مترجمان و پدیدآورندگان دارای معلولیت و همچنین نویسندگان و ناشران فعال در حوزه افراد دارای معلولیت برگزار شد، شعر طناز و رندانه رودکی، شاعر برجسته و نابینای ایرانی، در ذهنم تکرار میشد؛ آنجا که میگوید:
من موی خویش را نه از آن میکنم سیاه / تا باز نو جوان شوم و نو کنم گناه / چون جامهها به وقت مصیبت سیه کنند / من موی از مصیبت پیری کنم سیاه این چند بیت از رودکی شاعر بلندآوازه نابینا، حکایت نگاه ما به تجربه، سن و زندگی است؛ یادآوری میکند که هر سپیدی و هر خط بر چهره، نه نشانه ضعف، که نماد تجربه، دانش و صبر است. همانگونه که در سرگذشت هر فرد، تجربه ارزشمند است، در یک جامعه نیز دسترسی همگان به دانایی - از نابینایان تا ناشنوایان- نشانه بلوغ فرهنگی و عدالت اجتماعی است. هر جمعی که محور آن «کتاب» و «انسان» است، همیشه یادآور این حقیقت بوده که جامعه زمانی بالغ میشود که به تجربه کسانی گوش دهد که کمتر دیده شدهاند. در چنین لحظههایی است که جامعه، قد میکشد. جشنواره کتاب افراد دارای معلولیت تنها یک رویداد فرهنگی نیست؛ پنجرهای است رو به فهم عمیقتر از زندگی اجتماعی امروز ایران. کتابهایی که در حوزه معلولیت نوشته میشود - خواه پژوهشی، خواه روایی و تجربهمحور- آینههایی هستند که به ما میآموزند معلولیت را نه نقص، بلکه شکل دیگری از بودن در جهان درک کنیم. در این آثار، انسان بر هر مفهوم اداری یا پزشکی مقدم است و این، ارزشمندترین دستاورد آنهاست. در بسیاری از این کتابها، معلولیت نه محدودیت که روایتی از نوع دیگری از ادراک است؛ ادراکی گاه شفافتر و انسانیتر از آنچه چشم بینا یا گوش شنوا درک میکند. این آثار از رنجهای ناپیدا، موانع اجتماعی و تبعیضهای خاموش سخن میگویند و همزمان از تواناییها، خلاقیتها و ارادهای که هر روز جهان فردی نویسندگانش را دوباره میسازد. آنچه از دل این نوشتهها بیرون میآید، یک درس اجتماعی مهم است: جامعه تنها زمانی سالم است که همه صداها -حتی آرامترینشان- شنیده شوند. مهمترین سرمایه این جشنواره نیز همین است: اینکه ما از زاویه دید انسانهایی وارد جهان میشویم که پیشتر شاید تجربهشان را تصور هم نمیکردیم. این مشارکت در تجربه یکدیگر، سنگ بنای خیر جمعی است، زیرا خیر جمعی هنگامی شکل میگیرد که درد و شادی یک گروه، به نگرانی همه ما تبدیل شود. کتابهای این حوزه، در حقیقت کتابهایی درباره افراد دارای معلولیت نیستند، بلکه کتابهایی درباره ما هستند: درباره اینکه چگونه میتوانیم جامعهای بسازیم که در آن «دیدن» فقط به معنای دیدن با چشم نباشد، بلکه به معنای شناختن دیگری، پذیرفتن او و فراهم کردن فرصت برابر برای شکوفایی باشد. چنین جامعهای نه براساس ترحم، بلکه بر پایه عدالت و همدلی بنا میشود. ایران سرزمین استعدادهاست و معلولان این سرزمین نیز در موسیقی، علوم انسانی، فناوری و پژوهش آثار درخشانی آفریدهاند. حمایت از دسترسی آنان به کتاب و دانش، یک سرمایهگذاری ملی و انسانی است. آیندهای که در آن همه کودکان کمتوان جسمی بتوانند از نخستین سالهای تحصیل به کتابهای درسی، داستانی و علمی دسترسی داشته باشند، آیندهای انسانیتر، مردمیتر و عادلانهتر خواهد بود. نویسندگان، پژوهشگران و همه کسانی که عمر خود را صرف نوشتن و پژوهش در این حوزه کردهاند، واسطه میان ما و حقیقتی مهماند: اینکه توسعه اجتماعی فقط با ساختن جاده و پل پیش نمیرود؛ با ساختن «درک» و «همبستگی» پیش میرود. جامعهای که دروازه دانش، دسترسی به آگاهی و تفکر آزاد را برای همه باز نکند، بخشی از آیندهاش را بسته است. مسوولیت همه ما این است که این دروازه را برای افراد دارای معلولیت بازتر کنیم. کتابخانه ملی نیز میتواند پیشگام این حرکت باشد؛ حرکتی که از فناوری آغاز میشود اما به عدالت، برابری و کرامت انسانی ختم خواهد شد.