افقی در زمانه بیافقی/گزارشی از نشست نقد رمان «میمیرَمَت» با حضور رضا امیرخانی و محمدمهدی رسولی
نشست نقد و بررسی رمان «میمیرَمَت»، تازهترین اثر محمدمهدی رسولی، با حضور نویسنده اثر و نقد و تحلیل رضا امیرخانی برگزار شد.
نشست نقد و بررسی رمان «میمیرَمَت»، تازهترین اثر محمدمهدی رسولی، با حضور نویسنده اثر و نقد و تحلیل رضا امیرخانی برگزار شد. در این نشست، دو نویسنده به واکاوی زوایای پنهان این رمان عاشقانه، چالشهای خلق شخصیت یک فرد مبتلا به سندروم داون و جایگاه «عشق» در زمانه معاصر پرداختند.
ادایدین به جامعه سندروم داون
در ابتدای این نشست، نویسنده اثر، «میمیرَمَت»، دومین رمان خود پس از «رقص بسمل» را معرفی کرد و از پروسه طولانی چهارساله نگارش آن گفت. او اشاره کرد که این ایده در ابتدا قرار بود فیلمنامهای سینمایی باشد، اما قالب رمان را قبل از تبدیلشدن آن به فیلمنامه انتخاب کرد تا اثر در روایت داستانی، پخته و سخت شود. رسولی انگیزه اصلی خود از نگارش این رمان را «ادای دِین» به جامعه افراد دارای سندروم داون دانست؛ قشری که به گفته او، در جامعه «دیده نمیشوند» و بهدلیل «اقیانوس محبت» نابی که هستند، اغلب صدایشان شنیده نمیشود.
او با اشاره به چالشهای نوشتن درباره این موضوع، به خاطرهای تلخ از لغو یک برنامه مرتبط با کتاب در رشت اشاره کرد و گفت: «وقتی کاری برای این قشر نوشته میشود، طبیعی است که در سایه قرار بگیرد... این از آن کارهایی است که، نه آب دارد، نه نان». نویسنده «میمیرَمَت» همچنین به چالش خلق شخصیت اصلی، «ماهان» و درک جهانبینی او پرداخت. او از این گفت که در تحقیقات اولیهاش از خانوادهها، با تعاریف سادهانگارانهای از عشق (در حد پوشیدن کتوشلوار دامادی) مواجه شده بود، اما با جستوجوی بیشتر و مواجهه با زوجهای ازدواجکرده سندروم داون، به دیالوگها و خاستگاههای عمیقاً عاشقانه آنها پی برده است.
توصیه به تزکیه
درسویدیگر این گفتوگو، رضا امیرخانی که خود را، نه یک منتقد، بلکه یک فعال در «کسبوکار کتاب» میداند، «میمیرَمَت» را یکی از معدود کارهای خوبی خواند که امسال مطالعه کرده است. او شجاعت نویسنده در طبعآزمایی و فاصلهگرفتن از فضای موفق قبلی خود در «رقص بسمل» را ستود، همچنین به نقد شرایط اجتماعی امروز پرداخت: «ما در زمانه بیافقی زندگی میکنیم و کار کردن برای همهمان سخت است.
هنر استاد رسولی این بود که در این زمانه بیافقی، یک «افق» پیدا کرده است.» او این رمان را اثری با «شخصیت فروتن» توصیف کرد که ادعای تغییر جهان را ندارد، بلکه مخاطب را به تزکیه و اصلاح فردی فرامیخواند: «رمان به ما میگوید، قرار نیست اتفاق خیلی عجیبی بیفتد، فقط تلاش کنید فردایمان کمی بهتر از امروزمان باشد.» امیرخانی تأکید کرد که در دوره کنونی، همین «کارهای کوچک» اهمیت مضاعف دارند و رمان به ما یاد میدهد که تزکیه، در دل همین رفتارهای ساده، مثل تعارفکردن غذا به همکار، نهفته است.
عشقی فراتر از محاسبه
محور اصلی این رمان، ارائه قرائتی متفاوت از عشق است. رسولی دراینباره توضیح داد که با انتخاب راویای که عقل معاش و محاسبهگریهای مرسوم را ندارد، خواسته است مخاطب مقاوم امروزی را با عشقی خالص مواجه کند. او به صحنهای از رمان اشاره کرد که ماهان پس از کتکخوردن بهخاطر معشوق، طعم خون در دهانش را «خوشمزه» توصیف میکند: «این همان کتکی است که جامعه مدعی عشق ما امروز از آن فرار میکند. یا جاخالی میدهد یا با کبودیهای گریمکرده تظاهر به عاشقی میکند.» امیرخانی نیز این رویکرد را ستود و تأکید کرد که هنر نویسنده در آن بوده که از «ماهان» یک «شخصیت جدید» ساخته، نه یک «تیپ» کلیشهای از فرد سندروم داونی. او پاکی ماهان را به «بوی بهشت» نوزاد تشبیه کرد و گفت: این رمان، ما را بهسمت یک «فطرت» پاک و اصیل میبرد.
ستایش «کتابسازی» و نقدی بر جوایز ادبی
در این نشست، امیرخانی از جنبههای فنی و هنری کتاب تمجید کرد و اسامی فصول کتاب را «بسیار شاعرانه، مدرن و معاصر» خواند. امیرخانی با اشاره به اهمیت «کتابسازی»، طراحی جلد، صفحهآرایی دلنشین و عطف درست کتاب، از وضعیت جوایز ادبی در ایران انتقاد کرد و آرزو کرد که کاش در جشنوارههایی مانند «جلال آلاحمد»، جوایزی مجزا برای «کتابسازی»، «ویراستاری» و «طرح جلد» در نظر گرفته میشد تا همانطور که اهدای سیمرغ به طراحی پوستر در سینما، این هنر را ارتقا داد، صنعت نشر کتاب نیز از این طریق به بلوغ بیشتری برسد.