| کد مطلب: ۵۴۵۵۶

دفاع از دانشگاه/ بررسی صحبت‌‎های اخیر محمدرضا عارف درباره قطع ارتباط علمی کشور با نهادهای بین‌المللی در پی اتهام جاسوسی به استادان

هشدار معاون اول رئیس‌جمهور نسبت به قطع ارتباط علمی ایران با کشورهای جهان، به دلیل آنچه که احتمال جاسوسی عوامل خارجی مطرح کرد، یک بار دیگر دو شکاف در سیاست‌گذاری کشور را نمایان کرده است؛ از یک سو گروهی تعاملات علمی با جامعه بین‌المللی را لازمه توسعه و پیشرفت می‌دانند و گروهی دیگر هرگونه ارتباط خارجی را مصداق «نفود» و یا «جاسوسی» تعبیر می‌کنند.

دفاع از دانشگاه/ بررسی صحبت‌‎های اخیر محمدرضا عارف درباره قطع ارتباط علمی کشور با نهادهای بین‌المللی در پی اتهام جاسوسی به استادان

هشدار معاون اول رئیس‌جمهور نسبت به قطع ارتباط علمی ایران با کشورهای جهان، به دلیل آنچه که  احتمال جاسوسی عوامل خارجی مطرح کرد، یک بار دیگر دو شکاف در سیاست‌گذاری کشور را نمایان کرده است؛ از یک سو گروهی  تعاملات علمی با جامعه بین‌المللی را لازمه توسعه و پیشرفت می‌دانند و گروهی دیگر هرگونه ارتباط خارجی را مصداق «نفود» و یا «جاسوسی» تعبیر می‌کنند. 

انتقادات درخصوص قطع ارتباط علمی دانشگاه‌های ایران با دیگر دانشگاه‌های جهان و مختل شدن فضای تبادل ارتباطات با دیگر نهادهای بین‌المللی مورد انتقاد بسیاری از اساتید دانشگاه است. محمدرضا عارف که خود به دلیل روند اخراج اساتید در جریان اتفاقات سال 1401 از هیئت جذب دانشگاه شریف استعفا داده بود، انتقاد صریحی به رویکردهای مواجهه با اساتید دانشگاه و وارد کردن اتهام جاسوسی داشته است؛ رویکردی که حالا به گفته او به عنوان معاون اول رئیس‌جمهوری منجر به قطع ارتباط دانشگاه‌های ایران و جهان شده است. 

 

هشدارِ علمی به رویکرد سیاسی

پیش از این تقی آزادارمکی، استاد دانشگاه تربیت مدرس با انتقاد از قطع ارتباط دانشگاه‌های ایران با دانشگاه‌های جهان و کاهش رتبه علمی ایران، فرایند بررسی مقالات علمی را به همین دلیل فرسایشی و دارای تقلب دانست که منجر به تولید کالای قلابی در دانشگاه می‌شود: «ارتباط دانشگاه‌هایمان با جهان قطع است. استادان ما امکان حضور در جامعه بین‌المللی ندارند. باید بگویم که ما خودمان را داریم تکرار می‌کنیم. یعنی داریم در دانشگاه کالای قلابی تولید می‌کنیم.» این قطع ارتباط دلایل متعددی دارد که محمدرضا عارف، معاون اول رئیس‌جمهور اخیراً به یکی از آنها اشاره کرد.

وی در صحبت‌هایی که اخیراً در فرهنگستان علوم داشت با انتقاد از قطع تعاملات علمی بین‌المللی در ایران، از اتهامی سخن گفت که یکی از ابزارهای برخوردهای سیاسی و امنیتی با اساتید دانشگاه بوده است. عارف با اشاره به ذهنیت بسته در تعاملات بین‌المللی گفت: «تقریباً رابطه علمی کشور با نهادهای علمی بین‌المللی قطع شده است و حقوق و مزایای اساتید برای شرکت در کنفرانس‌های علمی پاسخگو نیست که در این زمینه صورت‌مسئله را پاک کردیم که اساتید در کنفرانس علمی شرکت نکنند و یا در صورت برگزاری کنفرانس‌ها در داخل کشور از کسی دعوت نشود؛ به این دلیل که شاید از عوامل جاسوسی باشد.»

او از فرهنگستان‌ها خواست که در طرح این مسئله کمک کنند و قطع ارتباط علمی با دنیا را غیرممکن دانست: «آیا در دنیای کنونی امکان‌پذیر است با دنیای علمی جهان ارتباط نداشته باشیم و اساتید ایرانی با اساتید سایر کشورها در ارتباط نباشند؟ کشور از این قطع روابط علمی با جهان ضرر می‌کند.»

اخراج اساتید دانشگاه به بهانه‌های امنیتی و جاسوسی بیش از همه برای اساتیدی رخ می‌دهد که ارتباطات بین‌المللی خود را حفظ و  در تلاش‎ هستند که گسترش دهند. 

 

مرور چند اتهام

اتهام‌زنی به چهره‌های علمی و دانشگاهی، با برچسب «همکاری با دستگاه‌های بیگانه» در دهه‌های اخیر تکرار شده است؛ اتهاماتی که در برخی موارد به تشکیل پرونده‌های امنیتی و بازداشت استادان انجامیده است. البته اینکه از حکم همه پرونده‎ها در این زمینه آگاه باشیم، که ممکن نیست اما بسیاری نیز بدون اثبات اتهامات منجر به آزادی اساتید شده است. درمیان این پرونده‌ها، در این گزارش به سه نمونه از بازداشت استادانی اشاره شده است که به‌دلیل همکاری‌های علمی یا حضور بین‌المللی‌شان با چنین اتهاماتی روبه‌رو شدند. 

مهدی ذاکریان، استاد سابق روابط بین‌الملل دانشگاه تهران و استادیار حقوق بشر دانشگاه آزاد در سال 1388 در حالی که برای تدریس در دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا قصد خروج از کشور را داشت به اتهام امنیتی و جاسوسی بازداشت شد، او در نهایت از این اتهام تبرئه شد. 

کاووس سیدامامی، استاد علوم سیاسی دانشگاه امام صادق فرد دیگری بود که به همراه چند فعال محیط زیستی در سال 1396 بازداشت شد. در آن زمان اعلام شد که وی به  انتقال اطلاعات ملی به سرویس‌های جاسوسی بیگانه متهم، اعتراف و به همین دلیل در زندان خودکشی کرد. همگی فعالان محیط زیستی در نهایت بهمن‌ماه سال گذشته از زندان آزاد و مراد طاهباز نیز در جریان تبادل زندانیان با دولت ایالات متحده آزاد و به کشور آمریکا بازگشت. 

عباس عدالت، استاد ریاضیات  و علوم کامپیوتر امپریال کالج لندن بود که در سال 1397 و در جریان سفر به ایران به اتهام جاسوسی دستگیر شد. خبرگزاری فارس وی را به عنوان یک شبکه‌ی نفوذ وابسته به انگلیس معرفی کرد و نوشت: «اخیراً اعضای یک شبکه نفوذی وابسته به انگلیس دستگیر شده‌اند که گفته می‌‌شود با برخی از عناصر اصلی جریان فتنه و انحراف در ارتباط بوده‌اند.» اما پس از گذشت کمتر از یک سال او به انگلیس بازگشت. بنابر گزارش رویداد 24؛ کمپین ضدتحریم و حمله نظامی علیه ایران (با نام مخفف CASMII) که توسط عباس عدالت بنیان نهاده شده بود (دی‌ماه همان سال) اعلام کرد: «او به انگلیس بازگشته است. مقامات ایرانی به این نتیجه رسیده‌اند که به دلیل سوءتفاهم و اطلاعات غلط، عباس عدالت بازداشت شده بود.»

 

سوءظن امنیتی در ابعاد بین‌المللی

هشدار به امنیتی کردن نهاد دانشگاه در جریان موج گسترده اخراج اساتید در پی اتفاقات سال 1401 نیز بسیار مطرح شد. ابراهیم بای‌سلامی، جامعه‌شناس در این رابطه گفته بود: «عمده اساتیدی که اخراج شده‌اند دارای رتبه‌های عالی و ممتاز علمی و پژوهشی در سطوح ملی و بین‌المللی هستند و به‌دلایل سیاسی اخراج شده‌اند، این افراد یا سخنرانی کرده‌اند یا بیانیه امضا کرده‌اند یا در جلسه‌ای اظهارنظر سیاسی و فرهنگی مغایر و مخالف جناح حاکم داشته‌اند. از دیدگاه گزینش و با رویکرد نهادهای امنیتی کنونی استادانی که درباره مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه نظر دارند و همسو با سلیقه مقامات نیستند، افراد خطرناکی محسوب می‌شوند و گمان می‌کنند محیط دانشگاه با حضور این طیف از استادان در جهت مطالبه‌گری فعال می‌شود.»

نگرانی‌های امنیتی و مسدود شدن راه تبادلات بین‌المللی تنها به اساتید ایرانی محدود نمی‌شود. در ایران حتی تعاملات بین‌المللی با اساتیدی که از خارج و برای شرکت در رویدادهای علمی به ایران سفر می‌کنند به دلایل امنیتی با چالش مواجه است. سال گذشته در جریان برگزاری یک همایش دانشگاه علامه طباطبایی با عنوان «نخستین گفت‌وگوی دانشگاهی میان اندیشمندان منطقه فرهنگی نوروز و جهان ایبرو- آمریکایی»

میان پژوهشگران حوزه نوروز و جهان، ویزای یکی از اساتید به نام پروفسور کاماچو به دلیل آنچه عبور وی از اراضی اسرائیل در جریان یک سفر اعلام شد صادر نگردید. احسان دستغیب در یادداشتی در واکنش به این اتفاق آن را اقدامی محافظه‌کارانه دانست که مانع از بهره‌برداری کامل از این فرصت‌های نادر می‌شوند. اساتید دانشگاه و کارشناسان چنین رویکردهایی را بخشی از فرایند خالص‌سازی دانشگاه‌ها می‌دانند که با تنگ کردن حلقه فشار بر اساتید، در تلاش برای جایگزین کردن افراد خاص هستند. علی‌محمد حاضری، عضو انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها در  گفت‌وگویی در جریان شدت گرفتن موج اخراج اساتید دانشگاه پس از اتفاقات سال 1401 گفته بود این اخراج‌ها از الگوی خالص‌سازی در دیگر ارکان حکومت پیروی می‌کند.

وی در توضیح چرایی این موضوع اینگونه گفت: «بنایشان بر این است که نیروهای غیرخالص از دید خودشان را که به عنوان مزاحم می‌شناسند، حذف کرده و بر نیروهای خالص بیافزایند. در این مسیر جذب و وارد کردن طیف وسیعی از کسانی که به عنوان نیروی خودی می‌شناسند در دستور کار است.» وی پیامد این کار را تضعیف نظام دانشگاهی از نظر علمی و موج مهاجرت نخبگان مطرح کرد. 

 

دانشگاه ایزوله

از دست رفتن جایگاه علمی و ارتباطات علمی با دانشگاه‌های جهان بیرونی‌ترین نتیجه‌ای است که در پی اتخاذ رویکردهای امنیتی در دانشگاه‌ها و ایزوله شدن ارتباطات علمی با جهان ایجاد می‌شود. در سال میلادی جاری، رتبه دانشگاه‌های ایران از کشورهای عربستان و ترکیه نیز پایین‌تر رفته و تنها شش دانشگاه علوم پزشکی تهران، تربیت مدرس، علوم پزشکی شهید بهشتی، شریف و علوم پزشکی ایران در میان هزار دانشگاه برتر جهان قرار گرفتند. روند نزولی جایگاه دانشگاه‌های ایران از سال 2019 به صورت چشمگیری آغاز شده است. به اعتقاد اساتید دانشگاه سلب استقلال دانشگاه‌ها در تصمیم‌گیری‌های مدیریتی و علمی مهمترین دلیل این کاهش است. 

رویکرد دولت در توجه به فضای دانشگاه و پیامدهای امنیتی شدن دانشگاه، گام نخست برای اصلاحات است، اما بازگشت به مسیر تعامل علمی با جهان، به گونه‌ای که نه استاد داخلی و نه اساتید خارجی نگران برخوردهای امنیتی نباشند، نیازمند تغییرات اساسی در ساختارهای تصمیم‌گیری است تا فضای دانشگاه از حالت امنیتی خارج شود و اساتید بتوانند روابط سازنده‌ی بین‌المللی داشته باشند و در پی تبادل اطلاعات، فضای رشد دانشگاه‌ها فراهم شود. 

 

احمد نقیب‌زاده استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران: اتهامات جاسوسی اساتید را فریز می‌کند

احمد نقیب‌زاده، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفت‌وگو با هم‌میهن با اشاره به پیشرفت‌های چشمگیری که در دوران هاشمی‌رفسنجانی و اصلاحات به واسطه ارتباطات علمی ایران با جهان به دست آمده بود، معتقد است آن پیشرفت منجر به ترس جهان از ما شده بود که در دوران احمدی‌نژاد و شروع روند وارد کردن اتهامات جاسوسی و امنیتی به اساتید دانشگاه و کاهش تدریجی تعاملات، منجر به عقب‌گرد کشور شد. 

‌*معاون اول رئیس‌جمهور اخیراً به فرایندی اشاره کردند که در دانشگاه‌ها فضا را برای فعالیت اساتید دانشگاه سخت و غیرممکن می‌کند. اینکه به دلیل احتمال جاسوسی خواندن اساتید دانشگاه روابط علمی ایران با کشورهای دیگر در حال قطع شدن است. نظرتان درباره این رویکرد چیست و از چه زمانی اساتید در ایران با چنین اتهاماتی روبه‌رو شدند؟

الان شرایط به گونه‌ای شده است که اگر استادی چند بار از ایران به خارج از کشور برود، به صورت قطعی می‌گویند که وی برای جاسوسی رفته است. حال آنکه استاد دانشگاه برای ارتقای رتبه علمی خود نیاز به ارتباطات دارد و رفت و آمد به مراکز علمی و پژوهشی یک ضرورت برای اساتید است. من فکر می‌کنم وارد کردن چنین اتهاماتی در راستای یک پروژه تخریبی است که می‌خواهد اساتید منتقد را از سر راه حذف کند. جلوی این پروژه تخریبی در دوران آقای هاشمی‌رفسنجانی و خاتمی گرفته شد اما در دوران احمدی‌نژاد فضا به شیوه دیگری شد و او همه چیز را به هم ریخت. احمدی‌نژاد با رویکردهای خود دانشگاه را از بین برد.

فضا به سمتی رفت که اساتید گزینشی وارد دانشگاه می‌شدند، به محتوای دروس ایراد وارد کردند و هیئت‌هایی را تعیین کردند که اساتید جدید را شناسایی کنند. آنها نیز ضعیف‌ترین آدم‌ها را پیدا کردند و خواستند که محتوای اسلامی‌تر تولید کنند. الان نزدیک به دو دهه از آن سال‌ها می‌گذرد کدام کتاب جامعه‌شناسی از این هیئت‌ها منتشر شد؟ اینها پروژه‌هایی است که انجام دادند. آقای ظریف اخیراً به نکته درستی اشاره کرد، وی گفت جاسوس فقط این نیست که اطلاعاتی از جایی بدهد، جاسوس می‌تواند جریان‌سازی کند، تفسیرسازی کند و یک خط فکری را پیش ببرد.

من فکر می‌کنم یک دست قوی پشت این تخریب و فروپاشی وجود دارد و زمانی که این را مطرح می‌کردند چندان به آن توجه نمی‌شد، اعتقاد برخی این بود که نبود درایت کافی است که منجر به چنین رویدادهایی می‌‌شود اما وقتی درایت وجود ندارد، امور ناهماهنگ پیش می‌رود، در حالی که در این روند همه چیز هماهنگ پیش می‌رود. ابتدا گفتند تعهد و تخصص و بعد خودی و ناخودی مطرح شد و به اینجا رسیدیم که اکنون شاهد آن هستیم. 

*‌این رویکردها چه تاثیری در فضای علمی کشور دارد؟

ما پیش از این سفرهای خارجی داشتیم که در پی آنها در تلاش بودیم تعاملات علمی با جهان برقرار کنیم، منابع علمی جدید را به دست آوریم، کتاب جدیدی خریداری کنیم، درباره نظریات جدید تبادل‌نظر کنیم و همه اینها منجر به روزآمد شدن فهم و دانش ما به عنوان یک استاد دانشگاه می‌شد و با اطلاعات به‌روزتری به فضای علمی کشور بازمی‌گشتیم. اما با قطع شدن این روند و با توجه به اینکه در داخل کشور نیز دسترسی به خیلی از منابع فراهم نیست، اساتید دچار یک فریزشدگی شده‌اند و در پی آن انگیزه‌ها از بین می‌رود، دانشجوها بی‌انگیزه می‌‌شوند و به مرور می‌بینید پذیرش مدارک ایرانیان در دیگر کشورها نیز دچار مشکل خواهد شد. 

*‌چرا این تمایل وجود دارد که با اتهام امنیتی و جاسوسی اساتید دانشگاه را کنار بگذارند؟

زمانی بود که هر کسی به جرم سیاسی بازداشت می‌شد یک انگ امنیتی و جاسوسی نیز به وی تعلق می‌گرفت. این کار را می‌کردند که فرد با این اتهام سنگین دیگر نتواند فعالیت خود را در محیط دانشگاهی که می‌تواند محیطی تاثیرگذار باشد ادامه دهد. از آنجایی که افراد هم از قدرت کافی برخوردار نیستند و یا ایستادگی نمی‌کنند، با اولین اتهام، صحنه را خالی می‌کنند. 

*‌این مسئله چقدر منجر به فرار مغزها از کشور شده است؟

یک آدم هوشمند و دارای عقلانیت می‌فهمد که چنین فضایی برای وی مناسب نیست. شما همین حالا وقتی به مراکز بهداشتی و درمانی بروید متوجه تهی شدن فضاها از نخبگان می‌شوید و این فضا در دانشگاه‌ها نیز وجود دارد. 

*‌این اقدامات چقدر منجر به عقب‌افتادگی فضای علمی کشور از رقابت‌های جهانی شده است و در کدام دوران چنین رویکردی پررنگ‌تر شد؟

ما تا پایان دوره اصلاحات آقای خاتمی در حوزه پزشکی پیشرفت چشمگیری داشتیم، در اختراعات و اکتشافات نیز همینطور و همین‌ها نیز زمینه‌ساز دیده شدن ما شده بود و رقبای خارجی از ایران و پیشرفت‌های آن می‌ترسیدند. اما بعد از آن ترتیبی دادند که همه اینها سیر نزولی پیدا کند. اقداماتی که در 16 سال ریاست آقایان خاتمی و رفسنجانی انجام شد و حتی در دوره جنگ هم انجام شد، تا کشور را از خارج بی‌نیاز کنند، با روی کار آمدن احمدی‌نژاد به قهقرا رفت. در نهایت ما از سال 84 به بعد سیر نزولی را می‌پیماییم و همه این شرایط براساس تفسیرهای غیرواقعی است که ایجاد کردند.زمانی که درهای ورود علم به کشور بسته باشد، امکان پیشرفت از کشور سلب می‌‌شود و همین مسئله اقتدار کشور را هم دچار خدشه می‌کند. مسئله علمی هم اینگونه نیست که بگوییم خودمان تولید می‌کنیم و ما برای پیشرفت به تبادل داده و اطلاعات نیاز داریم. 

 

رحیم ابوالحسنی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران:

اتهام جاسوسی بی‎اساس به اساتید دانشگاه  از سوی انحصارطلبان وارد می ‎شود

در پی سخنان محمدرضا عارف، معاون اول رئیس‌جمهوری درباره مانع‌سازی برای فعالیت اساتید و همکاری با نهادهای بین‎المللی، رحیم ابوالحسنی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفت‌وگو با هم‌میهن گفت:«با گذشت زمان انحصارطلبان با شیوه وارد کردن اتهامات جاسوسی به دنبال کنار زدن نیروهای علمی کشور بودند». متن این گفت‌وگو در ادامه می‎آید.

*‌اخیراً آقای عارف با اعلام اینکه تقریباً رابطه علمی کشور با نهادهای علمی بین‌المللی قطع شده است از ذهنیت بسته‌ای که موافق حضور اساتید دانشگاه در کنفرانس‌های خارجی نیست و اساتید شرکت‌کننده در کنفرانس‌های داخلی را جاسوس می‌داند، انتقاد کرد. شما به عنوان یک استاد دانشگاه  و با توجه به حضورتان در دانشگاه اتهامات جاسوسی و امنیتی به اساتید دانشگاه از چه زمانی بیشتر شد و چرا فضای سیاسی ایران به این راحتی می‌پذیرد که یک استاد دانشگاه  جاسوس است؟

نگاه بدبینانه به اعضای هیئت علمی از سال‌های نخست انقلاب ایجاد شد؛ زمانی که انقلاب فرهنگی رخ داد و فرایند تصفیه اساتید آغاز شد. در واقع در آن زمان اتهام جاسوسی چندان رواج نداشت. پس از وقوع انقلاب فرهنگی در سال 59 که منجر به تعطیلی دانشگاه شد، و سپس با بازگشایی مجدد دانشگاه پس از طی یک بازه سه‌ساله، با توجه به اتفاقاتی که در آن ایام رخ داد، بسیاری از اساتید پس از انقلاب فرهنگی اخراج شدند و این روالی طبیعی شد. اما کم کم با پدیده جریان اسلام‌گرایی رادیکال در دانشگاه روبه‌رو شدیم. البته این پدیده تا زمانی که کشور دچار جنگ بود چندان نمودی نداشت، اما بعد از پایان جنگ شدت گرفت. حتی کاری کردند که رزمندگانی که از جبهه بازگشته بودند را هم وارد این ماجرا کردند و برخورد با اساتید غیرخودی تشدید شد.

در آن زمان اصل بر برخورد با اساتید مخالف بود، اما برای اینکه مجوز برخورد وجود داشته باشد، علاوه بر اتهاماتی همچون غرب‌گرایی و اعتقادات فراماسونری و عقاید چپ، کم کم بحث وابستگی به دولت‌های بیگانه و جاسوسی نیز مطرح شد. این مسئله در دهه هفتاد هم بود اما در دهه هشتاد تشدید شد. به میزانی که تعارضات سیاسی در جامعه زیادتر می‌شد، بین جریان خط امام و نیروهای دیگر و بعد از آن تشدید شکاف میان جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا و افزایش تعارضات، به موازات اینها تعارضات با اساتید نیز بیشتر می‌شد و در همین جریان‌ها بود که شاهد اخراج آقای دکتر جواد طباطبایی و دکتر روشن‌دل از دانشکده حقوق بودیم، در دانشگاه‌های دیگر نیز این اقدام انجام می‌شد.

اما اصل دعوا میان اسلام رادیکال بود که در دانشگاه شکل گرفته بود و کسانی را که کمتر تعلقات دینی داشتند، راحت‌تر دم تیغ می‌بردند. البته که من معتقدم اینها حامیان اسلام رادیکال هم نبودند، افرادی ناآگاه و خائن بودند که به نام اسلام چنین اقداماتی را انجام می‌دادند و اتهامات جاسوسی به اساتید دانشگاه را بیشتر کردند. در سطح کشور شاهدیم که اینها برای آنکه رقبای خود را حذف کنند اتهام جاسوسی و پول گرفتن از بیگانگان را مطرح می‌کنند. حتی به آقای خاتمی هم این اتهام را زدند و ملاقات با جورج سوروس را به یک اتهام جاسوسی تبدیل کردند.

از آن طرف در روزنامه کیهان نیز که هرگونه اتهام‌زنی در آن مجاز است، شروع کرد به وارد کردن چنین اتهاماتی و به تدریج دعواهای بیرون وارد محیط دانشگاه شد. اتهامات امنیتی و جاسوسی را نیز به اساتیدی وارد کردند که رفت و آمد خارجی داشتند و تعاملات علمی آنها با دانشگاه‌های جهان بیشتر بود. بنابراین دهه هفتاد این اتهام‌زنی‌ها شروع شد و در دهه هشتاد و نود به اوج خود رسید. در دهه هشتاد شاهد اخراج آقای دکتر بشیریه و برخی اساتید دیگر بودیم که دکتر همتی هشت سال در کردستان رزمنده بود، اما در یک رقابت سیاسی ایشان را نیز حذف کردند. طبیعتاً این قضیه‌ای در سطح ملی بود و مواردی که اشاره کردم صرفاً مواردی در دانشکده‌ای بود که خودم حضور داشتم. 

*‌چرا زدن این دست اتهامات سیاسی به اساتید دانشگاه شدت گرفت؟

علت این موضوع رقابت سیاسی  و جنگ قدرت است. در واقع افرادی که می‌خواهند انحصارطلبی و انحصارگرایی کنند به این شیوه‌های کنار زدن نیروهای علمی روی می‌آورند. البته از نظر من بیشتر به این دلیل چنین اتهاماتی وارد شد که این اساتید مسیری را پیگیری می‌کردند که سایر اساتید در دانشگاه‎های جهان آن را می‎روند. 

*‌فضای سیاسی ایران چرا آنقدر راحت می‌پذیرد که اساتید دانشگاه جاسوس هستند؟

از نظر من فضای سیاسی این رویکرد را نمی‌پذیرد، بلکه مسئله دیگری منجر به این می‌‌شود که چنین اتفاقاتی به راحتی رخ دهد. یک گروهی در کشور پس از فوت امام شروع به تصرف قدرت کردند. احزاب و طبقه متوسط هم که به مقابله با این نیروها می‌پردازند را از بین بردند، چراکه اینها گروه‌ها و جریان‌هایی هستند که به مقابله می‌پردازند، احزاب را که منفعل و بی‌قدرت کردند و طبقه متوسط نیز نابود شد و حالا جامعه می‎خواهد چکار کند؟ توده مردم که نمی‌توانند کاری کنند، باید نخبگان متشکل کاری کنند که یا در احزاب گردهم می‌آیند و یا در اتحادیه‌های صنفی. زمانی که اینها را نابود کنند دیگر کسی نمی‌ماند که مطالبه‌گری کند. جامعه ما این فرایندهای حذفی و اتهام‌زنی را نمی‌پذیرد، چراکه اگر می‌پذیرفت اینگونه شاهد کاهش مشارکت در انتخابات نبودیم. میزان مشارکت زمانی که به زیر 40 درصد می‌رسد و در تهران به کمتر از 10 درصد رسید، یعنی جامعه نپذیرفته است، اما چه کاری از دست جامعه برمی‌آید؟

*‌این رویکرد در حذف سیاسی اساتید و وارد کردن اتهامات جاسوسی چقدر منجر به فرار مغزها از کشور شده است و چه میزان جلوی ورود و یا بازگشت نیروهای علمی - که در خارج از کشور تحصیلات خود را به پایان رساندند - به کشور را گرفته است؟

فرار مغزها دو ریشه دارد؛ یک ریشه عدم به کارگیری متخصصین در دستگاه‌های اجرایی و مدیریتی به‌ویژه در حوزه علوم انسانی است. استاد دانشگاه زمانی که می‌بیند علم ارزش ندارد و به آنها قدرت نمی‌دهند، طبیعتاً مهاجرت را ترجیح می‌دهد. مسئله و ریشه دوم اتهامات امنیتی است. کشور را در حال حاضر غیرمتخصصین اداره می‌کنند و به علم به‌ویژه در حوزه‌های علوم اجتماعی و علوم انسانی بهایی داده نمی‌شود. کسی که اقتصاد خوانده‌اند باید بتوانند در پست‌های اقتصادی فعالیت کنند، کسی که مدیریت خوانده باید بتواند در پست‎‌های مدیریتی حضور یابد و الی آخر. اما زمانی که تخصص نابود شد و کشور از دست متخصصین گرفته شد، طبیعتاً آدم‌های نخبه ترجیح می‌دهند جایی بروند که از علم و دانش آنها استفاده می‌شود. علت عمده مهاجرت در واقع این است، فضای اقتصادی را نیز باید به این مورد اضافه کرد و بحث امنیتی و جاسوسی چندان به مسئله مهاجرت ارتباط زیادی ندارد. 

*‌اتهامات امنیتی که به اساتید دانشگاه وارد می‌‌شود چقدر  روند ارتقای علمی کشور را دچار اختلال کرده است؟

صددرصد منجر به اختلال در این روند شده است. زمانی که این ارزش در کشور وجود نداشته باشد و دانش روز دنیا قابل تبادل در کشور نباشد، طبیعتاً رشد علمی هم نمی‌توان برای کشور متصور شد. لذا می‌بینید که در این کشور اقتصاد را کشتند، علوم انسانی را کشتند، مدیریت را کشتند و وقتی بهایی به تولید علم داده نشود، در نتیجه خواهد مرد. تولید علم منوط به کاربرد آن است که در صحنه تجربه بتواند خود را بیازماید و خطاهای خود را تصحیح کند. زمانی که تحصیلات علوم اجتماعی و انسانی ارزشی نداشته باشد، سرمایه اجتماعی نابود می‌شود، از آن طرف نیز اداره کشور به دست نظامی‌ها و غیرمتخصصانی افتاد که توان اداره کشور را ندارند و کشور در یک دور معیوب قرار می‌گیرد. 

*‌آیا به نظر شما این موارد برای برخورد با اساتید نسبت به قبل بیشتر یا کمتر است؟

هر زمانی که دعواهای سیاسی و جناحی میان بازیگردانان قدرت بیشتر می‌شود، این اتهامات بیشتر می‌‌شود و هر زمانی که این دعواها کمتر شد، اتهام‌زنی به اساتید دانشگاه با منشأ جاسوسی و امنیتی نیز کاهش یافته است.  

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه سیاست
پربازدیدترین
آخرین اخبار