ببار ای بارون ببار/ درباره بحرانهای امروز جامعه
در شرایطی که نمیتوانید از جامعه و اوضاع انرژی بگیرید و کسی به فکرتان نیست، توسعهی فردی تنها راه برای حفظ کرامت انسانی خودمان و جامعه است.
1- آخرین چیزی که فکرش را میکردم این بود که در زندگی یکی از نگرانیهای روزمرهام، سطح آب سدها باشد. البته که محیطزیست همیشه برایم مهم بود. از آنهایی که در طبیعت آشغال میریزند، راه جویها و رودخانهها را با ریختن مواد زائد سد میکنند، شیر آب را باز میگذارند موقع حمام و ظرفشستن یا بدتر از آن حیاط، ماشین و جلوی مغازه را با شلنگ آب میشویند، بدم میآید و عصبیام میکنند. اما فکر میکردم آدمهایی هستند که بهجای من و ما به این فکر کنند که اگر باران نیاید (که خب باتوجه به وضعیت کرهزمین سالهاست که احتمال گرما و خشکسالی میدهیم) نقشهی بعدی چیست.
بالاخره عربستان سعودی هم دچار خشکسالی است. چه شده که آنها هرروز تهدید نمیشوند که فشار آب به صفر میرسد و من بیچاره باید اضطراب داشته باشم که مبادا هر لحظه دیگر آب در دسترسم نباشد و یک چشمم به سایت هواشناسی باشد و یک چشمم به خبرهای مربوط به سطح آب سدها. اینجا میرسیم به اینکه وزیر نیرو، آقای علیآبادی قطعاً در پیشآمدن شرایط فعلی تقصیر چندانی ندارد.
بیآبی چیزی نیست که در این یکساله دچارش شده باشیم. احتمالاً هم عملکرد بهتری در وزارت نیرو خواهد داشت تا صنعت و معدن، اما چیزی که شگفتزدهام میکند، بیتفاوتی وزیر و رئیسجمهور نسبت به بحران انرژی و محیطزیست است و این تصور عجیبوغریب که فقط با صرفهجویی مردم و قطع منابعشان از این وضعیت عبور کنیم یا دعا کنیم که باران ببارد. سالهاست همین تفکر را در مورد آلودگی هوا هم داریم و نتیجهاش این شده که بهوضوح میزان سلامت روحی و جسمی جامعه در اثر آلودگی هوا کاهش پیدا کرده. دعای اینکه باد بیاید هم میسر واقع نشده.
واقعیت این است که کشور در هزاران بحران جدی قرار دارد که سابقه در سالها سوءمدیریت دارد. همین بحران انرژی بهدلیل مشکلات مدیریتی از دولت اول آقای احمدینژاد شروع شد و ادامه پیدا کرد و هرگز هم روندها و فرآیندها اصلاح نشد. الان دیگر در وضعیتی قرار داریم که باید اهم و فیالاهم بکنیم. اگر قرار باشد برای هر بحران کارگروه تشکیل بدهیم، کل جمعیت مملکت باید عضو یک کارگروه باشد. بدبختیهای بزرگتر را سوا کنیم و نه با آدمهای همیشگی که با متخصصان واقعی و در صورت لزوم کمکگرفتن از مشاوران خارجی، حداقل برنامهای درستوحسابی برای عبور از موانع طراحی کنیم.
2- دو شب اول هفته، در دو کنسرت تالار وحدت حضور داشتم. قسمت خوب هنوز مردماند. رامین صدیقی، یکی از فعالان خوشنام عرصه موسیقی، استوری محشری در حاشیهی یکی از این کنسرتها گذاشته بود. نوشته بود: «در روزگاری که بلاانقطاع در حال ازدستدادن همه داراییهایمان هستیم، روحی و مالی فقیرتر میشویم، بدون وصلبودن به جایی محکوم به حذف هستیم، این گروه و تکتک آنهایی که به تماشا و شنیدن نشستند، نشان دادند هنوز هستند کسانیکه با روال روزگار سر ناسازگاری دارند». این زیباترین توصیفی بود که میشد از تنها بارقههای امید در این روزگار داشت.
اگر تا امروز طاقت آوردهایم بهخاطر همین آدمهای زیباست که در روزگار عسرت تا بالکن سوم تالار وحدت را برای موسیقیهای باکیفیت کلاسیک و جز و مدرن پر میکنند. این آدمهایی که برای چنین برنامههایی هزینه میکنند، در تلاش هستند تا سلامت روحشان را حفظ کنند و سلیقهشان را ارتقا بخشند. شاید بگویید اهمیتاش چیست؟ و باید برایتان بگویم، در شرایطی که نمیتوانید از جامعه و اوضاع انرژی بگیرید و کسی به فکرتان نیست، توسعهی فردی تنها راه برای حفظ کرامت انسانی خودمان و جامعه است.
3- این وسط بحران اینترنت را هم از یاد نبریم. درحالیکه جهان با هوش مصنوعی مشغول است، شما اگر سروکارتان با سامانههای دولتی باشد حسابتان با کرامالکاتبین است. سامانههایی که حتی با بازشدن در گوگلکروم هم مشکل دارند و در فایرفاکس بهتر عمل میکنند. اینکه از زمان دانشجویی ما، یعنی ۲۰ سال پیش سامانهی گلستان هیچ تغییری نکرده و تازه این روزها سامانهی ثبت اسناد، شهرداری و... هم هنوز عملکردشان شبیه آن است، حس غریبی دارد. سادهترین کار که با دو کلیک باید انجام شود، اینجا ساعتها و روزها طول میکشد چون سامانهها قطع هستند. خدا را شکر که اعتمادبهنفسمان خوب است وگرنه باتوجه به اعداد و ارقام و واقعیتها باید همهی میکروفنها تا اطلاع ثانوی قطع میشد.