آن الف بچه خبرنگار است...
اگر قرار باشد هر مسئول و پاسخگویی چنین الفاظی بهکار ببرد، برپایی چنین نشستهایی چه ثمرهای دارد. این واژگانِ کوچهبازاری که شنیده شده است، معنای پنهانش چیست.

گویا معاون وزیر بهداشت، درگیری لفظی با یکی از خبرنگاران داشته است. ایشان در کلیپی که پخش شده به خبرنگار مربوطه گفتهاند: تو دیگه بشین و در جایی دیگر هم از واژه «الفبچه» استفاده کردهاند! کاری به پرسش خبرنگار و چرایی برآشفتگی این مقاممسئول نداریم در این کوتاه نوشته. آنچه از کفر ابلیس و زهد اسفندیار در این موارد معروفتر و مشهورتر است، بیپناهی خبرنگارانی است که به هر دلیل سوالی در ذهنشان غلیان دارد. بالاتر از آن نداریم که گیریم پرسشی هدفدار طرح شود تا نوازشی صورت گیرد و این پالس به پاسخدهنده داده شود که هنوز از تاک، نشان مانده است.
خب میزان سعهصدر فردی که در چنین جایگاهی نشسته با کسی که در کوچه و میدان به هر دلیلی از کوره درمیرود، چیست؟ مگر یادمان رفته که برای برآشفتن دکتر فاضلی در همراهی با جناب پزشکیان، چه عرصاتی بهپا شده بود؛ که بیشتر آن نیز تا حدود زیادی درست بود. هرچند پس و پیش یک ماجرا باید تحلیل شود تا میزان عصبیت مشخص شود.
اگر قرار باشد هر مسئول و پاسخگویی چنین الفاظی بهکار ببرد، برپایی چنین نشستهایی چه ثمرهای دارد. این واژگانِ کوچهبازاری که شنیده شده است، معنای پنهانش چیست. جدا از معنای تحتاللفظی هر واژه میتوان معانی مستتری نیز دنبال کرد و در ذهن پروراند. سالهاست که مسئولانِ پاسخگو در بزنگاههای مختلف این ندا را سر میدهند که خبرنگار خوب، خبرنگار مرده است و بس. دیگر با چه زبانی بگویند که جز تمجید و تعریف نباید سخنی گفته شود.
گویی همه امور بهسامان است و بینوا خبرنگاران در پی تخریب این سازه و بنا. بحث این دولت و آن دولت نیست؛ کمتر پیشآمده این سخن معنا شود برای بدنه پاسخگوی دولتها، که خبرنگار حکم مشتری دارد و حق با اوست تحت هر شرایطی، حتی اگر بهناحق گوید. که ناحقگویی جزایش نادیدهشدن آن خبرنگار هست در آتیهای دور. نادرستی پرسشها را مخاطب احتمالی متوجه میشود. مگر همین الان با تمام کمخوانی، ندیدن روزنامهها و خبرگزاریها، نیستند خبرنگاران و روزنامهنگارانی که هنوز مخاطب دارند و نامشان در هر رسانه موجب دیدن و خواندن است. اگر همین خبرنگاران و روزنامهنگاران هم از دایره ادب و انصاف خارج شوند؛ بهطور کامل از دنیای رسانه طرد خواهند شد. وگرنه اگر قرار بر درشتگویی به خبرنگار باشد که او را به چنین مکانهایی نیاز نیست.
سلامت ذهن و میزان تحمل هر مقامی باید سنجیده شود. بالادست هر مسئولی بعد از هر ژاژخایی زیردستاش، اگر او را مورد مؤاخذه قرار ندهد، خود نیز شریک این بیهودهگوییهاست. بحث آن نیست که وزیر بهداشت بیاید و معاونش را عزل کند که از محالات است. آن هم در جغرافیای ما که خبرنگار معمولاً جایگاه مستحکمی ندارد. صحبت آن است که وزیر ارشاد و معاون فرهنگیاش، به موازات جایگاهشان، از وزیر و معاونش توضیح بخواهند. تمامقد پشت خبرنگاران بایستند.
بهحتم که مدیریت هر رسانه این توان را ندارد که چنین حقی را استیفا کند. یا اصولاً در چنین مواقعی کدخدامنشانه قصد پاککردن سوال و جواب را دارند افسوسانه. خبرنگار را قلمی است جانپناه و مقاممسئول را قدرتی است بیانتها. یکی جهانگیر است و دیگری جهاندار. قدرتِ قلم خبرنگار و روزنامهنگار را با چنین الفاظی نمیشود از بین برد. الفبچهها، قد خواهند کشید. این خبرنگاران میمانند.
جایگاههای ریاست تمامشدنی است. آنچه اما تمام نمیشود و پایانی بر آن متصور نیست، روح پرسشگری است. اگر این مهم دانسته شود و درک، شاید چنین بگوومگوهایی رخ ندهد. کمترین انتظار از چنین مسئولانی آن است که در خلوت خود بیاندیشند تا در جلوت کمی محتاطانه حرف از زبانشان جاری شود. جناب معاون هرآنچه گفتهاید ثبت میشود، آنچه اما بیشتر در ذهن میماند، امری است که شما بدان واقف نیستید؛ خبرنگار را دُر یایید تا دریابید...