| کد مطلب: ۵۱۵۹۰

آغاز تحول ژاپن/ژاپن مسیر تبدیل شدن به یک قدرت نظامی در آسیا را ادامه خواهد داد

در کتاب «صد سال آینده»، من ادعا کردم که ژاپن سومین و مهمترین کشوری است که در دهه ۲۰۲۰ به عنوان یک قدرت بزرگ ظهور خواهد کرد.

آغاز تحول ژاپن/ژاپن مسیر تبدیل شدن به یک قدرت نظامی در آسیا را ادامه خواهد داد

جورج فریدمن/استراتژیست

در کتاب «صد سال آینده»، من ادعا کردم که ژاپن سومین و مهمترین کشوری است که در دهه ۲۰۲۰ به عنوان یک قدرت بزرگ ظهور خواهد کرد. مهمترین دلیل این بود که پس از جنگ جهانی دوم، پس از ایالات متحده، به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شده بود و تنها در سال ۲۰۱۰ توسط چین و اخیراً توسط آلمان از آن پیشی گرفت. با این حال، ژاپن - به انتخاب خود - یک قدرت نظامی نسبتاً ضعیف بود.

پایان جنگ جهانی دوم تغییر اساسی در فرهنگ ژاپن ایجاد کرد. ژاپن در سال ۱۹۳۱ با حمله به منطقه منچوری چین، نقش خود را در این درگیری ایفا کرد. تا سال ۱۹۳۷، ژاپن حضور خود را در چین گسترش داد و به مرور زمان به سایر کشورهای آسیایی حمله کرد. دلیل این حملات، نیاز‌های اقتصادی بود. ژاپن فاقد منابع طبیعی لازم برای ساختن یک اقتصاد مدرن بود، بنابراین مجبور شد نفت، فولاد و سایر مواد معدنی را از خارج از کشور وارد کند. این امر ژاپن را در موقعیت آسیب‌پذیری قرار داد: اگر هر یک از کشورهایی که توکیو از آنها حمایت می‌کرد، توسط قدرت دیگری فتح می‌شد یا به هر دلیلی قادر به تأمین مواد اولیه مورد نیاز ژاپن نبودند، اقتصاد ژاپن به شدت تضعیف می‌شد. برای رهبران ژاپنی، جنگ‌های مبتنی بر کشورگشایی از نظر ژئوپلیتیکی ضروری بودند، حتی اگر قدرت سومی مانند ایالات متحده مداخله می‌کرد.

جدا از منافع ژئوپلیتیکی، فرهنگ ژاپنی، جنگجو را به عنوان شریف‌ترین انسان‌ها، جنگ را به عنوان شریف‌ترین اقدام و مرگ در جنگ را به عنوان شریف‌ترین عمل ستایش می‌کرد. این موردی بود که در آن الزامات ژئوپلیتیکی و هنجارهای فرهنگی ژاپن با هم همسو بودند. ژاپن نیاز داشت جریان منابع طبیعی به داخل را تضمین کند و فرهنگ، جنگ را به عنوان عاملی که منجر به پیروزی اجتناب‌ناپذیر و فضیلت اخلاقی می‌شود، پذیرفت.

پیروزی ایالات متحده بر ژاپن دو تأثیر بر ژاپن داشت. اول، ژاپن با شکست در جنگ، اقتصاد و ارتش خردشده‌اش، فقیر و ناتوان شد. البته بسیاری از کشورها از این سرنوشت رنج برده‌اند، اما در ژاپن، این شکست منجر به ویرانی فرهنگی نیز شد. شکست و اشغال، ماهیت ملت ژاپن را به‌طور اساسی تغییر داد. در یک تغییر خارق‌العاده، ژاپن ارزش‌های خود را معکوس کرد. فرهنگ صلح‌طلبی را اتخاذ کرد. درحالی‌که بازرگانان زمانی در رتبه پایین‌تری از جنگجوها و سامورایی‌ها قرار داشتند، حالا بازرگانان در صدر سلسله‌مراتب قرار داشتند. آنها ارتش را چیزی می‌دانستند که از نظر اخلاقی نفرت‌انگیز بود و با نفرت از جنگ به عنوان یک اصل اخلاقی جدید، ژاپن حتی اگر می‌خواست هم نمی‌توانست به یک قدرت مهم تبدیل شود.

اما تا سال ۲۰۰۹، زمانی که من کتاب «صد سال آینده» را منتشر کردم، ژاپن با اکراه شروع به بازسازی ارتش خود کرده بود؛ هرچند به میزان بسیار محدودی، حتی زمانی که واشنگتن از ژاپن خواست که مانند آلمان غربی دوباره مسلح شود. در واقع، توکیو تا جایی که ایالات متحده می‌توانست تحمل کند، شروع به تقویت قوای نظامی‌اش کرد و به موازات آن از طریق صادرات گسترده به ایالات متحده به یک قدرت اقتصادی تبدیل شد. برخی حتی از آسیبی که این امر به صنعت خودروسازی ایالات متحده وارد کرد، به عنوان «انتقام ژاپن» یاد کردند.

به عبارت دیگر، اقتصاد ژاپن در حال شکوفایی بود و یک اجماع عمومی وجود داشت که بیزاری آن از جنگ و تخریب عمدی ارتش به این معنی بود که تجدید قوا و ظهور مجدد به عنوان یک قدرت نظامی غیرممکن است. دیدگاه من این بود که صرف‌نظر از هنجارهای فرهنگی، قدرت اقتصادی ژاپن همیشه می‌تواند توسط واقعیت تضعیف شود. مرگ مائو در سال ۱۹۷۶ در را به روی رشد اقتصادی چین گشود. در سال ۱۹۸۹، اقتصاد ژاپن وارد دوره‌ای از بحران شد و تا سال ۲۰۱۰، اقتصاد چین از اقتصاد ژاپن بزرگتر شده بود. چین از نظر اندازه اقتصادی (اگر نگوییم از نظر درآمد سرانه) به اندازه ژاپن شده بود و به سرعت در حال توسعه نیروی نظامی خود بود.

توکیو هزینه‌های نظامی را به طور متوسط ​​افزایش داد، عمدتاً به دلیل فشار ایالات متحده. تحلیل من در آن زمان این بود که فرهنگ ژاپن دوباره در اواسط دهه به دو دلیل تغییر خواهد کرد؛ دلیل اول این بود که ژاپن به این نتیجه می‌رسید که ایالات متحده در تعهدات نظامی خود به سایر کشورها بسیار محتاط‌تر شده است و ژاپن به‌طور فزاینده‌ای در برابر قدرت اقتصادی و نظامی چین احساس آسیب‌پذیری خواهد کرد. دلیل دوم این بود که نسلی که تحقیرهای جنگ جهانی دوم را تجربه کرده بود، از بین می‌رفت.

نظریه من در آن زمان و اکنون این است که فرهنگ و ایدئولوژی هر دو تحت‌الشعاع واقعیت ژئوپلیتیکی قرار دارند و واقعیت این است که قدرت اقتصادی و نظامی چین همچنان رو به افزایش خواهد بود و با کاهش اشتهای ایالات متحده برای درگیری‌های خارجی، ژاپن چاره‌ای جز تقویت ارتش خود نخواهد داشت. در واقع، این کار از قبل شروع شده است. در حال حاضر، این کشور دهمین ارتش بزرگ جهان است و دولت ژاپن اعلام کرده است که تا سال 2027 بودجه نظامی خود را دو برابر خواهد کرد. این اعلام با مقاومت سیاسی یا فرهنگی کمی روبه‌رو شد.

ژاپن به فرهنگ صلح‌طلبانه‌ای که در سال 1945 اتخاذ کرد، باز نخواهد گشت. رشد سیستم دفاعی ژاپن بر اساس موشک‌ها، پهپادها، ماهواره‌ها، کشتی‌های دریایی پیشرفته و غیره خواهد بود که توسط یک صنعت دفاعی به سرعت در حال رشد پشتیبانی می‌شوند. با توجه به تکامل سیاست خارجی و نظامی ایالات متحده، ژاپن چاره‌ای جز افزایش قدرت نظامی خود ندارد. مدل ژئوپلیتیکی اخلاق این است که هیچ چیز بدتر از ضعیف بودن یک کشور نیست. بنابراین، من احساس راحتی می‌کنم که پیش‌بینی‌های من در مورد لهستان، ترکیه و ژاپن به طور معقولی دقیق هستند و هر سه به عنوان قدرت‌های منطقه‌ای بزرگ در حال ظهور هستند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
پربازدیدترین
آخرین اخبار