| کد مطلب: ۵۱۰۸۳

سیاست‌آموزی در حین کار/طرف‌های ترامپ، برای اثرگذاری بر او، الگوی ادراکی متفاوتی پیش رو دارند

وقتی پای درگیری‌های بین‌المللی در میان است، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، همه چیز را از راه سختش یاد می‌گیرد. موضوع پشت موضوع، مثلاً کره شمالی، ونزوئلا، اوکراین، غزه و... ترامپ با زدن زیر فهم معمول شروع می‌کند و اصرار می‌کند که رویکردی جدید و جسورانه منجر به پیشرفت می‌شود.

سیاست‌آموزی در حین کار/طرف‌های ترامپ، برای اثرگذاری بر او، الگوی ادراکی متفاوتی پیش رو دارند

سوزان نوسل کارشناس سیاست خارجی آمریکا

وقتی پای درگیری‌های بین‌المللی در میان است، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، همه چیز را از راه سختش یاد می‌گیرد. موضوع پشت موضوع، مثلاً کره شمالی، ونزوئلا، اوکراین، غزه و... ترامپ با زدن زیر فهم معمول شروع می‌کند و اصرار می‌کند که رویکردی جدید و جسورانه منجر به پیشرفت می‌شود. به‌طور ضمنی و بلکه اغلب با بیان صریح، ایده این است که مقامات پیشین که روی این موضوع کار کرده‌اند، بی‌عرضه، بی‌کفایت و بزدل بوده‌اند. ترامپ اصرار می‌کند که عزم او و قدرت اقناعش، با قدرت تغییراتی بنیادین ایجاد خواهد کرد، دشمنان را از ترس به تسلیم وا خواهد داشت، شکاف‌ها را پر خواهد کرد و شاهکارهایی دیپلماتیک حاصل خواهد کرد.

اما دوباره و دوباره، بعد از قمارها و بازی‌هایش، ترامپ به همان نتیجه قبلی می‌رسد. شاید اذعان نکند، اما رویکردش به چیزی بازمی‌گردد، نزدیک‌تر به همانی که پرکاران سیاستگذاری و مشاوران، از همان اول از او خواسته بودند. اعتمادبه‌نفس بیش از حد ترامپ و بی‌اعتمادی او به کارشناسان، کار را در مسیرهای انحرافی زمان‌بر، پرهزینه و گاهی خجالت‌آور پیش می‌برد که به‌وضوح از همان ابتدا تابلوی بن‌بست دارند. فعالان، سیاست‌گذاران و متحدان ایالات متحده، با شناسایی این منحنی که از فرازی پرزرق‌وبرق به فرود و فروکش می‌رود، می‌توانند در اعمال نفوذ بر دولت و هل‌دادن ترامپ برای طی‌کردن سریع‌تر منحنی یادگیری‌اش، مؤثرتر عمل کنند.

این الگو در دوره اول ترامپ هم مشهود بود. در سال ۲۰۱۷، او در واکنش به آزمایش‌های موشکی روبه‌تشدید کره شمالی، تهدید به «آتش و خشم» کرد. او تحریم‌ها علیه پیونگ‌یانگ را سخت‌تر کرد، به پکن فشار آورد که از اهرم‌هایش استفاده کند و به دنبال دیداری رودررو با کیم جونگ اون رفت و پیش‌شرط‌ها را دور ریخت. نشست ترامپ در سنگاپور با کیم در ژوئن ۲۰۱۸، در نهایت به اعلامیه‌ای پوچ درباره هسته‌ای‌زدایی و صلح انجامید؛ اما نشست دوم در سال بعدش، با بن‌بست تمام شد و پیگیری بعدی در منطقه غیرنظامی‌شده کره هم هیچ حاصلی نداشت. ترامپ بعد به همان رویکرد ذره‌ذره‌ای بازگشت که کارشناسان مدت‌ها از آن حمایت می‌کردند: بازدارندگی، انزوا با تحریم و اتحاد به فشارهای متحدان منطقه‌ای. حرف‌های جسورانه درباره هسته‌ای‌زدایی کنار رفتند.

در دولت اول او، در جاهایی دیگر هم الگوهایی مشابه دیده شد. در ونزوئلا، ترامپ تهدید کرد مداخله نظامی کند تا نیکولاس مادوروی مستبد را سرنگون کند. از متحدان در آمریکای لاتین هم خواست به کارزار فشار حداکثری بپیوندند و ایده گفت‌وگوی مستقیم با مادورو را هم مطرح کرد.

وقتی پیشرفتی حاصل نشد، ترامپ تسلیم شد و به عدم‌تعامل و تاکتیک‌های کم‌خطر اعمال‌فشار برگشت، شبیه همان‌هایی که باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق داشت. (حالا هشت سال بعد، ترامپ دوباره دارد فشار را افزایش می‌دهد، با منفجرکردن کشتی‌های ونزوئلایی که دولت آمریکا ادعا می‌کند، در حال انتقال مواد مخدر به ایالات متحده بوده‌اند؛ اما، در عین اینکه این اقدامات تهاجمی‌اند و از لحاظ قانونی مشکوک، فعلاً نشانه‌ای هم نیست که ترامپ اراده داشته باشد، این تلاش برای تغییر رژیم را پیگیرانه ادامه دهد.)

در افغانستان، بعد از کارزاری برای پایان‌دادن به «جنگ‌های ابدی» و ایده‌پردازی‌هایی درباره خروجی ناگهانی، ترامپ مجوز گفت‌وگوهایی محرمانه با طالبان را داد و حتی ایده دعوت از رهبران گروه به کمپ دیوید را مطرح کرد. وقتی گفت‌وگوها درباره ترک مخاصمه‌ای تحول‌آفرین، به چالش خورد، ترامپ به سراغ چارچوب خروجی مشروط رفت؛ در همان راستایی که کارشناسان امنیت و دیپلماسی، سال‌ها حرفش را زده بودند.

درباره ایران، ترامپ توافق هسته‌ای اوباما را رد کرد و قول داد، شرایطی مطلوب‌تر به دست بیاورد؛ اما حرف‌ها درباره نشست مشترک و معاملات بزرگ به هیچ جا نرسیدند و این باعث شد دولت ترامپ، دوباره به رویکردی مرسوم پیش از اوباما بازگردد، با تمرکز بر مهار و تحریم. در مورد کوبا، ترامپ اعلام کرد اقدامات اوباما را لغو خواهد کرد تا به دنبال «توافقی بهتر» برود. به جای اینکه چنین شود، روابط متوقف شدند و راهبرد مهاری که چنددهه سابقه داشت، دوباره احیا شد.

الگو این بود که کار از اشتیاقی برای «توافقی» پرسروصدا شروع شود و بعد، وقتی بلندپروازی‌ها بی‌حاصل شد، علاقه به موضوع از بین برود و کار به همان روال پیشین و معمول سیاست خارجی برگردد. این روند، حالا با قدرت بیشتر در دور دوم ترامپ بازگشته است. در کارزار ۲۰۲۴ ترامپ، او قول داد جنگ در اوکراین را «در فاصله ۲۴ ساعت» از نشستن بر مسند، به پایان برساند و آنچه را بی‌کفایتی دولت بایدن فرض می‌کرد، تقبیح کرد. در ماه فوریه، او جار تماسی با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه را زد و مدعی شد که گفت‌وگوهای صلح به زودی آغاز می‌شوند. بعد ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین را علناً شماتت و همکاری اطلاعاتی و نظامی با کی‌یفِ تحت محاصره را متوقف کرد و با این کار، متحدان ایالات متحده را در شگفتی فرو برد.

گفت‌وگوها که به توقف رسیدند و حملات موشکی روسیه تشدید شد، ترامپ با کراهت، از ادعاهای مربوط به رابطه منحصربه‌فردش با پوتین عقب کشید. نشست پرسروصدایش با رهبر روسیه در آلاسکا که ماه گذشته برگزار شد، نتوانست نتیجه چندانی حاصل کند و حالا، ایالات متحده و اروپا دوباره به تمرکز روی این برگشته‌اند که چگونه دست اوکراین را با کمک نظامی پر کنند.

ورود ترامپ به مسئله جنگ اسرائیل و حماس، از یک جنبه کلیدی تفاوت داشت: از این لحاظ که او خودش وارد گفت‌وگوها نشد؛ بلکه در ماه فوریه با خبری ناگهانی بهت‌آور از کاخ سفید، پیشنهاد تبدیل منطقه تحت محاصره غزه به «تفرجگاه ساحلی خاورمیانه» را مطرح کرد. این ایده پرآب‌وتاب که می‌بایست اردن و مصر را مجبور می‌کرد جابه‌جایی و انتقال فلسطینیان را بپذیرند، از اساس نشدنی بود و از همه طرف به عنوان ایده‌ای غیرقابل‌اجرا، غیرقانونی و توهین‌آمیز، قضاوت شد. حالا، در این موضوع هم دولت ترامپ دوباره به نقطه اول ایده‌پردازی بازگشته است.

اواخر اوت، طبق گزارش‌ها، ترامپ با جرد کوشنر، دامادش و معمار سیاست‌های خاورمیانه‌ای‌اش در دوره اول و نیز تونی بلر، نخست‌وزیر سابق بریتانیا دیدار کرد تا درباره حکمرانی غزه پس از جنگ بحث کند. این موضوع سال‌هاست از سوی کارشناسان به عنوان پیش‌نیازی اساسی و در عین حال بغرنج برای پایان جنگ مورد اشاره قرار گرفته بود. از آن زمان، ترامپ موضعی منفعل اتخاذ کرده و وزیر خارجه‌اش، مارکو روبیو، همین هفته پیش به موضوعی اذعان کرد که دولت بایدن در طول بیش از ۱۵ ماه تلاش جدی با آن مواجه شده بود: اینکه شاید جنگ در غزه، هیچ مسیری به سمت حل دیپلماتیک نداشته باشد.

شاید وسوسه‌آمیز باشد که این بندبازی‌های ترامپ را به عنوان نمایش‌هایی بی‌عاقبت نادیده بگیریم و منفعلانه منتظر باشیم او رویکردهایی معمول‌تر اتخاذ کند؛ اما آن‌هایی که به دنبال اثرگذاری روی دولت هستند، باید راهبردهای خودشان را در سایه تمایلات ترامپ شکل دهند.

لااقل در امور خارجه، مقاومت با صدای بلند از سوی پایتخت‌های خارجی، کارشناسان و رسانه‌ها، نقشی کلیدی در این داشته‌اند که ترامپ را از مسیرهای تکانشی نسنجیده‌اش بازگردانند. غوغای خشم‌آلود بر سر ایده ترامپ درباره غزه، استهزای ایده‌هایش درباره کانال پاناما و عزیمت رهبران اروپایی به کاخ سفید تنها یک شب پس از نشست آلاسکا [با پوتین] از مثال‌های این موضوع بوده‌اند. واکنش‌های قاطع به خیال‌پردازی‌های ترامپ می‌تواند او را بر آن دارد که به رویه‌های مرسوم بازگردد؛ رویه‌هایی که همیشه مطلوب نیستند، اما اغلب بهتر از خیالات واهی او هستند.

در عین حال، به نظر می‌رسد هشدارهای متداول اثر چندانی روی ترامپ ندارند. او مستعد پس‌زدن مشورت کارشناسان است، به این عنوان که بزدلانه و منفعت‌طلبانه‌اند و درکی از مهارت منحصربه‌فرد او در آن‌ها نیست. ترامپ صبر چندانی برای آماده‌سازی یا ظرافت‌های سیاست‌گذاری ندارد و بداهه‌پردازی‌های متکی بر شخصیت خود را ترجیح می‌دهد. به این دلیل شاید کمتر از حالت عادی اهمیت داشته باشد که سیلی از کارشناسان به دلیل کاهش تعداد کارکنان در شورای امنیت ملی، وزارت خارجه و نهادهای اطلاعاتی از واشنگتن بیرون ریخته شده‌اند و به مقاماتی مثل روبیو هم دو یا چند نقش تحویل شده، چون ترامپ احتمالاً به هر حال به حرف این مقامات رفته گوش نمی‌داد.

با توجه به تمایل ترامپ برای پس‌زدن هر موضع یا درسی که خودش به آن نرسیده باشد، مسئله این می‌شود که چطور می‌شود طی این منحنی یادگیری را تسریع کرد، پیش از آنکه آسیب جدی وارد شود. او باید شخصاً با سبک ناسازگار کیم و پوتین مواجه می‌شد تا بپذیرد که نمی‌تواند به‌راحتی به آن‌ها غلبه کند، با اینکه این موضوع به خوبی مستند شده بود.

در حالت عادی، نشست‌های رهبران، به عنوان نقطه نهایی تلاش‌های گسترده دیپلماتیک و در جهت حصول توافق عمل می‌کند؛ اما شاید برعکس، برای کاخ سفید این نشست‌ها مرحله‌ای ضروری در مسیر آموزش تجربی سیاست خارجی برای رئیس‌جمهور باشند. نشست آلاسکا با پوتین، عمدتاً منجر به تقویت هم‌راستایی ترامپ با اوکراین و اروپا شد، نه آنطور که بسیاری از ناظران نگران بودند، تضعیفش کند. برای حامیان سیاست سالم و منطقی، شاید طی مسیر لازم برای رفع توهمات ترامپ، نمود گامی روبه‌جلو باشد.

ترامپ مستعد این هم هست که تحت تأثیر قدرت اقناع دیگران قرار گیرد. مواجهه‌ای گیرا با سخنگویی مناسب یا هرازگاهی حتی یک خبر می‌تواند نظرش را عوض کند. او خود را تقریباً در هر داستانی، شخصیت اصلی می‌بیند و از این رو، علاقه بسیار بیشتری دارد که با دیگر بازیگران روی صحنه تعامل کند، تا اینکه در راهروهای کاخ سفید حرف‌های مشاورانش را، هر خردی هم که داشته باشند، بشنود.

ترامپ زمان و تلاشی شخصی صرف آزادکردن شهروندان آمریکایی کرد که توسط حماس، روسیه یا دیگر نیروهای خارجی گروگان و اسیر شده بودند. به نظر می‌رسد این پرونده‌ها که گاهی روندشان شامل درخواست‌های مستقیم خانواده‌ها از خود ترامپ می‌شود، بیشتر از روایت‌هایی رنج‌های گسترده او را تکان می‌دهند. اوایل این دوره‌اش، ترامپ مکزیک را تهدید کرد ۲۵ درصد تعرفه علیهش اعمال کند.

یک گفت‌وگوی مستقیم و دو نفره با رئیس‌جمهور کلاودیا شین‌باوم منصرفش کرد. فرود ناگهانی نیم‌دوجین رهبر اروپایی به واشنگتن در اواسط اوت هم بازتابی از این درک بود: برای تأثیرگذاشتن روی ترامپ بعد از نشست با پوتین، رهبران اروپایی لازم داشتند حضوری با او گفت‌وگو کنند.

البته اتکا به دیپلماسی فردی بهینه نیست، چون بوروکرات‌های باتجربه را کنار می‌زند و همه چیز را به بالاترین سطح محول می‌کند؛ اما با ترامپ ممکن است تنها راه روبه‌جلو باشد. علاوه‌بر درخواست‌های شخصی، تجربه‌های به‌یادماندنی هم تأثیراتی ماندگار و دارای پیامد بر او دارند، به‌خصوص در مقایسه با مثلاً با جلسات بی‌رنگ‌ولعاب بروکسل. سفر ترامپ در ماه مه ۲۰۱۷ به خاورمیانه، شامل اولین سفر او به ریاض و توقفش پای دیوار ندبه اورشلیم [بیت‌المقدس] شد.

نمایش پرجلوه این سفر، تأثیری عمیق بر او داشت. این لحظات، علاقه او را به رابطه با عربستان سعودی تعمیق و تعهدش را به اسرائیل تحکیم کرد. میانجی‌هایی که امید دارند بر ترامپ اثر بگذارند، باید روش‌هایی در نظر بگیرند که آن چه را می‌خواهند او درک و فهم کند، به او نشان دهند، به جای این که بگویند.

البته معنی این حرف‌ها این نیست که دیپلماسی شخصی با ترامپ همیشه جواب می‌دهد. سیریل رامافوسا، رئیس‌جمهور آفریقای جنوبی در ماه مه به کاخ سفید رفت اما ویدئویی آماده شده بود تا سند اصرار دولت ترامپ بر این باشد که کشاورزان سفیدپوست در آن کشور، تحت حملات مداوم هستند. این ویدئو، جلسه را از او ربود. مشخص بود مشاوران سیاسی کاخ سفید، نقشه ریخته بودند تا از این موقعیت استفاده کنند و بر ادعاهای ردشده‌شان درباره سفیدپوستان هلندی‌تبار آفریقای جنوبی تأکید کنند.

رهبران خارجی، اگر ممکن باشد بتوانند دیدارهایی برنامه‌ریزی‌نشده و ناگهانی با ترامپ ترتیب دهند، شاید دستاورد بیشتری حاصل کنند، یعنی دیدارهایی که گردانندگان سیاسی با برنامه‌هایشان، کمتر فرصت مدیریت صحنه را در آن‌ها داشته باشند؛ مثلاً در حاشیه مراسم ترحیم پاپ فرانسیس، دیداری رودررو بین ترامپ و زلنسکی بود که در فرصتی کم و با عجله برنامه‌ریزی شده بود. این دیدار کمک کرد رابطه ایالات متحده و اوکراین ترمیم شود.

یک عارضه جانبی سبک متمایز ترامپ این است: در حالی که آرزوهای بلند او به دیوار واقعیت می‌خورند، دیگران با او همراه می‌شوند. در موضوع اوکراین، دولت بایدن به تقلا افتاد تا حمایت کنگره و افکار عمومی را برای تلاش در راستای این جنگ جلب کند؛ اما تلاش‌های جسورانه ترامپ در جهت اعمال فشار برای حل موضوع، گرچه به نظر بی‌فایده می‌رسد، با جهشی در حمایت از اوکراین در پایگاه رأی او همراه بوده. شورای مسائل جهان شیکاگو، در ماه ژوئیه یک نظرسنجی برگزار کرد.

این نظرسنجی نشان داد، ۵۱ درصد از جمهوری‌خواهان حامی ارسال کمک نظامی آمریکا به اوکراین هستند، عددی که در ماه مارس، ۳۰ درصد بود. در همین بازه زمانی، حمایت از تحریم روسیه هم جهت داشت، یعنی دیدن این که ترامپ هر کاری می‌تواند می‌کند تا پوتین را به سمت موردنظر خود ببرد، کمک کرده شناخت آمریکایی‌ها از رهبر روسیه به عنوان طرف متجاوز و مانع اصلی صلح، تقویت شود. (یا شاید پایگاه رأی ترامپ از هر موضعی که او بگیرد حمایت می‌کند اما نتیجه نهایی در هر حال یکی است.)

سبک نامتعارف ترامپ در روابط بین‌الملل، در کنار دام‌هایی که می‌افکند، فرصت‌هایی هم ایجاد می‌کند. زلنسکی، شین‌باوم، رهبران اروپایی و دیگران دارند یاد می‌گیرند، چه طور می‌شود این رئیس‌جمهور دمدمی‌مزاج را که منیت، غرایز و اختیارات و امتیازات خودش را از همه چیز بالاتر می‌داند، مدیریت کنند، مثلاً با تنظیم تاکتیک‌هایی که به اندازه تخصص سیاسی یا بیش از آن، بر روان‌شناسی شخصی تکیه می‌کند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
آخرین اخبار