| کد مطلب: ۴۵۸۵۷

انتقال زندانیان و مصائب آن

قوۀ قضائیه و سازمان زندان‌ها، می‌تواند ادعا کند که انتقال زندانیان سیاسی به زندان بزرگ تهران به دلیل حملۀ اسرائیل به زندان اوین، از روی ضرورت و اجبارِ شرایط بوده است. این ادعا قابل انکار نیست اما آیا دستگاه قضا به جای این انتقال سخت و طاقت‌فرسا، نمی‌توانست به زندانیان مرخصی دهد؟ قاعدتاً می‌توانست، اما نداد! چرا؟ با مرخصی آنها چه مشکل خاص سیاسی و امنیتی برای کشور پیش می‌آمد؟

انتقال زندانیان و مصائب آن

از زنده‌یاد آیت‌الله سیدمحمود طالقانی نقل شده است که «جابجایی در زندان» عذابش بیش از هر چیز دیگر است، حتی انتقال از یک بند به بند دیگر چه رسد از یک زندان به زندان دیگر. آنها که تجربۀ زندان را از سر گذرانده و بخصوص با انتقال‌های پی در پی روبه‌رو بوده‌اند، سخن مرحوم طالقانی را تصدیق می‌کنند.

جابجایی زندانی از یک سلول انفرادی به سلول کناری آن هم معمولاً سبب فشار روحی و روانی بر او می‌شود. جابجایی در زندان اما به دلایل گوناگون امری مرسوم است و گاه به انگیزۀ اذیت و آزار و گاه از سر ضرورت و اجبار صورت می‌گیرد.

از این رو، یک ناظر بی‌طرف، بین انتقال به قصد تنبیه و آزار و اذیت و انتقال بنا به ضرورت و اجبارِ شرایط، خط فاصلی رسم می‌کند. در حقیقت، نوع برخورد مأموران و توضیحاتِ پرسنل زندان و مکانِ انتقال به آنجا، خود نشان‌دهندۀ انگیزۀ انتقال است و زندانی خود آن را به راحتی تشخیص می‌دهد.

در انتقال‌های ضروری، معمولاً رئیس زندان یا معاونان او، دلیل انتقال زندانی یا زندانیان را به آنها توضیح می‌دهند، در بازرسی اموال آنها سختگیری نمی‌کنند و مراتب همدلی و احترام را به جا می‌آورند. در انتقال‌های تنبیهی اما همه چیز غیرمترقبه و ناگهانی و با اعمال سختگیرانۀ مقررات کشدار انجام می‌گیرد و حداکثر توضیح پرسنل زندان این است که آنها بی‌تقصیر و مأمور و معذورند و دستور از «جاهای دیگر» آمده است.

منظور از «جاهای دیگر» معمولاً اشاره به نهادهای امنیتی است.اگر از دخالت نهادها و مأموران امنیتی صرف نظر شود، پرسنل زندان‌ها، اخلاق و رفتاری متفاوت از دیگر دوایر و دستگاه‌های دولتی ندارند. همه نوع آدمی با هر نوع گرایش اعتقادی و سیاسی در بین آنها یافت می‌شود. 

همانطور که در یک ادارۀ دولتی، ارباب رجوع ممکن است با یک فرد بدخیم یا خوش‌خیم روبه‌رو شود، در سازمان اداری یک زندان هم ماجرا عیناً همینگونه است. از این رو، داوری کلی و مطلق دربارۀ مدیران و مأموران و پرسنل یک زندان نابجا و ناعادلانه است و اگر قرار به داوری منصفانه باشد، باید دربارۀ آنها تک تک و مورد به مورد قضاوت کرد.

روشن است که زندانیان هم همگی از یک قشر و گروه و با یک نوع اتهام نیستند. معمولاً زندانیان را در زندان‌ها بنا به نوع اتهام‌شان طبقه‌بندی و از یکدیگر جدا می‌کنند. این اصل متأسفانه همیشه رعایت نمی‌شود. علاوه بر این، طبقه‌بندی بر اساس نوع اتهام هم لزوماً راه‌حل مناسبی نیست. چه بسا انسان با فرهنگ و با تربیتی که به دلیل نوع اتهامش، مجبور به همزیستی با موجودات به واقع شرور و دیگرآزار شود و در سخت‌ترین و غیرانسانی‌ترین شرایط ممکن قرار گیرد.

اصولاً نگهداری زندانیان در یک محیط عمومی و بدون برخورداری هر یک از آنها از یک فضای امن شخصی، بی‌نهایت آسیب‌زاست اما مجموعۀ مشکلات و گرفتاری‌های مملکت متأسفانه جایی برای آسیب‌شناسی عمقی این موضوع باقی نگذاشته است!

در بین زندانیان، یک عده به دلایل سیاسی یعنی به دلیل نوع انتقاد یا مخالفت‌شان با نحوۀ حکمرانی یا شماری از حکمرانان به زندان محکوم می‌شوند. چنین پدیده‌ای در برخی از کشورها منسوخ شده است اما بدبختانه در کشور ما همچنان تداوم دارد.

واضح است که زندانی کردن جمعی از شهروندان تحت عنوان «زندانی سیاسی» مایۀ خوشنامی دولت‌ها نیست و درست به همین دلیل، در دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی به کارگیری عبارتِ «زندانی سیاسی» را برنمی‌تابند و بر استفاده از لفظ «زندانی امنیتی» تأکید می‌کنند.

این موضوع سبب شده است که فردی با اتهام دخالت در یک حملۀ مسلحانۀ منجر به قتل با فردی با اتهام تبلیغ علیه نظام از راه نوشتن یک یادداشت یا ایراد سخنرانی، در یک ردیف طبقه‌بندی و در بند واحدی نگهداری شوند.

تصویب قانونی تحت عنوان «جرم سیاسی» از این مشکل گره‌ای باز نکرده است. اصولاً آنچه در کشور ما «جرم سیاسی» نام گرفته در بسیاری از کشورها اصلاً جرم تعریف نشده است. در عین حال، آنچه در ایران به عنوان «جرم امنیتی» مشهور شده، در ادبیات جهانی «جرم سیاسی» نامیده می‌شود. از این جهت هم روشن است که گونه‌ای آشفتگی مفهومی و عوارض مخرب ناشی از آن جانب جامعه را گرفته است.

در هر حال، زندانیانی که تحت عنوان زندانی سیاسی یا امنیتی شناخته می‌شوند، همگی از یک سنخ فکری و سیاسی نیستند. آنها هر کدام خط مشی مخصوص به خود را دارند و قاعدتاً نوع رفتار و تعامل‌شان با نظامات حاکم بر زندان متفاوت است.

مشهور است که در زندان زمان پادشاهی پهلوی، مرحوم شیخ‌عبدالرحیم ربانی شیرازی، تمام سلسله مراتب زندانبانان را به یک چشم نگاه می‌کرده و با همۀ آنان با پرخاش و تندی و خشم روبه‌رو می‌شده است. در مقابل گویا مرحوم سیدمحمود طالقانی حتی با شکنجه‌گران ساواک با تسامحی بی‌نهایت بزرگوارانه برخورد می‌کرده، به گونه‌ای که شماری از آنها هنگام سر زدن به بند، دست به سینه در مقابل او می‌ایستاده‌اند و شماتت‌های پدرانه‌اش را با گفتن «چشم آقا، تکرار نمی‌کنیم» پاسخ می‌داده‌اند!

با این حساب، واضح است که نوع تعامل زندان با زندانیان سیاسی و بالعکس، موضوعی حساس و بسیار قابل تأمل است. این تعامل گاهی به صورت یک‌طرفه و گاه دوطرفه، از روال عادی و طبیعی خارج می‌شود. مسئولان اداری یا انتظامی برخی از زندان‌ها، گویی جز زبان آمرانه و تحکم‌آمیز در برخورد با هر نوع زندانی، رفتار دیگری نمی‌شناسند.

این افراد در مواجهه با زندانیان سیاسی بخصوص آن دسته‌ای را که «متمرد» و «مغرور» فرض می‌کنند، بسیار تحریک‌آمیز برخورد می‌کنند و سبب بروز تشنج و گاه درگیری کاملاً بی‌دلیل می‌شوند. صورت معکوس این گزاره هم متأسفانه گاه پیش می‌آید. نلسون ماندلا در خاطرات خود از زندان روبن‌آیلند نمونه‌هایی از این موارد مطرح کرده است که برای افراد زندان رفته ملموس و آشنا و برای دیگران غریب جلوه می‌کند.

این مسائل بدان دلیل طرح شد تا دربارۀ برخوردی که گفته می‌‌شود در جریان انتقال زندانیان سیاسی از زندان بزرگ تهران به زندان اوین پیش آمده است، نکته‌ای بیان شود.

قوۀ قضائیه و سازمان زندان‌ها، می‌تواند ادعا کند که انتقال زندانیان سیاسی به زندان بزرگ تهران به دلیل حملۀ اسرائیل به زندان اوین، از روی ضرورت و اجبارِ شرایط بوده است. این ادعا قابل انکار نیست اما آیا دستگاه قضا به جای این انتقال سخت و طاقت‌فرسا، نمی‌توانست به زندانیان مرخصی دهد؟ قاعدتاً می‌توانست، اما نداد! چرا؟ با مرخصی آنها چه مشکل خاص سیاسی و امنیتی برای کشور پیش می‌آمد؟

روشن است که نه‌فقط مشکلی پیش نمی‌آمد بلکه در بحبوحۀ جنگ، بسیاری از مردم بخصوص خانواده‌های زندانیان خوشحال می‌شدند و نگرانی آنها از سرنوشت عزیزان خود برطرف می‌شد. این مسئله در عین حال، بار پرسنل زندان در آن شرایط سخت و ناگوار را کاهش می‌داد و خیال آنها را از امنیت زندانیان راحت می‌کرد. با این حال، به‌رغم درخواست بسیاری از چهره‌های حقوقی و سیاسی، این اتفاق نیفتاد.

اکنون هم دستگاه قضا می‌تواند مدعی شود که بازگرداندن زندانیان سیاسی به زندان اوین، با تلاش و تحمل زحمات زیاد و به قصد بهبود شرایط آنها و رفع نگرانی و دغدغۀ خانواده‌های آنان بوده است. این ادعا هم قابل کتمان نیست، اما اصرار به استفاده از دستبند و بنا به نقلی پابند برای انتقال زندانیان از روی کدام ضرورت امنیتی صورت گرفته است؟

این دسته از زندانیان با پای خویش، خودشان را به زندان معرفی کرده‌اند حال چه بیمی از احتمال فرار آنان وجود داشته است که برای دستبند زدن به آنها نیاز به غائله‌آفرینی باشد.

قاعدتاً می‌توان پرسش‌هایی هم در این باره با دوستان زندانی در میان گذاشت اما این برای روزی است که به امید خدا از حبس آزاد شوند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
پربازدیدترین
آخرین اخبار