فرهنگیمرد پرکار بلخ/بهیاد صالح محمد خلیق شاعر و پژوهشگر افغان
سخن از روزگار فرهنگ و فرهنگی در زمانه ما با درد، اندوه و بیتوجهی گره خورده است؛ بهطوریکه بعد از تحول در افغانستان، اهل قلم و دغدغهمندان فرهنگ، هریک به کنجی خزیده و به گوشهای رفتهاند و همراه با یأس و آینده موهوم، روز و شب سپری میکنند.

سخن از روزگار فرهنگ و فرهنگی در زمانه ما با درد، اندوه و بیتوجهی گره خورده است؛ بهطوریکه بعد از تحول در افغانستان، اهل قلم و دغدغهمندان فرهنگ، هریک به کنجی خزیده و به گوشهای رفتهاند و همراه با یأس و آینده موهوم، روز و شب سپری میکنند. کسانی هم که مانند صالح محمد خلیق، شاعر و پژوهشگر پرکار بلخ، تمام مشکلات را به جان خریدند تا گامی را در تداوم تلاشهای پیشین بردارند که ارزشهای گذشته به باد فراموشی سپرده نشود، قدردانی نشدند و با آرزوهای بلند به زیر خاک رفتند و یاران و دوستانشان را تنها گذاشتند.
خلیق در این روزها غنیمت و سرمایه روزگار بود. هرکه با شعر و ادبیات افغانستان آشنایی داشته باشد، نمیتواند مدعی شود که نام خلیق را نشنیده است چون خلیق تنها شاعر نبود؛ فرهنگیمرد سخت پرکار و معتدلی بود که عمرش را در راستای ارزشهای سرزمین آباییاش صرف کرد. سالها بهاندازه توانش سرود، نوشت و پژوهش کرد، نسلی را پرورش داد و جریان شعر و ادبیات شمال را همراهی کرد. ازایننگاه او شخصیت ویژهای داشت، جایگاهش در جامعه ادبی، برجسته بوده و احترامش ادامه خواهد داشت.
خلیق بهعنوان یک شاعر و فرهنگی اصیل و بهمعنای واقعی، ویژگیهای خاصی داشت که او را از دیگران متمایز کرده است، اما مهمترین خصیصه زندگی او بهنظر این شاگرد کوچک ادبیات پارسی، اینها میتواند باشد:
عشق به فرهنگ و ادبیات: خلیق نهتنها متون زیادی را از خود بهجا گذاشته است، بلکه تمام تلاش او احیا و پاسداری از ارزشهای ادبی و فرهنگی این سرزمین بود؛ از گردانندگی و راهنمایی نسل شاعران گرفته تا راهاندازی و جمعآوری آثار قلمبهدستان کشور تا مقدمهنویسی و چاپ آثار شاعران پارسیزبان در داخل و زمینه چاپ آن در خارج از کشور. در یک جمله؛ ادبیات فارسی در افغانستان، کار شبانهروزی و عشق او محسوب میشد. صفحه او هرروز یک خبر فرهنگی داشت. گمان نکنم کسی مثل او در این شرایط، اینهمه تلاش کند و با اوراقاوراق نوشتهها به متون نسل سرزمیناش عشق بورزد.
میانهروی در رفتار و گفتار: یکی دیگر از ویژگیهای شخصیتی او بهعنوان یک فرهنگی، میانهروی و اعتدال بود. با اینکه در 20 سال اخیر بسیاری از فرهنگیان نتوانستند در برابر منافع شخصی، جایگاهشان را حفظ کنند ولی خلیق همچنان مولویوار، با درک کثرت فرهنگی و عدمپافشاری به ایدئولوژی و مذهبی خاص، حرکت میکرد. به همین خاطر نزد اقشار مختلف جامعه ادبی، جایگاه ویژه دارد.
پرکاری در تولید آثار: خصیصه دیگر زندگی خلیق، خستگیناپذیری در کار و تولید آثار منظوم و منثور بود. از این مرد ادیب، بیش از 20 مجموعه شعر و آثار تحقیقی مفید بهجا مانده است که تعدادی از آنها از حیث اهمیت منحصربهفرد است. اگر هر فرهنگی بهاندازه خلیق در راستای ارزشهای سرزمینی خود تلاش میکرد و مینوشت، دیگر این سرزمین با حسرت ازدسترفتن ارزشهای معنوی، مواجه نمیشد. فراموش نکنیم تاریخ این سرزمین شاهد نسخهسوزیها، ازبینبردن آثار و کتمان حقایق فرهنگی و تاریخی زیادی بوده است.
نبود چهره دغدغهمند و عاشق فرهنگی چون خلیق، در اینروزگار سخت، برای جامعه ادبی کشور جبرانناپذیر است اما برای اینکه راه آن فرهنگیمرد پرکار بلخ تداوم داشته باشد، بر جامعه فرهنگی و اهل قلم است که آثار و کارنامه او را هرچه بهتر و بیشتر به تحلیل و تجلیل بگیرند.