آنارشی سیاستگذاری اینترنت
وضعیت این روزهای اینترنت، خاصه پس از جنگ ۱۲روزه، بینیاز از توضیح است. آنقدر وضعیت سرعت و ثبات شبکه فاجعه است که اصلاً نمیتوان نام آن را اینترنت گذاشت.

وضعیت این روزهای اینترنت، خاصه پس از جنگ 12روزه، بینیاز از توضیح است. آنقدر وضعیت سرعت و ثبات شبکه فاجعه است که اصلاً نمیتوان نام آن را اینترنت گذاشت. فیلترینگ کم بود، حالا اختلال و قطعیهای دائمی و گاهوبیگاه هم اضافه شده است. باورکردنی نیست در زمانهای که زیست و زیستن انسان قرن 21 به اینترنت گره خورده، در کشور ما صبح تا شب دغدغه همگانی این شده که بالاخره مسئولان و تصمیمگیران کی میخواهند به خودشان بیایند و تصمیم درست را بگیرند.
گزارش کیفیت اینترنت که دیروز منتشر شده، حاوی دادههای تأملبرانگیز و البته تاسفباری است. اینکه ایران بدترین کیفیت اینترنت در میان ۱۰۰ کشور دارای بیشترین تولید ناخالص داخلی بالا را دارد و تجربه کاربرمان، مشابه ممالک جنگزده است؛ دیگر نه یک عیب و کاستی فنی که یک خطای سیاستگذاری است.
سالهاست نهادها و سازمانهای مختلف در یک دور باطل برای جریان آزاد اطلاعات در کشور تصمیم میگیرند و متولی اصلیاش را از مناسبات کنار میگذارند. همان نهادهایی که بهنام امنیت، حقوق حقه میلیونها شهروند این سرزمین را نقض کرده و به تهدیدی برای همان مفاهیمی تبدیل شده که ادعای حفاظت از آنها را دارد. این یک پارادوکس ویرانگر است که در وهله اول از همان سیاستگذاری چندپاره ناشی میشود.
اینکه فیلترینگ، محدودیت و اختلال در کشور ما با شعارهای دهانپرکن و اساسی توجیه میشود، در عمل خود به مهمترین بستر ناامنی دیجیتال در کشور تبدیل شده است. همین یک مولفه را در نظر بگیرید: ۸۶ درصد کاربران و حدود ۹۴ درصد جوانان، بنا به دادههای گزارش کیفیت اینترنت، از فیلترشکن استفاده میکنند. یک معنای این حرف این است که سیاستگذار عملاً حاکمیت خود بر فضای سایبری را از دست داده است.
میلیونها شهروند از روی ناچاری و بهدلیل آشفتگی سیاستگذاری فضای مجازی به اکوسیستمی زیرزمینی، غیرقابل کنترل و پرخطر رانده شدهاند که در آن بهآسانی امنیت خودشان و کشور از دست میرود اما سیاستگذاران، دغدغهشان این است که چطور همین مسیر باز نیمبند فعلی را دوباره ببندند و اگر هم کسی در وزارت ارتباطات تلاشی بکند که کیفیت اینترنت را بهبود بخشد یا برخی پلتفرمها را از فیلترینگ درآورد، به هزار شکل ممکن مانعتراشی و سنگاندازی میکنند. از یکطرف وزارت ارتباطات از افزایش پهنای باند و توسعه زیرساخت سخن میگوید، در همان حال، نهادهای امنیتی و قضایی با فهرست بلندبالا و بیپایان سایتها و دامنههایی که باید فیلتر شوند یا دسترسیشان داخلی شود، آن صدا را خاموش میکنند.
مجلس با طرحهایی خلقالساعه از تعلل دولت و اجرا نکردن مصوباتاش گله میکند و شورای عالی فضای مجازی، در جایگاه متوهمانه مغزمتفکر و همهکارهبودن بهنام مصلحت، امنیت، حمایت، تسهیلگری و... ایدههایی مطرح میکند که هیچ نشانی از توسعه ندارد. این همان وضعیت آنارشی اینترنت است؛ جایی که قدرتمندترین سیاستگذار و تصمیمگیر، همان است که بیشترین توانایی را در بههمزدن نظم و اخلال در روند منطقی امور و ناامیدسازی عمومی دارد و ناشی از چرخهای باطل در تصمیمگیری و سیاستگذاری است که سالهاست هزینه و خسارت به کشور تحمیل کرده و همچنان هم میکند.
همه ما میدانیم که در تمام دنیا وظیفه توسعه، تجهیز و ساختن زیرساخت برعهده وزارتخانههای تخصصی این حوزه یعنی وزارت ارتباطات است اما در کشور ما این نهاد کلیدی عملاً از وظایف اصلیاش بازداشته میشود و در جلساتی هم که باید تصمیم بگیرند که گشایشی ایجاد شود، فشارها را از تریبونهای مختلف چنان بالا میبرند که گشایشی صورت نمیگیرد. واقعیت این است که در قرن بیستویکم، اینترنت دیگر ابزاری برای سرگرمی نیست، بلکه ستون اقتصاد، آموزش و نوآوری است اما در کشورما کیفیت سیاستگذاری بهنحویاست که اسیر خودتحریمی دیجیتال شدهایم.
گزارش کیفیت اینترنت کشور بیش از آنکه سیاههای بر مشکلات اینترنت و فیلترینگ باشد، زنگ خطری درباره این است که سیاستگذاری فعلی در حوزه اینترنت و فیلترینگ، یک استراتژی شکستخورده است که در تمام ابعاد نتایج معکوس بهبار آورده است. ادامه دادن این اصرار لجوجانه بهمعنای تعمیق شکاف با مردم، افزایش آسیبپذیریهای امنیتی و فروپاشی اقتصادی کسبوکارهاست.
راهکار همانطور که در گزارش کیفیت اینترنت تلویحاً به آن اشاره شده، شجاعت در پذیرش شکست سیاستهای گذشته و تغییر دادن پارادایم است؛ گذار از سیاست امنیتیسازی به تخصصیگرایی، واگذاری مدیریت و راهبری فضای مجازی به متولی اصلی آن یعنی وزارت ارتباطات. مسیر منطقی و راستین تأمین امنیت پایدار و توسعه واقعی کشور همین است و بس.