| کد مطلب: ۴۱۲۱۱

بی‌سپر زیر بمباران پروپاگاندا/ جایگاه رسانه در نبردهای نوین و جنگ ادراکی

از لحظه جواب ایران به حملات رژیم اسرائیل پروپاگاندای این رژیم با شدت و انسجام، شروع به القای این روایت کرده که ایران اهداف غیرنظامی را هدف قرار داده و تصاویر کودک، اسباب‌بازی و آوار را به‌عنوان سند این ادعا به افکار عمومی جهانی عرضه کرده است.

بی‌سپر زیر بمباران پروپاگاندا/ جایگاه رسانه در نبردهای نوین  و جنگ ادراکی

از لحظه جواب ایران به حملات رژیم اسرائیل پروپاگاندای این رژیم با شدت و انسجام، شروع به القای این روایت کرده که ایران اهداف غیرنظامی را هدف قرار داده و تصاویر کودک، اسباب‌بازی و آوار را به‌عنوان سند این ادعا به افکار عمومی جهانی عرضه کرده است. بیشتر رسانه‌های غربی که سال‌هاست با اسرائیل در روایت‌سازی هم‌جهت‌اند، هم‌صدا با این جریان‌اند.

در سوی دیگر، ما سال‌هاست درهای کشور را به روی خبرنگاران معتبر جهانی بسته‌ایم و به‌اشتباه تصور کرده‌ایم که با خروجی‌های خبرگزاری‌هایی دولتی و حکومتی می‌توان نبرد روایت را اداره کرد. این‌سو، ده‌ها غیرنظامی و کودک قربانی شده‌اند اما صدای آن‌ها نهایتاً در چند کانال تلگرامی داخلی پیچیده و بس. اگر درها باز بود، امروز خبرنگاران زیادی از رسانه‌های معتبر جهان در ایران حضور داشتند و تصویر دیگری از واقعیت می‌ساختند.

البته حضور خبرنگار سی‌ان‌ان در این روزها خود نشانه‌ای مثبت است. همان رسانه‌هایی که اکنون خبرنگار به اسرائیل فرستاده‌اند و با تهیه گزارش‌های میدانی، روایتی احساس‌برانگیز و باورپذیر از مظلومیت شهروندان اسرائیلی مقابل دوربین می‌سازند.

روایت‌هایی که با تکرار کلماتی مانند «اسباب‌بازی کودکان»، «منزل مسکونی»، یا «خانواده بی‌دفاع» بارها و بارها در ذهن مخاطب حک می‌شود. واقعیت این است که پادزهر رسانه، فقط رسانه است. باید اجازه داد خبرنگاران حرفه‌ای، ولو از شبکه‌های بین‌المللی، از مناطق اصابت موشک‌ها و بمب‌های اسرائیلی گزارش تهیه کنند، از مادران داغدار و کودکان آسیب‌دیده بگویند، از ویرانی‌های واقعی. جنگ روایت‌ها، بخش جدی و تعیین‌کننده این تقابل است؛ و ما در این زمینه به‌روشنی ضعیف عمل کرده‌ایم.

جنگ روایت‌ها

متأسفانه به‌دلیل کژکارکردی رسانه ملی، بخشی از جامعه عملاً ذهن خود را در اختیار شبکه‌هایی چون اینترنشنال گذاشته‌اند؛ رسانه‌ای که با بودجه قدرت‌های خارجی، میدان نبرد روانی را علیه ایران پیش می‌برد. صداوسیمای ما نه‌تنها در ایفای نقش بازدارنده موفق نبوده، بلکه با تولید برنامه‌هایی هیجانی، بی‌اثر، کم‌رمق و بی‌اعتنا به نیاز مخاطب، باعث شده بسیاری عطای دیدن تلویزیون داخلی را به لقایش ببخشند. و بدتر، در این شرایط حساس، دسترسی به شبکه‌های اجتماعی هم قطع شد و خودمان با دست خود، باقی افکار عمومی را دودستی تقدیم پروپاگاندای دشمن کرده‌ایم.

سیاست عرصه آرزوها و شعارها نیست، عرصه امکان‌ها و واقع‌بینی است. در بحران‌ها، سیاست‌ورز باید عقلانی بیاندیشد، فارغ از احساسات سطحی، اما نه بی‌احساس. وظیفه کنشگر سیاسی و رسانه‌ای، پیشگیری از آسیب به مردم و کشور است. ما با هر نگرش و گرایشی، یک هدف مشترک داریم که ایرانِ سربلند و مردمی آسیب‌ندیده است، اما در تحقق این هدف، محتاج زبان، روایت و روایتگرانی مؤثر، حرفه‌ای و معتبر در سطح جهانی هستیم.

در میدان نبردهای نوین، آن‌که روایت را باخته باشد، دیگر مهم نیست چقدر موشک دارد یا چند سامانه پدافندی؛ او از پیش بازنده‌ای است بی‌قدرتِ اقناع. جنگ امروز، جنگ تصویر است، جنگ معنا و میدان آن افکار عمومی است؛ و رسانه، سلاح اصلی این آوردگاه است. درحالی‌که ارتش‌ها مجهز می‌شوند و دیپلماسی فعال‌تر می‌شود، رسانه‌های رسمی و جریان اصلی ما یا غایب‌اند یا خنثی؛ نه می‌توانند روایت درست و اقناعی بسازند، نه توان پاسخ به امواج بی‌وقفه پروپاگاندا را دارند.

بدون سپر رسانه‌ای، هر کنش نظامی یا سیاسی، در برابر توفان جنگ روانی، بی‌پناه خواهد بود. در عصر ارتباطات، پیروزی در میدان نبرد، وابسته به مهارت در شکل‌دهی افکار عمومی و تصرف ذهن مخاطب است. جنگ اسرائیل با ایران، صرفاً نزاعی در آسمان‌ها و خاک‌ها نیست، بلکه آوردگاهی است تمام‌عیار در عرصه رسانه‌ها، جایی که هر تصویر، تیتر یا عبارت می‌تواند نتیجه یک عملیات را وارونه جلوه دهد یا افکار جهانی را به‌سویی خاص هدایت کند.

در این میان، آن‌که بتواند روایت معتبرتر، انسانی‌تر و باورپذیرتری از رویدادها ارائه دهد، نه‌فقط در رسانه که در تاریخ نیز پیروز خواهد بود. این جنگ بی‌صدا اما سرنوشت‌ساز، اکنون در جریان است و پرسش بنیادین آن است که ما در برابر ماشین تبلیغاتی پُرقدرت دشمن، چه داریم و چه باید داشته باشیم؟ در روزهایی که آسمان رسانه‌ای جهان در تصرف روایت‌هایی است که با مهارت تمام طراحی و مهندسی شده‌اند، سخن‌گفتن از واقعیت کار ساده‌ای نیست. آن‌چه در جنگ کنونی به چشم می‌آید، تنها نبرد موشک‌ها، سامانه‌های پدافندی یا ژئوپلیتیک منطقه‌ای نیست.

در این نبرد، نه‌فقط بمب، که تصویر یک اسباب‌بازی در ویرانه‌ها یا عبارت «آتش ایران به مناطق مسکونی خورد» می‌تواند سرنوشت افکار عمومی جهان را تعیین کند. ما با جنگی روبه‌رو هستیم که ابزار آن بیشتر از میدان جنگ، در اتاق خبر است؛ و مهمات آن نه باروت، که کلمات، تصویر، تدوین و انتخاب زوایای روایت است. اینجاست که مفهوم جنگ رسانه‌ای معنا پیدا می‌کند. در این جنگ، رسانه نه ناظر، که بازیگر است.

با استفاده از تکنیک‌های کلاسیک و نوین پروپاگاندا، رسانه‌های دشمن با بهره‌گیری از پوشش بین‌المللی، بودجه نامحدود و تحلیلگران زبده، روایتی واحد اما چندلایه علیه ایران شکل داده‌اند: کشوری تهاجمی، منزوی، بی‌اعتنا به قوانین انسانی و بین‌المللی. از بی‌بی‌سی و سی‌ان‌ان گرفته تا الجزیره انگلیسی و شبکه‌های وابسته به قدرت‌های منطقه‌ای، همه با زبان تصویر و صدای حق‌به‌جانب خود، صحنه نبرد را از زمین به ذهن منتقل کرده‌اند.

مسئله نگران‌کننده دیگر، رشد فزاینده‌ اخبار جعلی در فضای رسانه‌ای داخلی است. وقتی برای تقویت روحیه مردم، دست به تولید روایت‌هایی می‌زنیم که بعدها خلاف‌شان ثابت می‌شود، نه‌فقط بر ذهن شهروندان تأثیر معکوس می‌گذارد، که مسئولان کشور را نیز به خطای محاسباتی می‌کشاند. اگر دشمن بر شانه‌ علم ارتباطات و پروپاگاندا ایستاده، ما نمی‌توانیم بر پایه‌ هیجان و ادبیات احساسی رسانه‌ای پیش برویم. این جنگ، منطق و دقت می‌خواهد؛ نه شعار.

شفافیت به‌جای تحکم

راه اصلاح قطعاً از مسیر علم و تجربه جهانی می‌گذرد. مطالعات رسانه‌ای در حوزه‌ جنگ و بحران به‌روشنی نشان داده‌اند که رمز موفقیت یک رسانه ملی در این شرایط، نه در «تحکم» که در «شفافیت»، نه در «سانسور» که در «اعتمادسازی» است. رسانه‌ای که به‌جای خط‌کشی سیاسی، روایت ملی و انسانی را در اولویت بگذارد، بسیار مؤثرتر از رسانه‌ای عمل می‌کند که مردم را صرفاً به موضع‌گیری‌های حکومتی دعوت می‌کند.

ما نیازمند رسانه‌ای هستیم که واقعیت را همان‌گونه که هست گزارش دهد؛ چه آن واقعیت موفقیت باشد و چه درد، شکست و آسیب. باید رسانه‌ای فراگیر مستقل، ۲۴ ساعته و بحران‌محور داشته باشیم که به‌صورت لحظه‌ای، دقیق و مستند، آن‌چه را در میهن می‌گذرد پوشش دهد. این رسانه باید به‌جای پنهان‌کاری، با نخبگان، خبرنگاران آزاد و حتی رسانه‌های معتبر جهانی گفت‌وگو کند، روایت‌ها را اصلاح کند، اشتباهات را بپذیرد و از دل واقعیت، امید بیرون بکشد؛ نه از دل اغراق.

همچنین باید باور کنیم که روایت قوی‌تر، الزاماً روایت پرهیجان‌تر نیست؛ بلکه روایتی است که عقل، دل و حس صداقت مخاطب را با هم اقناع کند. جنگ رسانه‌ای، با صدای بلند پیروز نمی‌شود؛ با صدای باورپذیر و صادقانه پیروز می‌شود. در کنار آن، باید سرمایه‌گذاری فوری بر سواد رسانه‌ای، تربیت خبرنگار جنگ روایت و آموزش عمومی در سطح مدارس و دانشگاه‌ها صورت گیرد.

جنگ امروز، جنگ نسل‌به‌نسل است؛ اگر کودک امروز، قدرت تمایز بین حقیقت و پروپاگاندا را نیاموزد، بزرگسال آینده، با هر بادی خواهد لرزید. فراتر از آن، باید نهادهای رسمی کشور، از مدیران گرفته تا نخبگان تصمیم‌ساز، درک عمیقی از سازوکار میدان روایت پیدا کنند. خطای محاسباتی در جنگ‌های روایتی، می‌تواند به شکست در میدان واقعی منجر شود.

ورقی که به‌راحتی بر‌می‌گردد

ما اگر در میدان جنگ رسانه‌ای شکست بخوریم، دیگر مجالی برای تبیین دستاوردهای نظامی، سیاسی یا اقتصادی نخواهد ماند. در دنیای امروز، کسی پیروز میدان است که داستان بهتری تعریف کند و ما هنوز داستان خود را درست تعریف نکرده‌ایم.

در روزگاری که هر فریم تصویر می‌تواند مرز میان مظلوم و ظالم را جابه‌جا کند، بی‌صدا ماندن یعنی باختن. دشمن از روایت کودک گریان و اسباب‌بازی خون‌آلود، سلاحی ساخته کشنده‌تر از موشک. و ما اگر هنوز فکر می‌کنیم با چند خبر کوتاه رسمی و بی‌روح می‌توان دل افکار عمومی جهان را به‌دست آورد، سخت در خوابیم. 

سرنوشت امروز ایران نه‌فقط در مرزها، که در ذهن‌ها رقم می‌خورد. ما در میانه یک جنگ تمام‌عیار رسانه‌ای هستیم. اسرائیل و هم‌پیمانانش هجومی هماهنگ را آغاز کرده‌اند. آنها با مهارت تمام، صحنه‌هایی می‌سازند که جهان را با خود همراه کنند. در برابر این هجمه، ما عقب هستیم.

اگر همین امشب ـ تأکید می‌کنم، امشب نه فردا ـ در صداوسیما تحولی واقعی و بنیادین رخ دهد؛ اگر مدیران آن از لاک جناحی، مجریان نچسب، کارشناسان تکراری کارنابلد و گزارش‌های یکسویه و محفلی بیرون بیایند و به چهره‌هایی تازه‌نفس، صادق، محبوب و حرفه‌ای میدان دهند؛ اگر روایتی دقیق، شریف، انسانی و قابل‌اعتماد از دل رسانه ملی به گوش مردم برسد؛ و اگر مردم حس کنند که دیده، شنیده و به‌رسمیت شناخته می‌شوند، آنگاه ورق برمی‌گردد.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه