ضعیفترین حلقه زنجیره قدرت
عدمتوازن حلقه رسانهای که همان صداوسیما باشد، بهشدت مشهود است. درواقع میتوان گفت که این رسانه اندکی از بار را هم نمیتواند تحمل کند درحالیکه حلقهای دیگر به تناسب در حال تحمل بارهای سنگینی هستند.
این یادداشت روزی نوشته شد که به صداوسیما موشک زدند. از این رو ترجیح دادیم منتشر نشود. اکنون که جنگ متوقف شده منتشر میشود، گو اینکه پس از آن واقعه هم سیاستهای آن منفیتر شده و حتی در یکروز اخیر نیز سیاستهای قبلی را ادامه میدهند.
توان و پایداری زنجیره قدرت ملی ایران بهشدت نامتوازن شدهاند، حلقههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی (مردم و نظام بینالملل)، نظامی و رسانهای را میتوان اصلیترین اجزای زنجیره قدرت ملی دانست که قطعاً همسنگ نیستند و بار یکسانی را تحمل نمیکنند.
ولی عدمتوازن حلقه رسانهای آن که همان صداوسیما باشد، بهشدت مشهود است. درواقع میتوان گفت که این رسانه اندکی از بار را هم نمیتواند تحمل کند درحالیکه حلقهای دیگر به تناسب در حال تحمل بارهای سنگینی هستند.
اگر به جنگ اخیر دقت کنیم، به میزانی که رسانههای غربی و اسرائیلی در جنگ نقشآفرینی میکنند، رسانه ملی ایران از مفهوم ملی فقط کلمه آن را یدک میکشد و بازتابدهنده امیال اقلیت افراطی است. از کارشناسان مدعو آنان بگیرید تا ترانههای به زبان غیرملی و عزاداری بهجای حماسهسرایی، از انتقامگیری بهجای سیاست ملی و میهنی از نگاه آخرالزمانی و بیپایه بهجای تحلیل واقعگرا، از روایت محض به جای تحلیل واقعیت و... همه و همه مصداقهای این ادعاست.
در واقع هر گونه تبعات روانی بدی که بر جنگ برای ایران بار شود ناشی از ناتوانی این حلقه بسیار ضعیف قدرت ملی است. رسانهای که مجری آن در روز روشن ادعای حضور هواپیمای دشمن در آسمان را قاطعانه رد میکرد و همزمان مردم آنها را میدیدند.
تا پیش از شرایط جنگی این مشکل خیلی حاد نبود. مردم میتوانستند بهجای این رسانه از رسانههای داخلی و خارجی جایگزین استفاده کنند و چنین میکردند. البته این خیلی بد بود ولی خطر فوری ایجاد نمیکرد. ولی در شرایط جنگی تبعات زیادی برای مردم و کشور دارد.
شاید همچنان در برابر این هشدارها بیتفاوتی پیشه کنند، ولی جا دارد از ۵۰ کارشناسان خبره در حوزه ارتباطات نظرسنجی کنند و ارزیابی آنان را از عملکرد این رسانه در جهت کمک به همبستگی ملی و بسیج همگانی برای حمایت از ایران و میهن در این جنگ متجاوزانه بپرسند. اطمینان داریم نمره آن مردودی خواهد بود.
همین نمره ردی است که مردم را از آن دور کرده و به سوی رسانههای غیر رسمی خارجی سوق میدهد. واقعیت این است که هدف تجاوز اسرائیل فراتر از نظام است؛ موجودیت ایران را نشانه گرفته است و به همین دلیل مردم خیلی حساس شدند و افراد بسیاری که منتقد وضع جاری و حتی زخمخورده آن بودند، پا به میدان دفاع از میهن گذاشتند. بنابراین سیاست رسانهای باید متکی بر عواملی باشد که این مفهوم را بازتاب دهد.
بیان گزارههایی همچون تأکید بر انتقامگیری، یا عزاداری، یا خواندن سرودهای حماسی کشورهای عربی، یا آوردن افرادی معدود و حتی کممایه یا با خطاهای تحلیلی فراوان برای شرح این تجاوز، همگی خلاف این راهبرد و سیاست است.
برای تحقق این هدف باید گامهای موثری را در رفع شکافها برداشت نه آنکه همچنان بر کوره اختلافات دمید و شعله آن را برافروختهتر کرد. باید به ایرانیان فراتر از مرزهای کشور توجه ویژه داشت. نگرانی آنان برای وطن و سرنوشت کشور از جهاتی بیشتر از افراد داخل کشور است.
باید از شبیهسازیهای امروز و دوران جنگ تحمیلی، پرهیز کرد زیرا دو موضوع کاملاً متفاوت هستند و کمتر شباهتی با هم دارند. باید عملکرد این رسانه بیانگر آن باشد که سیاست ملی و همه را به یک چشم دیدن سرلوحه آن شده باشد، نه اینکه همچنان خود را در انحصار گروهی به نسبت اندک تعریف کند.
در این راه میتوان حتی مخالفان و منتقدان ایرانی خارج از کشور را که دل در گرو این میهن دارند و چشم امید به بیگانه نبستهاند همراه و شریک کرد. نباید هممسیر با تبلیغات دشمن شد و اینگونه بازتاب داد که این جنگِ حکومت و طرفدارانش با اسرائیل است.
باید گفت این جنگ نتانیاهو علیه ملت و موجودیت ایران است، پس همه مردم بدون تمایز میتوانند در این مسیر همراهی کنند.
بارها تصریح شده علامت تغییر سیاست در ایران بیش از هر جایی در صداوسیما تجلی خواهد یافت. مردم هم همین را میبینند. صداوسیما تابلوی ساختار رسمی شده است، گرچه باید مستقل باشد، ولی فعلاً چنین است. مردم باید تغییر رویکرد را از طریق تحولات این رسانه درک و حس کنند. خطرات بزرگتر این رسانه در نقض همبستگی ملی را احتمالا در روزهای آینده بیشتر خواهیم دید.